eitaa logo
⸤ شاهِدان اُسوه‍ ⸣
302 دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
31 فایل
• ما را بُکُش و مُثله کن و خوب بسوزان • لایق که‍ نبودیم در آن جنگ بمیریم...(: و اینجا می‌خوانیم از سرگذشت، از جان گذشتگان جبهه های حق!-♥️ محلِ ارتباط با ما ☜︎︎︎ @shahidgomnam70 ﴿صلوات بفرست مؤمن🌱﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌹🕊 هر صبح، بہ شوق عهد دوباره با شما چشمم را باز میڪنم عهد میڪنم با شما، هر روز ڪہ میگذرد، عاشقانہ تر از قبل چشم بہ راهتان باشم... 💚 ❤️ @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
از جنون من و حُسن تو سخن بسیارست؛ قصهٔ ما و تو از لیلی و مجنون کم نیست... @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
حرفے نزدم از🕊 غـم دورۍ تو اما...🌹 اۍ ڪاش بدانے ڪہ چہ آورده بہ روزم🥀 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
👇🌹🍃 ✍...گوش به امررهبرانقلاب ودنباله رو ایشان باشید.هرچه امرمی‌کنند بی چون وچرا بپذیرید،که والله سعادتتان در همین است.پشتیبان ولی امرمسلمین حضرت آیت‌الله امام خامنه‌ای باشید،که او نوری است از انوار رسول‌الله که برحق او ولی و صاحب ماست. @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب سفیر بیداری زندگینامه شهید سید مصطفی الحسینی @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷   هُو‌َ الهادي🕊 🔴 بیداری 🌟 زندگینامه قسمت 1⃣3⃣ ✨ رسیدگی به مردم آقایان امیرگان، پورحمزه، مادر و... امام صادق (ع) فرمودند: « با ارزش‌ترین کارها نزد خداوند، شاد کردن مؤمنان است؛ مثل سیر کردن آن‌ها یا نجات دادن آنان از سختی‌ها و گرفتاری‌ها یا پرداختن بدهی آن‌ها. » شرایط سال های بعد از انقلاب را اصلاً نمی‌توانیم با امروز مقایسه کنیم. بسیاری از مردم حتی در شهرهای بزرگ از کمترین امکانات مادی بی‌بهره بودند. سیدمصطفی می‌گفت: « بسیاری از مردم همدان شب‌ها گرسنه می‌خوابند. باید کاری برای این‌ها انجام داد. » از من خواست لیست افرادی که در محل، نیاز به کمک مالی دارند برایش تهیه کنم. می‌خواست برای آن‌ها در حد توان، کمک، جمع کند. می‌گفت: « ما باید به فکر این بی‌بضاعت‌ها و مستضعفان باشیم. این‌ها سرمایه‌ی اصلی انقلاب ما هستند. باید به این عزیزان توجه داشته‌باشیم. عشق امام در سینه‌ی آن‌ها می‌جوشد. »¹ در همسایگی ما پیرمرد و پیرزنی فلج زندگی می‌کردند. کس و کاری نداشتند . یک بار دیدم مصطفی پیرمرد را کول کرد و بُرد حمام و در حمام عمومی مشغول شُستن او شد. پیرزن را هم با گاری تا در حمام برد.‌ بعد پول داد به خانم مسئول حمام. هر چه هم احتیاج داشتند برایشان می‌خرید. می‌گفت: « مادرجان، بدن ما می‌رود زیر خروارها خاک. فقط این کارها برای ما می‌ماند. هوای این بندگان خدا را داشته باش. » آن‌ها حتی یک هفته مهمان ما شدند. همه کار برای آن‌ها می‌کرد. خیلی به فکر مستضعفان بود. یک‌بار دیدم که سیدمصطفی پیرمردی را کول کرده و به زحمت دارد راه می‌رود. مصطفی آن موقع شانزده ساله بود و پیرمردی هفتادکیلویی را کول کرده بود و می‌برد دکتر! یک بار دیدم پدر سیدمصطفی با صدای بلند با او حرف می‌زند! می‌گفت: « آخر پسر ، من بین مردم آبرو دارم . این کفش های کهنه چیست که می پوشی ! مگر من پول ندادم که کفش برای خودت بخری؟ » سید هم در جواب گفت: « پدرجان، کفش‌های من کهنه ولی سالم است، شما بیا برویم به جاهایی که مردم دمپایی هم برای پوشیدن ندارند! من با پولی که دادید چند تا کفش خریدم و برای آن‌ها بردم. » ________________________________ ۱- کافی ، ج ۲، ص ۱۹۲ ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷   هُو‌َ الهادي🕊 🔴 بیداری 🌟 زندگینامه قسمت 2⃣3⃣ سال‌های اول دهه‌ی پنجاه بود. آن موقع درباره‌ی آینده‌ی انقلاب و طرح و برنامه‌ی انقلابیون صحبت می‌کرد! می‌گفت: « بعد از پیروزی و از بین بردن نظام پهلوی، اولین کاری که بایدانجام شود محرومیت‌زدایی و رسیدگی به قشر ضعیف و محروم جامعه است. کار جهادی بلافاصله باید در مناطق محروم شروع شود. » سیدمصطفی این حرف‌ها را زمانی می‌زد که هیچ خبری از حرکت انقلاب نبود. به همراه عمو جلال، که خیلی با او رابطه‌ی گرم و صمیمی داشت و دوستان دیگر، به محله‌های فقیرنشین می‌رفتند و خانواده‌های مستضعف را شناسایی می‌کردند. سید در حد توان، کمک‌هایی به این خانواده‌ها می‌رساند. گاهی اوقات به همراه آن‌ها جهت سرکشی به خانواده‌های مستضعف می‌رفتم. به یاد دارم منزل یکی از این محرومان رفتیم. کف اتاق به جای موکت و فرش کارتن انداخته بودند! خانه‌ی بسیار محقری بود. غذایی هم که برای خودشان روی اجاق گذاشته بودند آب بود که داخلش چند تا نخود بالا و پایین می‌رفت! من وانت داشتم. تقریباً هفته‌ای یک‌بار سیدمصطفی می‌آمد به سراغ من و مقداری موادغذایی و چیزهای دیگر بار می‌زد و به همراه ایشان به مناطق محروم می‌رفتیم. آن‌ها را بین خانه‌هایی که می‌شناخت توزیع می‌کرد. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷   هُو‌َ الهادي🕊 🔴 بیداری 🌟 زندگینامه قسمت 3⃣3⃣ البته نمی‌گذاشت من متوجه شوم که به چه کسی تحویل می‌دهد.‌ اعتقاد داشت در کمکی که انسان می‌کند نباید آبروی طرف مقابل تهدید شود. نزدیک عید که می‌شد فعالیت سید هم بیشتر می‌شد. هزینه‌ی این اقلام را به سختی از جاهای مختلف تامین می‌کرد. در سال‌های بعد از شهادت سیدمصطفی، پدرش راه او را ادامه داد. برای خانواده‌هایی که پسرش می‌شناخت ماهیانه کمک‌هایی می‌فرستاد. سیدمصطفی گشاینده‌ی گرفتاری‌های مردم بود.‌ فقط کمک مادی به فقرا نمی‌کرد. مشاور خوبی برای آن‌ها بود. یادم است همیشه به محرومان می‌گفت: « نمازتان را اول وقت بخوانید تا از فقر و بیچارگی در امان باشید. » *** اولین بار که چهره‌ی نورانی و ملکوتی ایشان را دیدم مجذوب کلام و رفتارش شدم. بعدها فهمیدم که نام ایشان، سید مصطفی الحسینی است. سپس آمد منزل ما. خیلی انسان وارسته و مؤمنی بود. خانه‌ی ما کاه‌گلی بود و وضعیت مناسبی نداشت. منزل ما را دید و گفت: « دوست نداری دستی به سر و روی خانه بکشی!؟ » گفتم: « چرا دوست دارم! اما... پول ندارم. » آقاسید گفت: « شما مصالح بگیر، گچ کردن با من! » چند روزی در منزل ما کار کرد. او حتی در همان حال نیز از ارشاد کردن و گفتن مسائل شرعی و احکام غافل نبود. از کوچیک‌ترین فرصت برای هدایت ما استفاده می‌کرد. یادم می‌آید درباره‌ی آداب نماز، وضو گرفتن، احترام به والدین و... صحبت می‌کرد. آقا سید، تشنه‌ی کمک کردن به دیگران بود. ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷   هُو‌َ الهادي🕊 🔴 بیداری 🌟 زندگینامه قسمت 4⃣3⃣ ✨ امر به معروف مادر، آقایان حسام و فرهادی و... امام علی (ع) در نهج البلاغه، حکمت ۳۷۴ می‌فرمایند: « همه‌ی کارهای خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر،‌ چون قطره‌ای است در دریای عمیق. » و در جای دیگری آمده: « امر به معروف و نهی از منکر، نه مرگی را نزدیک می‌کنند و نه روزی را کم می‌کنند، بلکه ثواب را دو برابر و پاداش را بزرگ می‌کنند و برتر از آن سخن عادلانه است نزد حاکم ستمگر. »¹ عجیب بود. سید مصطفی با چاقوکش، قمارباز، کفترباز و... با همه جور جوانی رفیق می‌شد! اما بعد از مدتی همان کفتر باز محل می‌شد بچه مسجدی!! سید مصطفی می‌گفت: « حواس شما به رفقایتان باشد تا روی شما تأثیر نداشته باشند و تأثیر رفیق روی انسان از پدر و مادر هم بیشتر است. » زبان هر کس را خیلی خوب بلد بود. از کوچک‌ترین فرصت برای بیداری انسان‌های غافل استفاده می‌کرد. هرجا جوانی می‌دید، سریع با او ارتباط می‌گرفت. بعد شروع می‌کرد به صحبت و آگاه کردن. اطراف میدان امام همدان، پاتوقی بود برای ورزشکارها، آن‌ها می‌آمدند و همدیگر را می‌دیدند.‌ من هم با رفقای فوتبالیست می‌رفتم آنجا. سید مصطفی هم با آن‌ها رفت و آمد داشت تا بلکه بتواند از این طریق مؤثر باشد. اما وقتی می‌دید امر به معروف او بی‌اثر است از آن‌ها فاصله می‌گرفت. بعضی وقت‌ها می‌آمد و می‌گفت: « محمودجان، موقع نماز است اگر دوست داری بیا برویم مسجد. » من و او می‌رفتیم مسجد و در نماز جماعت شرکت می‌کردیم. تا اینکه آرام آرام پای ما به جلسات او باز شد.‌ فضای جامعه مسموم بود؛ برخی از دوستان ورزشکار، دنبال مشروب یا نگاه به نامحرم و... بودند. سیدمصطفی سعی می‌کرد که با زبانِ خود آن‌ها اشتباهاتشان را بگوید. می‌گفت: « رفیق، به ناموس مردم چشم بیندازی، به ناموس خودت نگاه می‌کنند و... » با همه‌کس دَم‌خور بود و رفیق می‌شد. اما از این کار هدف داشت. حتی آن جوان لاتی که قماربازی می‌کرد و مشروب می‌خورد! می‌گفتم‌: « مصطفی‌جان، چرا با این‌ها رفیق شدی؟! منحرفت می‌کنند. » می‌گفت: « مادر جان، باید با آن‌ها رفیق شد تا به موقع دستشان را گرفت و از خواب غفلت بیدارشان کرد. مدتی بعد می‌دیدم همان جوان‌ها مسجدی شده اند! » __________________________________ ۱- غررالحکم ، ج۲، ص۶۱۱ ⬅️ ادامه دارد.... ⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است. 🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم