🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #سربلند
قسمت 8⃣2⃣
شب سهشنبه ۱۷ مهر بود. نمیدانم چرا بیدلیل دلم آشوب شده بود. خوابم نمیبرد. تا صبح بیدار ماندم و نتوانستم بخوابم. صبح صدای گریه مادربزرگم را شنیدم. منزل من نزدیک خانه مادر بزرگ است. همین که آمدم سمت خانه.شان بروم، آمد دم در خانه ما و با گریه گفت که محسن اسیر داعش شده. دنیا روی سرم خراب شد! گفتم:
« از کجا فهمیدی؟ »
گفت:
« با پدرت تو بانک بودم که پدر خانم محسن زنگ زد و ماجرا را گفت. »
سریع خودم را رساندم به مادرم. حالم خراب بود. همه آمده بودند؛ خواهرها، خالهها، عمهها و....
جمعیت زیادی آمده بودند خانه پدریام.
بعد از چند باری که تماس گرفتن با سپاه، مطمئن شدیم که محسن شب قبلش اسیر شده. فردای آن روز، فرمانده لشگر ۸ نجف اشرف به همراه چند نفر دیگر به منزل پدرم آمدند و خبر شهادتش را تائید کردند.
حتی فکر کردن به اینکه محسن دیگر بین ما نیست، سخت است. آن چهرهی معصوم بچگی مدام جلوی چشمم است. داغ برادر آنقدر سخت و جانکاه است که امام حسین (ع) بالای سر برادرشان فرمودند:
« برادرم، غم تو کمرم را شکست. »
خدا را شکر دلگرمیم که محسن هم سعادت دنیا را به دست آورد و هم روسفیدی و سعادت آخرت و افتخاری شد برای خانواده ما، ایران و تمامی مسلمانان جهان.
🗣 راوی: برادرشهید
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #سربلند
قسمت 9⃣2⃣
فاطمه حججی
خواهر شهید
جوجه رنگیام له و لورده بیجان افتاده بود روی زمین، داشت میمرد. نوکش کج شده بود. چشمهایش را باز نمی.کرد. هی میلرزید و میپرید بالا. من اشک میریختم و داد میزدم سر محسن.
هفت هشت ساله بودیم؛ شاید کمی بیشتر یا کمتر. تابستانها جوجه میگرفتیم و سرمان بهشان گرم میشد. آن روز هم با محسن جوجههایمان را برده بودیم توی کوچه. دوست محسن پایش را گذاشته بود روی جوجه.ام و من از چشم او میدیدم. محسن نگاهی کرد به من، نگاهی به جوجه. رفت و یک آجر آورد و کوبید توی سر جوجه. چشمهایم را بستم و جیغ زدم. یک بند بد و بیراه میگفتم. آمد از دلم درآورد. گفت:
« داشت زجر میکشید. کشتمش تا اذیت نشه. »
سه سال از من بزرگتر بود. هم بازی بودیم. گاهی اسب میشد و سوارش میشدم. خیلی میخندیدیم. داد میزدم:
« برو حیوون. »
غرغرو نبود. ناراحت نمیشد. زیاد هم دعوا میکردیم. تا دلتان بخواهد. آب میپاشیدیم به هم. کتابهای هم را خط خطی و پاره می کردیم. یکبار دعوا خیلی جدی شد. محسن پارچ آب را خالی کرد روی کتاب زهره.
کل کتاب خیس شد. باهاش قهر کردیم. خودش آمد منت کشی. گفت:
« خیلی اشتباه کردم. از حد گذشت. »
دیدیم بدون اینکه چیزی در دستش باشد، بهمان آب می پاشد. مانده بودیم چطوری این کار را می کند. بعد فهمیدم انگشترش آب پاش است. حباب پر از آب زیر انگشتر را فشار میداد و به صورتمان میپاشید و دِ بدو... فرار میکرد. ما هم دنبالش.
اگر سر کنترل تلویزیون بگو مگو نمیکردیم، روزمان شب نمی.شد، آخرش هم پدرم میآمد و کنترل را از همهمان میگرفت. توی یکی از همین این کش و قوسها بود که من تلوزیون را انداختم. خرد و خاکشیر شد.
بچه که بودیم و بستنی میگرفتیم، سهم خودش را میخورد و با آن قیافه نیقلیانیاش خیلی مظلومانه به ما نگاه میکرد. دلم خیلی به حالش میسوخت، بستنیام را می.دادم بهش، نامردی نمیکرد؛ تا چوبش را هم خوب لیس نمیزد ول نمیکرد. تازه میفهمیدم که سرم کلاه گذاشته.
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #سربلند
قسمت 0⃣3⃣
با این همه، وقتی می.گویند، محسن، اولین چیزی که به یادم میآید، عبادتهایش است. با فاصله نماز میخواند. نماز مغربش را میخواند و عشاء را میگذاشت یک ساعت بعد. ظهر و عصر هم همین طور. می گفت سنت پیامبر است.
