eitaa logo
شهید اسماعیل کرمی
217 دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
8.6هزار ویدیو
129 فایل
شکر خدا را که در پناه حسینیم گیتی از این خوبتر پناه ندارد شهید مدافع وطن و امنیت کشور تاریخ تولد : 1350/06/01 تاریخ شهادت : 97/11/24 نحوه شهادت : حمله تروریستی جاده خاش زاهدان سن شهادت : 47 سال جهت ارسال مطالب @karami_113
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج احمد آرام دستش را بالا آورد و به انتهای افق اشاره کرد و گفت: بسیجی، آنجا انتهای افق است ... من و تو باید پرچم خود را در آنجا در انتهای افق برافرازیم. هر وقت پرچم را آنجا زدی زمین، آن وقت بگیر و راحت بخواب؛ ولی تا آن وقت نه! 📆 ۱۴ تیر : سالگرد ربوده شدن و دیپلمات های ایرانی توسط وابسته های رژیم صهیونیستی
هدایت شده از آوای عشق
بعد از آموزش های سخت ، پایین کوه که میرسیدیم ، حاج احمد خرما گرفته بود دستش ، به تک تک بچه ها تعارف میکرد . وقتی بر میداشتم ، گفتم : " مرسی برادر ! " گفت : " چی گفتی ؟! " فهمیدم چه اشتباهی کردم ؛ اما دیگر دیر شده بود ! ظرف خرما را داد دست یکی دیگه ، گفت : " بخیز ! " تو اون سرما ، تو برف ، بیست متر سینه خیز برد . دیگه توان نداشتم ، ولو شدم . گفت : " باید بری ." ضربه ای به پشتم زد که ... بعداً به حاج احمد گفتم به خاطر یک کلمه ، برای چی منو زدین ؟! گفت : ما رژیم طاغوتی را با فرهنگش بیرون کردیم ، ما خودمون فرهنگ داریم ، زبان داریم . شما نباید نشخوارکننده کلمات اجانب باشید . به جای این حرف ها بگو خدا پدرت رو بیامرزه !" ✍ راوی : سردار عسکری 🌷 🆔 @avaye_eshgh_ir
‍ 🍃 در سال 1361 رفت و هنوز برنگشته است... 🍃فرمانده ای که آرامش این روزها را از تلاش ها و رشادت های او و امثال او داریم. 🍃 چشم های زیادی منتظر حاج احمد متوسلیان هستند و دلهای زیادی از بی خبری اش پیر شدند... 🍃او هم چون اربابش زیر بار ظلم نرفت. نمی دانم سرنوشتش چون اربابش شد یا چون کاروان اسرا اما او نمونه بارز است.حال چه اسیر باشد چه .... 🍃منتظران این قصه بلا تکلیفی 39 ساله هنوز هم منتظرند. ، برگرد و پایان بده به این غم بی خبری. بیا، این انقلاب و این روزها نیاز دارد به تو.... 🍃حاج_احمد، دعا کن. نشویم. شرمنده تلاش های تو، دلتنگی ها و بی قراری های خانواده ات. ✍️نویسنده: 🌺به مناسبت سالروز . 📅تاریخ تولد: 15 فروردین 1332.تهران 📅تاریخ ربوده شدن: 14 تیر 1361.لبنان 📅تاریخ انتشار: 13 تیر 1400 😭 🌷
بعد از آموزش های سخت ، پایین کوه که میرسیدیم ، حاج احمد خرما گرفته بود دستش ، به تک تک بچه ها تعارف میکرد . وقتی بر میداشتم ، گفتم : " مرسی برادر ! " گفت : " چی گفتی ؟! " فهمیدم چه اشتباهی کردم ؛ اما دیگر دیر شده بود ! ظرف خرما را داد دست یکی دیگه ، گفت : " بخیز ! " تو اون سرما ، تو برف ، بیست متر سینه خیز برد . دیگه توان نداشتم ، ولو شدم . گفت : " باید بری ." ضربه ای به پشتم زد که ... بعداً به حاج احمد گفتم به خاطر یک کلمه ، برای چی منو زدین ؟! گفت : ما رژیم طاغوتی را با فرهنگش بیرون کردیم ، ما خودمون فرهنگ داریم ، زبان داریم . شما نباید نشخوارکننده کلمات اجانب باشید . به جای این حرف ها بگو خدا پدرت رو بیامرزه !" ✍ راوی : سردار عسکری 🌷 🆔
👌 خرماگرفته بود دستش وبه تک تک بچه ها تعارف میکرد. +گفتم:مرسی +گفت:چی گفتی؟ +گفتم:مرسی☺️ ایستاد و گفت: دیگه نگو مرسی؛ بگو خدا پدر مادرتو بیامرزه. ♥️| @shaheed_esmaeil_karami