🚨 واکنش جالب #رهبر_انقلاب وقتی همسر شهید از مظلومیّت ایشان میگوید!😊
💠 در دیدار خانواده شهدای مدافع حرم رهبر انقلاب به نوبت اسامی را میخواندند. رهبر انقلاب از روی کاغذ خواندند شهید مجید مختاربند! حال شما خوبه؟ همسر شهید میگوید: توفیقی بود حاج آقا که خدمتتون رسیدیم. رهبر انقلاب میگویند: توفیق ما بود که خدمت شما رسیدیم. همسر شهید میگوید: شما بزرگوارید. ما به فکر #مظلومیت شما هستیم. متأسفانه برخی خواص متوجّه وظیفهشان نیستند و این شما را زجر میدهد. شما تحت فشار هستید. آقا با خنده جواب میدهند: حالا خواص را خدا انشاءالله هدایت کند امّا برای مظلومیت من اصلاً غصّه نخورید؛ بنده اصلاً مظلوم نیستم. فشار [هم] که همیشه تحت فشاریم امّا الحمدلله زورشان به ما نمیرسد. و حضار میخندند.😊
⭕️ ۱۶ آذر ۱۳۹۵ در جمع خانواده شهدای مدافع حرم
🆔 @sireh_agha
#مظلومیت امام زمان
💥حجة السلام و المسلمین حاج سید اسماعیل شرفی رحمه الله می گوید:
به عتبات عالیات مشرف شده بودم و در حرم مطهر حضرت سیدالشهداء علیه السلام مشغول زیارت بودم .
چون دعای زائرین در قسمت بالای سر حرم مطهر امام حسین علیه السلام مستجاب است در آنجا از خدا خواستم مرا به محضر مولایم حضرت بقیة الله ارواحنافداه مشرف گرداند و دیدگانم را به جمال نورانی و بی مثال آن بزرگوار روشن نماید.
همین طور که مشغول زیارت و مشتاق دیدار مولایم بودم ناگهان خورشید جهان تاب جمالش ظاهر شد٬ گرچه در ابتدا آن حضرت را نشناختم ولی به شدت مجذوب آن امام عزیز شدم.
پس از سلام از ایشان سوال کردم : آقا جان شما کیستید؟
👈آن حضرت فرمودند:«من مظلوم ترین فرد عالم هستم!»
من در آن لحظه متوجه نشدم و با خود گفتم شاید ایشان از علمای بزرگ نجف هستند و چون مردم به ایشان گرایش ندارند خود را مظلومترین فرد عالم می دانند٬
در این هنگام ناگهان متوجه شدم کسی در کنارم نیست. اینجا بود که یقین پیدا کردم آن شخص بزرگوار کسی جز یوسف گم گشته حضرت زهرا علیهاسلام نبوده است.
✨ شیفتگان حضرت مهدی ج ۳ ص ۱۶۰
💠سلامتی و تعجیل در امر فرج صلوات 💠
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
▪️
🌻أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🌻
🔖 امامزمانےام³¹³⇩⇩
🔖 @Emamezamani
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #سی_وشش
چند لحظه بعد دکتر روی بدن ایوب خم شده بود... و با مشت به سینه ایوب می کوبید.
نگاهش کردم...
#اشک می ریخت و به ایوب #ماساژ قلبی می داد.
سوت ممتد دستگاه قطع و وصل شد و پرستار ها دویدند سمت تخت
دکتر می گفت:
_" #مظلومیت شما ایوب را نجات داد"
آمدم توی راهرو نشستم....
انگار کتک مفصلی خورده باشم، دیگر نتوانستم از جایم بلند شوم.
بی توجه به آدم های توی راهرو که رفت و آمد می کردند، روی صندلی های کنارم دراز کشیدم و چند ساعتی خوابیدم.
فردا صبح که هنوز تمام بدنم درد می کرد،
#فراموشی هم به #کوفتگی اضافه شد.
حرف هایی ، دنبال هر چیزی چندین بار می گشتم. نگران شدم، برای خودم از دکتر ایوب وقت گرفتم.
گفت آن کوفتگی و این فراموشی #عوارض #شوکی است ک آن شب به من وارد شده
به روایت همسر شهید ایوب بلندی شهلا غیاثوند
@shahidaghaabdoullahi