🌷 اللهم فُکَّ کلَّ اسیر ...🕊
🔴 #پایی_که_جا_ماند
خاطرات آزاده سرافراز سید ناصر حسینی پور
💠فصل ششم
🔸بغداد_زندان الرشید
قسمت 2⃣4⃣3⃣
▪️شنبه۱۲ شهریور۱۳۶۷_بغداد_زندان الرشید
✍ قبل از ظهر اسرا را داخل حیاط زندان جمع کردند. میخواستند تعدادی را به یکی از اردوگاهها ببرند. ارشد نگهبانها بعضی را از جمعمان بیرون کشید. هادی گنجی جزو آنها بود. دژبانها میدانستند هادی کارهای مجروحین را انجام میدهد و کمک کارمان است. برای مجروحین هیچکس هادی نمیشد. خود نگهبانها دیده بودند چطوری برای ما فداکاری میکند و شب و روز ندارد. از خواب و خوراکش میزد تا ما راحت باشیم. هادی در برابر نگهبانها با غرور روبهرو میشد. میدانستم عراقیها از او انتقام خواهند گرفت. یک نفر فقط باید مسئولیت یدالله زارعی را بر عهده میگرفت. قضیهی هادی همه را پکر کرده بود.
سراغ سرنگهبان زندان رفتم و خواهش کردم اجازه دهد هادی بماند. به سرنگهبان گفتم:
« بدون این آقا زندگی تو این شلوغی برای ما مجروحین سخته! »
سرنگهبان اهمیتی به حرفم نداد. اسیر عرب زبانی که روز قبل با او حرفم شده بود به دژبانها گفته بود من استخباراتیام. محمدکاظم بابایی هم به عراقیها گفت:
« حالا که قراره چهل نفر رو از اینجا ببرید و هادی گنجی هم جزو اوناست، همهی مجروحین رو با هادی بفرستید اون اردوگاه! »
سرنگهبان با تندی با محمدکاظم برخورد کرد. فهمیدم قصدشان اذیت است. میخواستند هادی را از مجروحین جدا کنند. بارها پیش آمده بود هادی به خاطر مجروحین با عراقیها بحث کرده و حرصشان را درآورده بود. سرنگهبان هادی را از ما جدا کرد و در جمع آن چهل نفر نشاند. هادی را که بردند حال ما گرفته شد.
شب سرنگهبان وارد سلولها شد. وقتی بچهها را میشمرد، با کوبیدن کابل به سرمان شمارش میکرد. آدم بیرحمی بود. با کابل به سر اسماعیل صولتدار کوبید، درست همانجایی که ترکش خورده بود. به کمر نصرالله غلامی میزد، جایی که ترکش خورده بود. ترکش تکهای از گوشت کمرش را کنده بود. وقتی کمر نصرالله را پانسمان میکردیم، باید مقداری بانداژ در گودی کمرش فرو میبردیم، تا هم سطح کمرش شود، بعد پانسمانش میکردیم.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللهم فُکَّ کلَّ اسیر ...🕊
🔴 #پایی_که_جا_ماند
خاطرات آزاده سرافراز سید ناصر حسینی پور
💠فصل ششم
🔸بغداد_زندان الرشید
قسمت 3⃣4⃣3⃣
▪️یکشنبه۱۳ شهریور۱۲۶۷_بغداد_زندان الرشید
✍نام کوچکش محمد بود و اهل لاهیجان. عراقیها با نام محمد محمود عبدالله صدایش میزدند. خودش را به نام مستعار معرفی میکرد.
نمیدانم چرا آن همه دژبانها کتکش میزدند. کتک که میخورد این شعر را برای دژبانها میخواند:
دنیا اگر از یزید لبریز شود
ما پشت به سالار شهیدان نکنیم
میگفت:
« من از بستگان حاجمصطفی اکبری پیرمرد هشتاد و هفت سالهی گیلانیام. »
بعد از ظهر که قضیۂ حاج مصطفی را از او شنیدم. بهش گفتم:
« حق داری به وجود حاجمصطفی افتخار کنی! »
گویا حاجمصطفی اهل روستای بارکوسرا بود که نود فرزند و فرزندزاده داشت. از بین فرزندان و نوههایش در دفاع مقدس هشت شهید، یک اسیر و یک جانباز داشتند.
شب قبل، عباس بهنام به اسیر عرب زبانی که در المیمونه مرا لو داده بود، پیله کرده بود و کتکش زده بود. دژبانها هم به عباس رحم نکردند و در دفاع از جاسوسشان دمار از روزگار عباس درآورده بودند. صورت عباس کبود بود. در دل پشیمان شدم که چرا از او خواستم او را بزند.
عباس کنارم آمد و گفت:
« مأموریتی رو که بهم سپرده بودی انجامش دادم. »
محمدکاظم بهم گفته بود عباس توی راهروی توالت به همان اسیر جاسوس عرب زبان پیله کرد و بدجوری کتکش زد. دلم خنک شد. اسرای سالم غیرت خاصی روی مجروحین داشتند. نمیدانم چه شد که عباس گفت:
« سید! اون موقعی که پهلوی مادرتون زهرا رو شکستند، اون نامردها او رو تنها گیر آورده بودند، مگه من مرده باشم که اینا اذیتت کنن. »
این را که گفت اشک از چشمانش سرازیر شد.
ساعت حدود ده صبح بود. اسرا را در حیاط زندان جمع کردند. گفته بودند میخواهند ما را به اردوگاه ببرند. از خدا میخواستم هرچه زودتر از شر زندان الرشید خلاص شوم. نگران بودم نکند همین جمع چند نفریمان را از هم جدا کنند. به هم عادت کرده بودیم. در خوشی و ناخوشی کنار هم بودیم. خوشحال بودم از شر بعضی از نگهبانها بخصوص سرنگهبان کینهای بازداشتگاه و صباح راحت میشوم.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللهم فُکَّ کلَّ اسیر ...🕊
🔴 #پایی_که_جا_ماند
خاطرات آزاده سرافراز سید ناصر حسینی پور
💠فصل هفتم
🔸تکریت_کمپ ملحق
قسمت 4⃣4⃣3⃣
▪️یکشنبه ۱۳شهریور ۱۳۶۷_تکریت_کمپ ملحق
✍سوار اتوبوسهای خاکستری رنگ وزارت دفاع شدیم و از زندان الرشید بغداد بیرون آمدیم. به دستور ارشد دژبانها، پردههای اتوبوسها را کشیدند و گفتند:
« حق ندارید بیرون را نگاه کنید! »
دژبانهای کلاه قرمز هم که به اسلحهی کلاش تلشو مسلح بودند، سوار شدند. هرکجا میرفتم، بهتر از زندان الرشید بود. رانندهی اتوبوس آدم شاد و شکم برآمدهای بود، صدای نوار ترانهی خوانندهی عرب را بلند کردند و دژبانها با کف زدن و همخوانی، خواننده و راننده را همراهی میکردند. یکی از دژبانها با عوض کردن نوارها، خوانندگانشان را به ما معرفی میکرد; فاضل العواد، حسین نعمه، سعدون جابر، میاکرم و امکلثوم.
در عالم خودم بودم، هیچ حسی نسبت به آنچه در اتوبوس میگذشت، نداشتم. از درز پردهها بیرون را نگاه میکردم. نخلستانها را میدیدم. نمیدانم چرا دیدن نخلها این همه حزنانگیز بود. شاید فلسفهاش به اهل بیت بر میگشت. تا چشمم به نخلهای خرما میافتاد، دلم میگرفت. گویی آن نخلها از مظلومیت علی(ع) و خاندان پیامبر سخن میگفت. کمی معرفت و دل میخواست تا وجود اهل بیت را در این نخلستانها احساس کنی، قدری عشق میخواست تا غم تنهایی علی(ع) و پیمان شکنی کوفیان را در این سرزمین نفرین شده، بفهمی. با دیدن نخلها اشکم درآمد. در این بین آنچه حال معنوی و این حس زیبا را از من میگرفت، عکسهای بزرگ کنار جاده بود.
در جادههای بین شهری عراق تصاویر بزرگ صدام با ابعاد۳×۲ و۴×۳ متر با فیگورها و ژستهای مختلفی دیده میشد. این عکسها بر روی تابلوهای سیمانی بزرگ که توسط نقاشان ماهر و حرفهای کشیده شده بود، کنار تمامی جادههای عراق خودنمایی میکرد. تصویرهایی با درجۂ ژنرالی و لباس نظامی، با لباس عربی، دشداشه و عقال بر سر، با عینک دودی و کلاه وِسترن آمریکایی، با لباس کردی، لباس دهقانی و...
عکسها با فیگورها و ژستهای متنوع و متفاوتی کبر و نخوت صدام را نشان میداد. با شمشیر در کنار سعدبن ابی وقاص. در کنار قعقاع بنعمرو، آشور پانیپال و بختالنصر. سوار بر اسب در حال شلیک گلوله. پشت توپ در حال تیراندازی. پشت تریبون در حال سخنرانی و...
این تابلوها با فواصل پنج کیلومتری یکدیگر در دو طرف جادهها و اتوبانها دیده میشد.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللهم فُکَّ کلَّ اسیر ...🕊
🔴 #پایی_که_جا_ماند
خاطرات آزاده سرافراز سید ناصر حسینی پور
💠فصل هفتم
🔸تکریت_کمپ ملحق
قسمت 5⃣4⃣3⃣
✍ بعد از حدود چهار ساعت و طی کردن سیصد کیلومتر، وارد محوطهی خاکی پادگانی که اردوگاه اسرای مفقودالاثر در آن قرار داشت، شدیم. از اتوبوس پیاده شدیم. اطرافم را که نگاه کردم، کویری بود. اطراف اردوگاه را سه ردیف سیمهای خاردار توپی پوشانده بود. از کنار دیوار پادگان صلاحالدین، اتوبان تکریت به استان اربیل و موصل میگذشت. دیوار این پادگان بیش از چهار متر ارتفاع داشت. روی این دیوارها نبشیهای بلندی به طول دو متر روی دیوار نصب شده بود که دور تا دور این نبشیها را سیمهای خاردار فشرده پوشانده بود. طول این دیوار با احتساب سیمهای خاردار بیش از شش متر بود. عراقیها که در طول جنگ از مهندسی رزمی خوبی برخوردار بودند، چنان جوانب احتیاط را رعایت کرده بودند که امکان هرگونه فرار را برای اسرای ایرانی غیر ممکن کرده بود.
روبهروی کمپ، به ردیف نشستیم. اطراف کمپ، نفربرها و زرهپوشها دیده میشدند. چهار برجک دیدهبانی بلند در چهار قسمت کمپ پیدا بود. در هر برجک، نگهبانی مسلح به تیربار گرینف ایستاده بود. نگهبانهای برجکها به صورت شبانهروزی در شیفتهای دوازده ساعته کمپ را زیر نظر داشتند.
وقتی برجکهای دیدهبانی را میدیدم، دلم میگرفت. به یاد میآورم روزهایی را که بالای دکل دیدهبانی در جزیرهی مجنون، دیدهبان بودم و عراقیها را زیر نظر داشتم. حالا دیگر ورق برگشته بود، من اسیر شده بودم و آنها رفتار مرا زیر نظر داشتند. توی دلم میگفتم:
« اگر روزی شرایطی پیش بیاید که همهی این اسرا فرار کنند، من و محمدکاظم بابایی که هرکدام از نعمت یک پا محرومیم، نمیتوانیم فرار کنیم. »
کمپ مربعی شکل و مساحت آن حدود هزار متر مربع بود. به ستون سه، وارد شدیم. در بدو ورودمان نگهبانها کابل به دست، دو طرف درِ ورودی ایستاده بودند. آنها با کابلهای دولا به جان بچهها افتادند. اسرا این نوع پذیراییها را در المیمونه و زندان الرشید بغداد تجربه کرده بودند، و تازگی نداشت. تعدادی از بچهها با ضربههایی که در تونل وحشت دیده بودند، ناراحتی فتق و مثانه پیدا کردند.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللهم فُکَّ کلَّ اسیر ...🕊
🔴 #پایی_که_جا_ماند
خاطرات آزاده سرافراز سید ناصر حسینی پور
💠فصل هفتم
🔸تکریت_کمپ ملحق
قسمت 6⃣4⃣3⃣
✍ وارد کمپ که شدیم، به ردیف نشستیم. کمپ بیستوپنج، بازدشتگاه داشت. اندازۂ بازداشتگاهها، متفاوت بود. از در ورودی، سمت چپ اتاق افسر نگهبان قرار داشت. در قسمت جنوبی کمپ، بازداشتگاه یک تا هفت قرار داشت. در قسمت غربی کمپ، بازداشتگاه شانزده تا بیستودو در قسمت شرقی کمپ، یعنی سمت راست در ورودی قرار داشت، کمپ پنج دستشویی و پنج حمام داشت، که کنار افسر نگهبان بود.
نگهبانها منتظر ورود فرماندۂ اردوگاه بودند. هوای تکریت چنان گرم بود که نفسمان گرفته بود. آفتاب سوزان تکریت گوشت از استخوان زمین جدا میکرد. در تابستان، تکریت بسیار گرم و سرمای زمستانش استخوانسوز بود. بعد از یک ساعت نشستن در آن گرمای سوزان، با احترام نگهبانهای کمپ، فرمانده وارد شد. فرماندۂ اردوگاه، سروان خلیل ابراهیم کاظم نام داشت و اهل استان موصل بود. قدی متوسط، ابروهای پرپشت، چشمان میشی، سبیلهای مشکی و صورتی گندمگون داشت.
آدم شیکپوشی بود و پرستیژ خاصی داشت. یونیفورم سبزرنگ آستین کوتاه پوشیده بود.
سروان خلیل، چوبدستی مخصوص افسران دستش بود و درجۂ زرد رنگ سروانی روی شانههایش خودنمایی میکرد. به دستور او، اشیا، پول، ساعت مچی، انگشتر، تسبیح و هر آنچه داشتیم را تحویل دادیم. آنها لباسها و کفشهایمان را گرفتند و به هر اسیر یک زیر پیراهن، یک شورت و یک جفت دمپایی پلاستیکی دادند.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللهم فُکَّ کلَّ اسیر ...🕊
🔴 #پایی_که_جا_ماند
خاطرات آزاده سرافراز سید ناصر حسینی پور
💠فصل هفتم
🔸تکریت_کمپ ملحق
قسمت 7⃣4⃣3⃣
✍ سروان خلیل شروع به سخنرانی کرد. حرفهایش را اسیر عرب زبان ایرانی، کریم جلالی، کلمه به کلمه ترجمه میکرد. خلیل از رعایت قوانین و مقررات کمپ، نظم و انضباط و همچنین احترام به افسران و نگهبانها سخن گفت. از صحبتهایش فهمیدم آنجا " کمپ ملحق " نام دارد. به کمپ ملحق چهاردیواری هم میگفتند. خلیل جدی و با صدای بلند خط و نشان کشید و گفت:
« لابهلای سیمهای خاردار توبی اطراف کمپ، رشتههای برق عریان قوی کار گذاشته شده، هرکس به این سیمها دست بزند، برق او را میکُشد. سعی کنید فکر فرار به مغزتان خطور نکند، چون تنها آرزوی دست نیافتنی شما، فرار از اینجاست! »
سروان خلیل ضمن معرفی سعد به عنوان سرنگهبان کمپ، گفت:
« سعد شما را با قوانین این کمپ آشنا میکند، سرپیچی از این قوانین قابل بخشش نیست. »
بعد از سخنرانی و تذکرات کلی سروان خلیل، سعد سرنگهبان کمپ شروع به صحبت کرد.
سعد آدم سنگین وزن، قد بلند، شکم برآمده و درشت هیکلی بود. صورت روشن، موهای خرمایی و چشمان پُفکردهای داشت.
صحبتهای سعد دربارۂ قوانین و مقررات ریز و درشت اسارت بود. قوانین خاصی بر کمپ حاکم بود، که باید به آن عمل میکردیم. آنچه توسط سعد در کمپ ممنوع اعلام شد، از این قرار بود:
«اجرای برنامههای دینی و مذهبی; تجمع بیش از سه نفر; برگزاری نماز جماعت; اذان گفتن; نماز شب; آوردن نام صدام; نگهداری هر شیء نوک تیز از قبیل تیغ، میخ، سوزن، قیچی، و... بر اساس اعلام زمان خواب که ساعت نُه شب بود، همه باید به اجبار میخوابیدیم. اگر اسیری خوابش نمیبرد، باید دراز میکشید، چشمانش را میبست و خودش را به خواب میزد. هرکس با نگهبانها کار داشت، باید پای راستش را به احترام به زمین میکوبید. چنانچه افسر و یا نگهبان اجازه میداد، صحبت میکرد، در غیر این صورت اجازۂ صحبت کردن نداشت. »
من و محمدکاظم بابایی پا نداشتیم، از این قانون معاف بودیم! روزی سه وعده آمار داشتیم. صبح، ظهر و شب.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللهم فُکَّ کلَّ اسیر ...🕊
🔴 #پایی_که_جا_ماند
خاطرات آزاده سرافراز سید ناصر حسینی پور
💠فصل هفتم
🔸تکریت_کمپ ملحق
قسمت 8⃣4⃣3⃣
✍ بیشتر وقتِ بچهها در صفوف آمار سپری میشد. موقع آمار باید به ستون پنج، روی دوپا مینشستیم; زانوهایمان را مانند ماتمزدهای بغل میگرفتیم; سرها را لابهلای پاها فرو میبردیم، تا فرمانده و یا یکی از افسران ارشد سر برسد و آمار بگیرد. در کمپ تا آمار بیستوچهار آسایشگاه تمام نمیشد، اجازه نداشتیم از صف بلند شویم. برای داخلباش، ظهرها ساعت یازده و عصرها ساعت پنج، با صدای سوت سرنگهبان وارد بازداشتگاه میشدیم. در طول چند سال اسارت، هیچوقت ماه و ستارهگان را ندیدم. در اسارت هفتهای دوبار آن هم روزهای یکشنبه و سهشنبه نوبت تراشیدن اجباری ریش بود. من به خاطر نداشتن ریش، از این قانون معاف بودم. برای اصلاح صورت، هر تیغ سهمیۂ پنج نفر بود. اولین کسی که تیغ استفاده میکرد، نوبت بعد آخرین کسی بود که ریش خود را میتراشید، بچهها در طول هفته، هم راحتی تیغ تیز و هم عذاب تیغ کُند را تجربه میکردند. بعد از اصلاح سر یا صورتمان، مسئولین بازداشتگاهها باید تیغها را طبق آماری که تحویل گرفته بودند، تحویل میدادند. وای به حال اسرا اگر یک نصف تیغ کم میآمد; عراقیها دمار از روزگارمان در میآوردند. هر ماه یک بار نوبت تراشیدن موی سرمان بود. سهمیۂ هر چهار نفر، یک تیغ بود.
لباس ما زرد رنگ و سرمهای بود. عراقیها در نیمۂ دوم سال۱۳۶۸ به علت کمبود لباس زرد، به اسرایی که در سولهها به سر میبردند، لباسهای سورمهای رنگ دادند. به این لباسهای یک تکه بیلرسوت میگفتند. مثل لباسهای سمپاشهای اداره مالاریای زمان طاغوت بود قسمت پشت و جلوی پیراهنمان علامت اختصاری«P.W» اسیر جنگی بود که خاکستری رنگ بود. روی جیب بالای سمت چپمان و پشت پیراهنمان این علامت دوخته شده بود. اگر این دو تکه اتیکت پارچهای را از قسمت جلو و پشت پیراهنمان میکندیم، به همان اندازه از پیراهنمان بریده دیده میشد.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللهم فُکَّ کلَّ اسیر ...🕊
🔴 #پایی_که_جا_ماند
خاطرات آزاده سرافراز سید ناصر حسینی پور
💠فصل هفتم
🔸تکریت_کمپ ملحق
قسمت 9⃣4⃣3⃣
✍ در کمپ ملحق توالتها مقررات خاص خودش را داشت. رفتن به توالت با شمارش بود. وقتی اسیری برای قضای حاجت وارد توالت میشد، یک نفر از یک تا ده میشمرد. بچهها باید با اعلام عدد ده از توالت بیرون میآمدند. اگر اسیری تأخیر داشت، مسئول نوبت، با لگد به درِ توالت میکوبید تا بیرون بیاید. درِ توالتها از داخل بسته نمیشد، عراقیها در بندهای داخلی توالتها را درآورده بودند. وقتی عدد ده توسط مسئول شمارش تکرار میشد، با لگد به در توالت میکوبید، اگر بچهها از داخل در را نمیگرفتند، محکم به سرشان میخورد. معمولاً بچهها با اعلام عدد ده بیرون میآمدند. بیشتر اوقات که ساعات کمتری را برای هوا خوری بیرون بودیم، هر کس موفق میشد به توالت برود، انگار به فتح بزرگی رسیده بود!
در هر بازداشتگاه هر ده نفر همخرج بودند. معمولاً کسانی با هم همخرج میشدند که همشهری و یا در یک یگان خدمت میکردند. مسئولین بازداشتگاه اسرایی را که پرخور و خوش خوراک بودند در گروههای غذایی مختلف تقسیم بندی کرده بودند.
بهخاطر کم بودن غذا، بچهها با قاشق سطح داخل ظرف قُسوه را بین ده نفر تقسیم میکردند. هرکس در همان ابعادی که برایش خطکشی شده بود، ناهارش را میخورد. میزان تجاوز هرکس به حریم غذایی دیگری به یک قاشق هم نمیرسید.
سهمیۂ نان هر روزمان دو عدد بود. عراقیها به آن سمون میگفتند.نانها به شکل باکت بود. وزن هر کدام حدود پانصد گرم بود. بیش از نصف این نانها نپخته وخمیر بود. خمیر داخل آن را مقابل آفتاب میگذاشتیم تا خشک شود، بعد آن را خرد میکردیم. آردی که یکبار مراحل نان شدن را طی کرده بود، دوباره مراحل آرد شدن را طی میکرد. در اسارت خمیر آرد شده را روی غذا میریختیم، با برنج قاطی میکردیم و میخوردیم.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 اللهم فُکَّ کلَّ اسیر ...🕊
🔴 #پایی_که_جا_ماند
خاطرات آزاده سرافراز سید ناصر حسینی پور
💠فصل هفتم
🔸تکریت_کمپ ملحق
قسمت 0⃣5⃣3⃣
✍ کسانی که همخرج بودند، برای نگهداری این نانها کیسههای پارچهای دوخته بودند. مادر خرجِ هر گروه، نان ده نفر را نگه میداشت. نان سهمیۂ روزانه برای صبحانه و شام بود.
صبحانه آب عدسی بود. چیزی شبیه شوربا که از عدس، خرده برنج و رب گوجه تشکیل میشد. شوربای سهمیۂ چهل نفر، به سختی ده نفر را سیر میکرد!
سهمیۂ ناهار هر نفر، بین هفت تا هشت قاشق بود. بعضی وقتها به ده قاشق میرسید. خورش این برنجها در هفته متنوع و کمهزینه بود. کلم، بامیه، کرفس، بادمجان، شلغم نپخته، برگ چغندر، هویج، سیبزمینی آبپز و گوجه فرنگی با پیاز بود.
شام آب بادمجان، آب پیاز، آب نخود، خوراک لوبیا و یا گوشت گاو وارداتی بود. آب گوشتِ سهمیۂ ده نفر ۸۰٪ آب و ۲۰٪ گوشت بود. سهمیۂ هر نفر شش، هفت قاشق غذاخوری میشد. دویست گرم گوشت برای ده نفر و بیست گرم گوشت برای یک نفر.
محمد رمضانی که در آشپزخانه کار میکرد، میگفت:
« گوشتها وارداتیِ کشورهای بلغارستان، برزیل و استرالیاست. »
میگفت:
« چندینبار گوشتهای کرمزده تحویل آشپزخانه دادند; وقتی اعتراض کردیم عراقیها گفتند گوشتها را بپزید، به اسرا هم چیزی نگید، اگه حرف بزنید، از اینجا اخراج میشید! »
عراقیها یکی از آشپزهای با تجربه را به جرم انتقاد از این کارشان از آشپزخانه اخراج کردند و جای او افرادی جایگزین شد که حتی یک روز تجربۂ آشپزی نداشتند.
⬅️ ادامه دارد....
ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
﷽
📌اگر جمهوری اسلامی ناکارآمد است چرا خود آمریکاییها در اصلیترین اسناد شان مانند سند استراتژی امنیت ملی شان می گویند باید جلوی ایران را بگیریم؟❓ نظام کارآمد که موفقیتی ندارد که بخواهد جلویش بایستند!!
☑️در دنیا نزدیک ۲۰۰ کشور وجود دارد ولی چرا در بین این همه کشورها ایران کانون حملات آمریکاست ؟؟؟چون ناکارآمد هستیم این قدر به ما حمله می کنند⁉️
#ایران_مقتدر
#پاسخ_به_شبهات
🔴 مُلک عظیم آل ابراهیم
📍أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا
(سوره نساء آیه ۵۴)
📍یا اینكه نسبت به مردم ( پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مىورزند؟ ما به آل ابراهیم، (كه یهود از خاندان او هستند نیز،) كتاب و حكمت دادیم; و حكومت عظیمى در اختیار آنها ( پیامبران بنى اسرائیل) قرار دادیم.✳✳✳
📍می دانیم که آنچه یهود را در صدر اسلام به عربستان کشاند و در اطراف مدینه ساکن کرد، دانسته های یهود از کتاب مقدس مبنی بر ظهور پیامبر آخرالزمان در مدینه بود. آن ها چون اعتقاد داشتند پیامبر آخرالزمان از فرزندان ابراهیم است، آمدند تا پیامبر آخرالزمان از میان آن ها (یعنی نوادگان اسحاق) مبعوث شود! اما با بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از میان اعراب (که نوادگان اسماعیل بودند) تیر آن ها به سنگ خورد. این بود که دشمنی را با مسلمانان آغاز کردند که تا کنون هم ادامه دارد. آنچنان که خداوند در قرآن یهود را دشمن ترین مردم به مسلمانان معرفی می کند. ریشه این دشمنی در این آیه حسد بیان می شود.✴✴✴
#کلام_وحی
✊ او ایستاد پای امام زمان خویش ...
🌹 امروز ۲۸ بهمن ماه سالروز شهادت مدافع حرم " #حمیدرضا_انصاری " گرامی باد.
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب
💫💫💫💫💫
🔴 اهداف حکومت امام مهدی(عج) در بیان امام هادی علیه السلام
🌕 امام هادی در زیارت امام مهدی علیهما السلام به نکاتی اشاره می فرمایند که علاوه بر زیارت به برخی از اهداف حکومت ایشان اشاره می فرمایند:
🔹 بار خدایا! وعدهای را که به اهل بیت (ع) دادهای تحقق ببخش و زمین خود را با شمشیر قائم آنان پاک گردان
🔹 و به وسیله او، حدود تعطیل شده و احکام فرو نهاده و تغییر یافته ات را برپا دار
🔹 و به برکت وجود او، دلهای مرده را زنده ساز
🔹 و خواستههای پراکنده را یک پارچه گردان
🔹 و زنگار ستم را از راه خود پاک کن
🔹 تا اینکه حقّ، با دست او، در زیباترین چهره اش آشکار شود
🔹 و در پرتو نور دولت او، باطل و باطل گرایان نابود شوند
🔹 و چیزی از حق و حقیقت به واسطه ترس از هیچ انسانی، پوشیده نماند.
📚 مصباح الزائر، ص۴۸۰
#مهدویت
☀️#روز_شمار_شهدایی_مدافعان_حرم
امروز ۲۸بهمن۱۳۹۹ مصادف با سالروز:
🦋 ولادت شهید #علیرضا_جیلان
🦋 ولادت شهید #مهدی_حیدری
🦋 ولادت شهید #روحالله_طالبی_اقدم
✨شادی ارواح مطهر شـهدا صلوات
🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
شهید مدافع حرم #حمیدرضا_انصاری
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
او ایستاد پای امام زمان خویش...
🌹 امروز ۲۸ بهمن ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم " حمیدرضا بابالخانی " گرامی باد.
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🕊شهیدان عزیز روز ۲۸ بهمن ماه را بیشتر بشناسیم...
💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد.
💐شادی ارواح طیبه شهدا #صلوات.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔴امام خامنه ای: صدا و سیما جوان اشرافىِ عیّاش را الگو نکند
♦️صدا و سیما و روزنامهها نباید همواره برای جوان الگوی یک جوان اشرافىِ بیدردِ تنبهراحتداده عیّاش را مطرح کنند.
♦️بعضی از مطبوعات نباید در فلسفهبافیهای خود طوری حرف بزنند که جوان خیال کند همه هدف انسان این است که از هر راهی شد، یک مشت پول به دست آورد. اگر توانست یک گواهی علمی برای خودش فراهم کند، وسیلهای برای پول در آوردن در دستش هست؛ اگر نشد، هر راه دیگری که شد؛ ولو قاچاق، ولو تن دادن به ذلّت و خفت و اهانت، ولو با دستبرد زدن به این و آن! نباید پول را عمده کرد.
#کلام_رهبری
🔴 دستآورد مادی جمهوریاسلامی صد برابر پهلوی است
🔹 «بهرام مشیری» آتئیست و ضدانقلاب مقیم آمریکا، با اذعان به بزرگنمایی سلطنتطلبان درباره اقدامات عمرانی در دوران رژیم پهلوی، گفت: “زمانی که به آمریکا رفتم و با دانشگاهها و راهها و تکنولوژی مواجه شدم، حرفی از سازندگانش نبود، اما برخی برای ساخت چند جاده و راهآهن «رضاشاه» را تقدیس میکنند. اگر به دستآورد مادی و عمرانی باشد، جمهوریاسلامی صد برابر حکومت پهلوی کار کرده است.”
📚 منبع: www.b2n.ir/mzdr141
#واقعیت_های_عصر_پهلوی
توصیه های یک کارشناس غربی برای در امان ماندن از تجاوز:
🔸 از پوشیدن لباسهای اغواکننده اجتناب کنید چون صدای آن ها از صدای کلمات بلندتر است. کسی که این گونه لبا سها را می پوشد این پیام را به دیگران می دهد: برای هر مردی که احساس نیاز کند در دسترس هستم.
🔸 از رفتن به میهمانی هایی که در آن ها از مشروب استفاده ی شود، بپرهیزید.
🔸 اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید دعا بخوانید. درست است که این ممکن است مذهب گرایانه به نظر برسد ولی واقعا تاثیرگذار است.
جواهرانه، ص ۶۱
#پویش_حجاب_فاطمے
.•░ هرجا که تویی💚
گلشن و بُستان من💐
آنجاست😌
🌸اللهم احفظ امامنا الخامنه ای🌸
↙ قرار ما هرشب ساعت ۲۳ یک تصویر از #آقای_عشق
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
مولای مهربانم♥️
هرکسی بهرِکسی ذکرودعایی دارد
ذکرِما،بهرِظهوراست،میایی آقا؟
🕊دعا،اگرنکنم من،دعا،اگر
نکنی تو،کِشَدغمش به درازا
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
﷽
🔴 #قدرت_علمی کشور ایران در دیدگاه جهانی..
#امید_به_آینده
✍درحالی که در تمام جهان ایران عزیز یک کشور پیشرو در علم شناخته می شود یک عده از هموطن های ما جهت تحقیر ملت بزرگ ایران در کانالهایشان عکس آفتابه می گذارند و می گویند نهایت علم ما این است، پس ازخواندن این متن خودتان باید درباره این افراد قضاوت کنید
روحیه ی خودتحقیری بزرگترین بلایی است که می تواند بر سر یک ملت بیاید. همه کسانی که دلشان برای ایران می تپد باید با این روحیه مبارزه کنند.
یک ملت زمانی میتواند به اوج برسد که خود را باور کند و نا امیدی به هیچ عنوان راه حل خوبی نیست.
1. سایت علمی #نیوساینتیست: ایران در بلندای رشد علمی جهان قرار دارد..👇👇
🔻Iran is top of the world in science growth | New Scientist
https://www.newscientist.com/article/dn20291-iran-is-top-of-the-world-in-science-growth/
🔷♦️🔶
2. مقالات علمی و تحقیقاتیِ ایران به قدری دارای اهمیت بوده اند که گلوبال ریسرچ می نویسد: ایران یکی از مهمترین کشورهای جهان در تحقیقات علمی و تکنولوژی است...👇👇
🔻Iran as one of the world’s most important countries for scientific research and technology.
https://www.globalresearch.ca/irans-scientific-diplomacy-can-the-world-unite-to-explore-the-universe-for-the-sake-of-science-or-is-it-just-a-dream/5514121
3. ایران به تنهایی مسئول بیش از 40 درصد از پیشرفتهای علمی جهان اسلام است!👇👇
🔻More than 40% of scientific advancement in the Muslim world comes from Iran
https://financialtribune.com/articles/people/241/iran-contributes-40-of-muslim-world-science
🔷♦️🔶
4. ایران در جایگاه رتبه ی اول ارائه مقالات برتر در جهان اسلام قرار دارد! رشد ۴۱ درصدی ایران در ارائه ی مقالات برتر سبب شد تا ایران در جایگاه اول جهان اسلام در ارائه ی مقالات برتر علمی قرار گیرد.👇👇
🔻41% growth in Iran’s top articles: Iran places first in the region and Islamic worldAccording to the latest information released by ISI (Web of Science), the number of Iran’s top articles in 2016 has had 41% growth comparing to 2015. Therefore, Iran is in the first place in the region and Islamic world regarding the number of top articles.
http://www.isc.gov.ir/Shownews.aspx?lan=en&n_code=1011
🔷♦️🔶
5. ژورنال نیچر: ایران نمونه ی بارز کشوریست که پیشرفت چشمگیری را از طریق تمرکز بر روی تحقیق و آموزش بدست آورده است. علی رغم تحریم ها در ۲۷ سال گذشته تقریبا در همه ابعاد تحقیقاتی دانشمندان ایرانی، آخرین علوم پیشگام روز را تولید کرده اند.👇👇
🔻Iran is a good example of a country that has made considerable advances through focusing on education and training. Despite sanctions in almost all aspects of research during the past 27 years, Persian scientists have been producing cutting-edge science.
http://www.nature.com/nature/journal/v441/n7096/full/441932d.html
#پاسخ_به_شبهات
🔴 خداوند همه چیز را زوج آفریده ...
📍 وَ مِنْ کُلِّ شَیْء خَلَقْنا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
(سوره الذاریات آیه ۴۹ )
📍 و از هر چیز یک جفت آفریدیم شاید متذکر شوید! ✳✳✳
📍این آیه علاوه بر اینکه اشاره به دوگانگی بسیاری از پدیده های طبیعی مانند شب و روز، نور و تاریکی و ... ، نر و ماده بودن جانداران اعم از جانوران و گیاهان دارد، مى تـوانـد اشاره به اين حقيقت باشد كه تمام اشياء جهان از ذرات مثبت و منفى ساخته شده است که از دستاوردهای علم جدید است. بنابراین این آیه از مهمترین جلوه های اعجاز علمی قرآن است . در حدیثی از امام علی علیه السلام داریم : اشـيـاء جـهـان را مـتـضـاد آفريده ، تا روشن شود براى او ضدى نيست ، و آنها را با هم قـريـن سـاخـته ، تا معلوم شود قرينى براى او نيست ، ..... . یعنی همه این ها تذکر نسبت به یگانگی خداوند است. ✴✴✴
#کلام_وحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب
💫💫💫💫💫
🌹 بهترین کار برای زمینه سازی ظهور چیست؟
🎙 #ابراهیم_افشاری
#مهدویت