روی حجابمان غیرت به خرج میداد.
میگفت:
« مانتو هر چقدر هم بلند و گشاد باشه چادر نمی شه. میراث خاکی حضرت زهرا چادره. شما با حجاب باشید. چهار نفر هم که به شما نگاه کنند، یک ذره حجابشون رو خوب میکنن. »
دوازده سالم بود که با موسسهی شهید کاظمی به اردوی راهیان نور رفت. عکسی از ابراهیم همت با یک عروسک برایم آورد. آن عکس تلنگری شده بود تا من به شهدا علاقه پیدا کنم. محسن گفت:
« این عکس را بذار جلوی چشمت و نگاش کن، از شهدا الگو بگیر برای زندگی. »
خیلی دوست داشتم بروم روهیان نور، نشد. تا اینکه در دوران دانشجویی قسمتم شد. مدام بهم پیام میداد. خیلی خوشحال شده بود. میگفت:
« یادت باشه این سفری که رفتی، سفر عادی نیست؛ تا میتونی استفاده کن. »
یک بار پیام داد که حس میکنم الان جای خوبی هستی. کنار شهدای تازه تفحص شده بودم. گفت:
« کجایی؟ »
گفتم:
« کنار شهدای گمنانمم. »
خوشحال شد که در آن لحظه به من پیام داده است. گفت:
« برام خیلی دعا کن. »
چند ساعت بعد بهش پیامک زدم:
« محسن من الان شلمچهام. »
گفت:
« غروب شلمچه خیلی قشنگه. »
وقتی این پیامها را میداد بیشتر به عظمت جایی که رفته بودم پی میبردم.
سرباز که بود مادرم برایش لواشک و آجیل میخرید و میفرستاد. نامه هم مینوشت و میگذاشت رویش. ما هم یکی دو خط زیر نامه باهاش احوالپرسی میکردیم.
رفتیم دزفول دیدنش. بیرون پادگان ایستاده بودیم منتظرش. من و زهره با موبایل فیلم میگرفتیم، تا لحظه ای که میآید سمتمان ثبت شود .شلوغ میکردیم:
« تا دقایقی دیگر محسن وارد می شود... میوسن داره میاد... اوناهاش!... »
🗣 راوی: خواهرشهید
⬅️ ادامه دارد....
⛔️ ارسال فقط با ذکر لینک کانال مجاز و شرعی است.
🌸🌸🌸🌸🕊🕊🕊🕊🌸🌸🌸🌸
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔺شهادت یک مدافع حرم در لاهیجان به دست اغتشاشگران
🔹در اغتشاشات شامگاه پنج شنبه در شهرستان لاهیجان حمید پورنوروز از مدافعان حرم با سلاح سرد به شهادت رسید.
▪️این شهید والامقام سابقه حضور در سوریه به عنوان رزمنده مدافع حرم و همچنین حضور در مناطق عملیاتی شمال غرب را در کارنامه خود داشت.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔴 ایران قوی امروز در تظاهراتی سراسری شکست جنگ ترکیبی را اعلام میکند
🔸️سپاه پاسداران انقلاب اسلامی:
🔹️یوم الله بزرگ ۱۳ آبان، شکست فتنه آمریکایی صهیونیستی اغتشاشات اخیر در جنگ ترکیبی همه جانبه را اعلام و مقاومت، ایستادگی و استکبارستیزی ایرانیان را بار دیگر به رخ جهانیان به ویژه حاکمان پلید و بیخرد کاخ سفید خواهند کشید.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
🔴 زیارت امام زمان علیه السلام در روز جمعه
🔵 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ.
#مهدویت
✍ دانش، تا زمانی بر علیهِ انسان نیست که:
در استخدام ارتقاء و تکامل بخش انسانی او باشد!
دانشی که قدّ روح را بلند نکند، و بر بصیرت انسان نیفزاید، قطعاً برایش جز "وبال" نیست!
🌟 به دانشآموز قبل از هر چیز باید میآموختیم:
عالَم صحنهی قدکشیدنِ نفْسِ اوست...
و مدرسه، عالَمی کوچک.
حسین، با این ایدئولوژی "حسین فهمیده" شد!
🎓ویژه ۱۳ آبانماه، روز، دانش آموز
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
📸 #سیزده_آبان_تاریخی
امروز، روز امتحان دانشآموزان انقلاب است.
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
سه شهید در یک قاب!
🔹سردار شهید حاج قاسمسلیمانی
🔹شهید سید علی موسوی(مسئول اطلاعات سپاه زاهدان)
🔹 شهید سجاد شهرکی (امام جماعت مسجد مولای متقیان زاهدان)
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
✊ ایستادند پای امام زمان خویش...
💐امروز ۱۳ آبان سالروز شهادت شهدای مدافع حرم " #روح_الله_قربانی " و " #قدیر_سرلک " گرامی باد.
#صلوات
@shahedaneosve
شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم