eitaa logo
شهید اسماعیل کرمی
214 دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
8.6هزار ویدیو
129 فایل
شکر خدا را که در پناه حسینیم گیتی از این خوبتر پناه ندارد شهید مدافع وطن و امنیت کشور تاریخ تولد : 1350/06/01 تاریخ شهادت : 97/11/24 نحوه شهادت : حمله تروریستی جاده خاش زاهدان سن شهادت : 47 سال جهت ارسال مطالب @karami_113
مشاهده در ایتا
دانلود
خادم شهدا: پای درس حضرت علی علیه السلام 🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: آن كس كه در پی آرزوی خويش تازد، مرگ او را از پاي درآورد. 📒 🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: از لغزش جوانمردان درگذريد، زيرا جوانمردی نمی لغزد جز آنكه دست خدا او را بلندمرتبه می سازد. 📒 🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: ترس با نااميدي و شرم با محروميت همراه است، و فرصتها چون ابرها مي گذرند، پس فرصتهاي نيك را غنيمت شماريد. 📒 🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: ما را حقی است اگر به ما داده شود، وگرنه بر پشت شتران سوار شويم و براي گرفتن آن برانيم هر چند راه رفتن ما در شب به طول انجامند. (اين از سخنان لطيف و فصيح است، يعنی اگر حق ما را ندادند، خوار خواهيم شد و بايد بر ترك شتر چون بنده بنشينيم.) 📒 🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: كسی كه كردارش او را به جایی نرساند، افتخارات خاندانش او را به جايي نخواهد رسانيد. 📒 23 هدیه به آقا امیرالمومنین و همه شهدای اسلام اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 کانال شهید اسماعیل کرمی🌹 @shaheed_esmaeil_karami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین✨ 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود.🌺 فصل دوم :به روایت همرزمان 💫 قرار بود با محمدحسین و چند نفر دیگر از بچه های اطلاعات به شناسایی منطقه کوهستانی غرب برویم. ما تا آن زمان بیشتر در جنوب کار کرده بودیم و با مناطق کوهستانی زیاد آشنایی نداشتیم. در جنوب، منطقه طوری بود که نیاز به بلدچی نبود و ما معمولا باید سینه خیز به سمت دشمن می رفتیم و خیلی هم آهسته صحبت می کردیم، اما در کوهستان شرایط فرق می کرد. در این مأموریت دو نفر از افراد بومی محل به نام های شاهرخ و اکبر قیصر، به عنوان بلدچی، ما را همراهی می کردند. آنها بزرگ شدۀ آنجا و به تمام راه ها وارد و آشنا بودند. خصلتهای عجیبی هم داشتند. برخوردشان بد بود و همه بچه ها ناراحت بودند، توی راه که می رفتیم خیلی بلندبلند صحبت می کردند و اصلا اصول ایمنی را رعایت نمی کردند و ما با توجه به تجربه ای که داشتیم، معتقد بودیم باید احتیاط کنیم.آهسته به محمدحسین گفتم: «نکند امشب اینها ما را لو بدهند و گیر دشمن بیفتیم؟» محمدحسین گفت: «نه! خیالت راحت باشد.»گفتم: «از کجا این قدر مطمئنی؟»گفت: «اخلاقشان را میدانم، اینها اصلا فرهنگشان این طوری نیست، این کار را نمی کنند؛ با این حال برای احتیاط، چند نفر را به عنوان تأمین اطراف گروه می فرستم.»او هندوزاده و مهدی شفازند را پشت سر فرستاد. من، جواد رزم حسینی و اکبر قیصر نیز جلو افتادیم. با اینکه مسافت زیادی آمده بودیم و خیلی زمان گذشته بود، اما هنوز به دشمن نرسیده بودیم. محمدحسین پرسید: «اکبر! پس دشمن کجاست؟» او با صدای بلند که از صدمتری به گوش می رسید، جواب داد: «هنوز خیلی مانده.» ما چیزی نگفتیم و به راهمان ادامه دادیم، ولی باز خبری از دشمن نبود. یکی، دو مرتبه من سؤال کردم. باز او همین جواب را داد. اصلا آن روز هر چه به او می گفتیم، برعکس عمل می کرد. من فکر کردم حتما ریگی به کفش دارد و می خواهد بلایی سر ما بیاورد. محمدحسین گفت: «شما هیچی نگو.)گفتم: «برای چی؟».. برای اینکه اینها عشایرند، خصلت های خاص خودشان را دارند. وقتی این قدر با احتیاط می رویم، فکر می کنند می ترسیم، آن وقت بدتر لج می کنند.»گفتم: باشد! من دیگر حرفی نمی زنم.»همچنان به راهمان ادامه دادیم تا به ارتفاع شتر میل رسیدیم. اکبر ما را در پشت ارتفاع برد و گفت: «این هم عراقی ها.» سپس در گوشه ای نشست و منتظر شد اما با خیال راحت عملیات شناسایی را انجام دادیم. وقتی کارمان تمام شد، دوباره به همان ترتیب برگشتیم، صحیح و سالم. شاهرخ و اکبر، همان طور که محمدحسین گفته بود، خطری ایجاد نکردند. واقعا برای من جالب بود که محمدحسین این قدر روی عشایر شناخت داشت و خیلی هم با آرامش برخورد می کرد. به نظرم هر چه بود به هوش و استعداد فوق العاده اش مربوط می شد راوی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 💫 ادامه دارد 🖋️ @Misaagh_Amin
هدایت شده از آموزش ازدواج
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فوق العاده 357 ♨️داستان مرد نابینا و نادر شاه 🎤 لَئِن شَكَرْ‌تُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ @La_Sha_La
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آ.. اکبرنژاد💚
◦•●◉✿ اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُِ ✿◉●•◦: 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿 ❣﷽❣ 🌺 🌺 🍃🌺السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🌺🍃 🌹 🌹 ✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨ 🌺 🌺 ✨"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"✨ 🌺 🌺 ✨ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى✨ ❤️ ❤️ ✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨ 🌺 ✨« یا الله یا رحمن یا رحیم، یا مقلّب القلوب، ثبت قلبی علی دینک» (ای تغییردهندهی قلبها، قلب مرا بر دین خودت تثبیت کن.)✨ 💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن خدایا منور کن قلبهایمان را به نور قرآن و مزین کن اخلاق مارا به زینت قرآن خدایا روزیمان کن شفاعت قرآن💎 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِولیک الفرج ❤️
💕سلام مولاجان🖐💕 قرار نیست فقط غروبهای پنجشنبه تا غروب جمعه سراغت را بگیریم قرار نیست فقط جمعه ها انتظار ظهورت را بکشیم آری شنبه هم میشود از دوریت ناله سر داد یکشنبه هم میشود انتظارت را کشید دوشنبه هم میشود دنبال گمشده گشت سه شنبه هم میشود با آقا درد دل کرد چهارشنبه هم میشود به خاطر آقا گناه نکرد یا بن الحسن دوریت درد بی درمان امان است
✅حتی فکر گناه هم نکنید! ✍امام صادق علیه السلام می فرمایند:روزی حضرت عیسی (علیه السلام) در جمع حواریون نشسته بودند. حواریون به عیسی علیه السلام عرض کردند: آموزگار راه هدایت! ما را از نصایح و پندهایت بهره مند ساز. عیسی علیه السلام: پیامبر خدا موسی علیه السلام به اصحاب فرمود؛ سوگند دروغ نخورید، ولی من می گویم سوگند خواه دروغ و خواه راست نخورید. آنها عرض کردند: ما را بیشتر موعظه کن. ایشان به حواریون فرمود : برادرم موسی میگفت :‌ زنا نکنید ولی من به شما میگویم : حتی فکر زنا نکنید ؛ زیرا فکر گناه مثل این است که در اتاقی آتش روشن کنند که اگر خانه را هم به آتش نکشد، دیوارها را سیاه میکند. 📚سفینه البحار، ج ۳، ص ۵۰۳ ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ➥ @Qaraati313_ir
هدایت شده از علیرضا پناهیان
🔲 چرا آدم‌ها عیب‌های خودشان را نمی‌بینند؟ چه ارتباطی با دوران بچگی دارد؟ ➖ محاسبه نفس یعنی بنشین به عیب‌هایت نگاه کن، آن‌ها را بشمار. می‌فرماید: «عاقل باید بدی‌های خودش را بشمارد، طبقه‌بندی کند، بنویسد یا در ذهن داشته باشد؛ ...يُحْصِيَ عَلَى نَفْسِهِ مَسَاوِيَهَا‏»(غرر/۴۵۳) ➖ اما چرا فرمود: «بدی‌هایت را بشمار و ببین؟» آدم‌ها دوست ندارند به بدی‌های خودشان نگاه کنند، آدم‌ها دوست ندارند کسی مدام به بدی‌هایشان گیر بدهد، چیز بدی هم نیست. مثلاً در خانواده‌ها پدر مادرها خیلی عادت دارند بدی‌های بچه‌هایشان را می‌شمارند این خیلی بد است. ➖ یکی از ریشه‌های اینکه آدم عیب خودش را نمی‌گیرد این است که در خانه‌ای بزرگ‌شده که خیلی عیبش را گرفتند، دیگر حاضر نیست عیب خودش را بگیرد همه‌جا می‌خواهد از خودش دفاع کند. ➖ هرچقدر که عیب‌جویی از دیگران بد است و انسان را تاریک می‌کند، عیب‌جویی از خودتان خوب است و انسان را نورانی و لطیف و معطر می‌کند. ➖ برخی فکر می‌کنند اگر از خودشان عیب بگیرند، افسرده می‌شوند. بله اگر تنها هستی، افسرده می‌شوی، ولی اگر پیش خدا بروی و عیب‌هایت را بازگو کنی، خدا تحویلت می‌گیرد؛ برو بنشین بغل خدا بگو خدایا ببین خدایا من چه بلایی سر خودم آوردم، مثل بچه‌ای که در بغل پدرش می‌نشیند و می‌گوید ببین بابا دستم اوخ شده مفصل آنجا گریه می‌کند. 👤 علیرضا پناهیان @Panahian_ir
هدایت شده از آوای عشق
بعد از آموزش های سخت ، پایین کوه که میرسیدیم ، حاج احمد خرما گرفته بود دستش ، به تک تک بچه ها تعارف میکرد . وقتی بر میداشتم ، گفتم : " مرسی برادر ! " گفت : " چی گفتی ؟! " فهمیدم چه اشتباهی کردم ؛ اما دیگر دیر شده بود ! ظرف خرما را داد دست یکی دیگه ، گفت : " بخیز ! " تو اون سرما ، تو برف ، بیست متر سینه خیز برد . دیگه توان نداشتم ، ولو شدم . گفت : " باید بری ." ضربه ای به پشتم زد که ... بعداً به حاج احمد گفتم به خاطر یک کلمه ، برای چی منو زدین ؟! گفت : ما رژیم طاغوتی را با فرهنگش بیرون کردیم ، ما خودمون فرهنگ داریم ، زبان داریم . شما نباید نشخوارکننده کلمات اجانب باشید . به جای این حرف ها بگو خدا پدرت رو بیامرزه !" ✍ راوی : سردار عسکری 🌷 🆔 @avaye_eshgh_ir