eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
302 دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
3.9هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
چه نزدیک است صبح دلنشینی که نوای " اناالمهدی " ، صحن جهان را پر کند و جان های عاشق ، همچون خیل پرستوهای مهاجر ، به سویت بال گشایند و آسمان غرق ستاره و فرشته شود ... به همین زودی .. به همین نزدیکی ان شاالله .. اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فطرس ڪجاست تا ببرد این پیام را؟ باید سلامِ من برسد محضر ... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
بی تــــو این صبـــح مرا غرق سکوتی کرده که تمام نفسم در پی یک واژه ی توست.. 🌷شهید مدافع وطن سجاد محمدی🌷 سلام ، صبـحتون شهـدایـی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
💠 قسمتی از وصیتنامه وصیت این بنده حقیر به همه برادران و خواهران این است که پشتیبان واقعی ولایت فقیه باشید تا از طوفان حوادث و فتنه‌های پیش ِرو در امان بمانید و وصایای امام راحل را فراموش نکنید که فرمود نگذارید این انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. شما را همانگونه که تمام انبیاء و اولیاء و امامان معصوم (ع) سفارش فرمودند بنده هم سفارش می‌کنم به نماز خصوصاً نماز اول وقت و بعد به احیای امر به معروف و نهی از منکر که موجب سلامت و رشد معنوی جامعه است و همه خواهران دینی خود را سفارش به رعایت حجاب و عفاف و حیاء می‌نمایم که اگر این امر در جامعه رعایت شود بسیاری از مشکلات معنوی جامعه حل خواهد شد و در اثر رعایت این امر الهی موجبات خوشنودی و رضای امام زمان (عج) فراهم و موجبات خشم شیاطین فراهم می‌شود و نتیجه آن رحمت و برکات الهی بر جامعه اسلامی خواهد بود. 🌷شهید 🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب سفیر بیداری زندگینامه شهید سید مصطفی الحسینی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷   هُو‌َ الهادي🕊 🔴 بیداری 🌟 زندگینامه قسمت 1⃣1⃣ در محیط ورزشیِ آن روزها حرف‌های زشت و القاب بد، رایج‌ترین صحبت‌ها بود، سیدمصطفی دوستانش را با لفظ " آقا " صدا می‌کرد. گاهی به سفرهای یک روزه جهت مسابقات می‌رفتیم. از جمع سی‌نفره ما فقط چهار نفر نماز می‌خواندند! که نفر اول هم سیدمصطفی بود. بقیه‌ی نمازخوان‌ها هم از اطرافیان و دوستان سید بودند. موقع نماز که می‌شد به ما می‌گفت: « بچه‌ها بریم برای نماز اول وقت. » ما هم که کمی خجالت می‌کشیدیم، برای همین می‌رفتیم در گوشه‌ای مشغول نماز می‌شدیم. اما سید با افتخار جلوی همه وضو می‌گرفت و روی زمین در مقابل چشم همه‌ی اعضای تیم، نماز اول وقت را می‌خواند و بعد مشغول ادامه‌ی تمرین می‌شد. *** سید مصطفی به نماز بچه‌های کوچک فامیل و اهل محل خیلی حساس بود. به آن‌ها که وقت نمازشان شده بود، واجبات نماز را یاد می‌داد و با آن‌ها صحبت می‌کرد. می‌گفت: « بچه‌های عزیز، بهترین سرمایه‌ی عزت و سعادت شما نماز است. » هرکاری می‌توانست برای آن‌ها انجام می‌داد. وضع مالی سید خوب بود، بارها دیده بودم که از جیب خودش برای آن‌ها جایزه و هدیه می‌خرید. می‌‌گفت: « برای اینکه هر گرفتاری یا کار مهم یا بیماری و سختی برطرف شود پاک و با وضو باشید. بعد نماز اول وقت. » همیشه می‌گفت: « بهترین اعمال به سوی خداوند نماز اول وقت است. نماز کلید بهشت است. موقع نماز از گناهان استغفار کنید. از خداوند کمک بخواهید تا دچار مصیبت نشوید. توبه کنید که خدا توبه پذیر است. » در کنار نماز، خیلی روی پرداخت خمس تأکید می‌کرد. با پدرش می‌رفت پیش مرحوم آیت‌الله‌العظمی ملاعلی معصومی و خمس مال پدرش را حساب می‌کرد‌. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷   هُو‌َ الهادي🕊 🔴 بیداری 🌟 زندگینامه قسمت 2⃣1⃣ ✨ ساده زیستی مادر و یکی از بستگان شهید روی پله‌های خانه فرش انداخته بودیم. نمای قشنگی پیدا کرده بود. آمد پیش من و گفت: « مامان جان می‌شود روی پله غذا خورد یا نماز خواند؟! » تعجب کردم. گفتم: « نه! » مکثی کرد و ادامه داد: « پس این فرش‌ها چیست که روی پله‌ها انداخته اید؟ آخر روی پله فرش نمی‌اندازند. این‌ها را باید به فقرا بدهیم. مادرجان، ما نمی‌توانیم روز قیامت جواب خدا را بدهیم. » همیشه به فکر فقرا بود. شنیده بود که امام کاظم (ع) فرمودند: « همانا مُهر قبول اعمال شما، برآوردن نیازهای برادرانتان و نیکی‌کردن به آنان در حد توانایی است و الّا ( اگر چنین نکنید ) هیچ عملی از شما پذیرفته نمی‌شود. »¹ اخلاق اسلامی را به تمام معنا رعایت می‌کرد. سر سفره ای که دو نوع غذا بود نمی‌نشست! یا اینکه اگر مجبور بود، یک غذا را برمی‌داشت و با رعایت آداب مشغول می‌شد و می‌گفت: « من فقط از این می‌خورم. » اگر در خانه چنین کاری می‌کردیم و سفره‌ی مفصل پهن می‌کردیم؛ به ما اعتراض می‌کرد. می‌گفت: « مادر جان سفره‌ی یزیدی باز کردی؟! خبرداری همسایه‌ات شام خورده؟ بچه‌اش سیر خوابیده؟ مادر، اگر دو جور غذا داریم یکی را بده همسایه‌ای که ندارد. » البته معمولاً غذاهای ساده درست می‌کردم. اهل تجملات نبودم. ولی باز حرف پسرم را گوش می‌کردم. بعضی وقت ها از من ایراد می‌گرفت. می‌گفت: « مادر جان شما سه تا خدا داری؟! » گفتم: « چی می‌گویی، مگر می‌شود؟! » گفت: « چرا نمی‌شود، شما من را خیلی دوست داری، این خدای اولت! بابا را خیلی دوست داری، این خدای دومت! مال و ثروت و طلاهایت را دوست داری، این هم خدای سومت! » بعد ادامه داد: « هر چه که یاد خدا را در دل آدم کم کند، جای خدا را می‌گیرد و به نوعی می‌شود خدای انسان. » ____________________________ ۱- بحارالانوار ، جلد ۷۵ ، ص ۳۷۹ ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷   هُو‌َ الهادي🕊 🔴 بیداری 🌟 زندگینامه قسمت 3⃣1⃣ گاهی اوقات مراسم دعای ندبه و کمیل و... در منزل ما برگزار می‌شد. بچه‌ها تک‌تک می‌آمدند که مشکلی پیش نیاید. یک بار من پذیرایی آماده کردم و گفتم: « دعا خواندند و خسته شده اند، بخورند جون بگیرند. » آمد و گفت: « مادر جان دستت درد نکند اما خیلی تشریفاتی نکن. ممکن است بعضی از بچه‌ها وقتی برای مراسم می‌رویم منزل‌شان توانایی پذیرایی نداشته باشند و اسباب خجالت آن‌ها شود. » *** پیامبر (ص) و مولا امیرالمومنین (ع) بسیار به فکر رفع فقر و گرفتاری از جامعه بودند. سیدمصطفی نیز مانند جدشان این طور عمل می‌کرد. بارها می‌گفت: « نکند توی شهر ما گرسنه ای با شکم خالی بخوابد و ما در رفاه باشیم. » هیچ‌گاه پرخوری نمی‌کرد تا یاد فقرا را از یاد نبرد. سعی می‌کرد از تشک و جای خیلی‌خوب استفاده نکند. با اینکه رفاه مالی خوبی داشتند اما دوست نداشت در آسایش زندگی کند و فقرا را از یاد ببرد. با این شیوه‌ی زندگی، با فقرا احساس نزدیکی می‌کرد. در زمینه‌ی کمک‌رسانی به مستضعفان خیلی تلاش می‌کرد. چندین مرتبه شاهد این قضایا بودم و سید را همراهی کردم. دوستش می‌گفت: « یک بار در منزل پدری ایشان مهمان بودیم. سید مصطفی بعد از مدتی از راه رسید . پدرش برای کل خانه فرش جدید خریده بود. سید خیلی ناراحت شد. فرش جایی که خودش می‌خواست بنشیند را جمع کرد! حصیر آورد و نشست روی آن. من تعجب کردم. گفتم: " این چه‌کاری است که انجام می‌دهی؟! " گفت: " برای من نشستن و نماز خواندن روی این حصیر خیلی بهتر از این فرش‌هاست! چطور من روی این فرش نو بنشینم، در حالی که بسیاری از مردم این شهر چیزی برای نشستن ندارند. " بارها منزل فقرای همدان رفته بود. دیده بود که اغلب مردم چطور با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند. می‌گفت: " حالا در این وضعیت، چطور ما در رفاه و آسایش زندگی کنیم. " رسول خدا (ص) فرمودند: " هرکس یک نیاز برادر مومن خود را برآورد، مانند کسی است که عمر خویش را به عبادت خدا سپری کرده باشد. " »¹ _________________________________ ۱. المالی شیخ طوسی، ص ۴۸۱، ج ۱۰۵۱ ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷   هُو‌َ الهادي🕊 🔴 بیداری 🌟 زندگینامه قسمت 4⃣1⃣ این احادیث روش زندگی او شده بود. کمک به دیگران را از همان دوران مدرسه آغاز کرده بود. یادم نمی‌رود یک بار در کلاس دبستان، مداد رنگی خودش را به یکی از بچه‌های بی‌بضاعت داد. آن پسر نمره‌ی خوبی گرفت اما سیدمصطفی به علت نیاوردن مداد رنگی تک گرفت! در دبیرستان هم که بود خبردار شد که چندنفر از بچه‌های مدرسه وضع مالی خوبی ندارند. سیدمصطفی هرماه مقداری پول داخل پاکت می‌گذاشت و به خانه‌ی آن‌ها می‌برد و غیرمستقیم تحویل آن‌ها می‌داد. سال‌ها بعد فهمیدم که آن‌ها پول تو جیبی خودش و خواهرش بود که ماهیانه می‌گرفتند. پول را جمع می‌کرد و به فقرا کمک می‌کرد. مادرش می‌گفت: « یک‌ روز حاجی رفت و برای سید مصطفی دو دست پارچه‌ی درجه‌ی یک گرفت که کت و شلوار بدوزد. پارچه‌ها را که دید تشکر کرد و با احترام به من گفت: " من این‌ها را نمی‌خواهم ! به بابا بگو پارچه‌ها را پس بدهد! من خودم می‌روم و کت و شلوار انتخاب می‌کنم. " پارچه‌ها را پس دادیم. پولش را گرفت و رفت. بعدها از دوستانش شنیدم که آن روز هشت دست کت و شلوار برای خودش و دوستان نیازمندش خریده بود. » سید در دوران طلبگی هم از کمک به دیگران غافل نمی‌شد. یک بار در مدرسه‌ی علمیه سراغ سیدمصطفی را گرفتم. گفتند: « جهت اقامه‌ی نماز از مدرسه خارج شده. » من کنار درِ ورودی منتظر ماندم تا سید برگردد. دیدم چند تا نان سنگک کنار حجره آویزان کرده‌اند. تکه کاغذی هم کنارش نصب نصب شده بود. آنجا نوشته بود: « طلّاب عزیزی که پول برای نان سنگک ندارند می‌توانند استفاده کنند و بعداً مبلغ آن را پرداخت کنند. » معلوم بود این کار برای کمک و حفظ آبروی طلبه‌هایی است که پول ندارند. برای من خیلی جالب بود که چه کسی این کار را انجام داده، خیلی سوال و پیگیری کردم تا اینکه فهمیدم این کار سیدمصطفی است. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷   هُو‌َ الهادي🕊 🔴 بیداری 🌟 زندگینامه قسمت 5⃣1⃣ ✨ فوتبال آقایان زینی و رستنده و دستجردی و... در زمین خاکی، کنار منزل مصطفی، بازی می‌کردیم. زمین را با زحمت آماده کردیم. تیرک‌های چوبی، تیر دروازه بود. یک‌ گونی گچ آوردیم و خط‌کشی زمین را انجام دادیم. بعد با یک تخته افتادیم به جان زمین. هرچه سنگ‌ریزه بود جمع کردیم. خلاصه با امکانات کم اما عشق زیاد، فوتبال را شروع کردیم. اسم تیم ما طوفان بود. سید لباس، کفش و برخی وسایل ورزشی خرید و به بعضی از بچه‌ها، که از لحاظ مالی ضعیف بودند، هدیه کرد. سید به علت قدبلندی که داشت اغلب، دفاع می‌ایستاد. ساق‌های خیلی قوی داشت. به او می‌گفتیم: « مصطفی سه لنگ! » خیلی خوب در دفاع، تکل می‌رفت و توپ را از جنگ مهاجمان حریف درمی‌آورد. خلاصه دفاع تیم ما با وجود او حرف نداشت. این را مربی‌ها هم می‌گفتند. مدتی بعد به تیم تاج دعوت و مشغول بازی شدیم. تاج از تیم‌های مطرح و بزرگ همدان بود. بارها با این تیم به شهرستان‌های مختلف رفتیم. ما با تیم‌های مطرح آن زمان بازی کردیم و نتایج خوبی گرفتیم. اما وقتی متوجه شدیم که ریشه‌ی این تیم مربوط می‌شود به سپهبد خسروانی که از وابستگان رژیم بود و ساواک شاه از این تیم حمایت می‌کند همگی از این تیم استعفا دادیم و به تیم جدیدی به نام الوند رفتيم. تیم الوند هم از تیم‌های خوب و مطرح و مربوط به زورخانه‌ی الوند بود. این تیم توسط پدر "مهندس حسین همه کسی"، اداره می‌شد. او یکی از انسان‌های خوب و وارسته‌ی همدان بود. خودِ حسین هم به ما کمک زیادی در زمینه‌ی فوتبال کرد. حسين بعدها به کاروان شهدا ملحق شد. یک روز در زمین قدس فعلی (پهلوی سابق) مسابقه‌ی فوتبال داشتیم. بازی فینال و حساس بود. استاندار، شهردار و برخی مسئولان ادارات و... حاضر بودند. بازی که تمام شد نسبت به داور اعتراض شد. هر کس چیزی می‌گفت. سیدمصطفی وقتی شرایط را مناسب دید شروع کرد به انتقاد از مسئولان کشور! با صدای بلند داد می‌زد: « افراد نالایق آمدند مسئولیت‌ها را به دست گرفتند، اما لیاقت ندارند و... » این حرف‌ها را طوری می‌گفت که همه بشنوند. خلاصه جو نارضایتی را از فوتبال به سمت مسئولان کشور کشاند. ما هم ادامه دادیم. یک دفعه مأمورها به سمت ما حمله کردند. تا فضا به هم ریخت، سید مصطفی با یکی دو تا از آنها درگیر شد و سریع فرار کرد. نتوانستند سید را بگیرند. خیلی شجاعت می‌خواست که در جمع مسئولان شهر همدان حرف‌های تند انتقادی زده شود. شنیدم که بعد از آن سید مصطفی را با عنوان خرابکار و کمونیست معرفی کردند!! ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم