#دلنوشته
#به_یاد_رفیق_شهیدم
تا حالا با کسی #رفیق شدی که اگر نبینیش شدید دلتنگش بشی؟
و به صفحه گوشیت خیره بشیی و در دلت💔 التماسش کنی که زنگ بزند یا پیامی بدهد تا دلت آروم بگیره ...
رفیقی داشتی که از با او بودن احساس غرور کنی و آرامش دلت را مدیون #محبت او باشی ...
رفیقی داشتی که در وقت تنهایی و دلتنگی یاد او آرامش بخشت باشه
رفیقی داشتی که در مشکلات دنیا که راهی به جایی نداری اولین کسی که به ذهنت بخوره او باشد ...
رفیقی داشتی که حرف از #معرفت و #مردانگی و #غیرت که میشه بی درنگ او به ذهنت بخورد و بر خود ببالی که چنین رفیق با معرفتی داری ...
رفیقی داشتی که در دلت حاضر باشی همه وجودت را فداش کنی ...
رفیقی که در زرق و برق هزار رنگ دنیا ؛ یک رنگ باشد و از تعلقات مادی دل کنده ...
آری
محبت و رفاقت واقعی در رفقای #خدایی باید پیدا کرد ...
محبت و رفاقتی که جز خدا چیزی نبود ...
تمام این خوبی ها در #اسماعیل جمع بود
وقتی بحث کارهای جهادی بود پاکار بود
سخت است گفتن حرف #دل و از محبتی حرف زدن که یک عمر همراهت بوده ...
سخت است از تنهایی گفتن و از جاماندن بسوزی و هیچی به روی خودت نیاری و ظاهری آرام و دلی آشوب داشته باشی ...
#اسماعیل رفیق راه بود ؛ ما نیمه راه بودیم که نشناختیمش ...
کاش میتونستم از دلتنگی هایم بگم ...
از خاطراتی بگم که فقط #محبت چشیده میفهد یعنی چه ...
انکه لذت رفاقت خدایی و حُب فی الله را چشیده میفهمد یعنی چه ...
آنکه #اشک داشته باشد و اهل #گریه است میفهمد یعنی چه ...
فراق #رفیق و عزیز داغیست که جز سوختن التیامی ندارد ...
احساس #سوختن به تماشا نمیشود
#آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم
#جامانده
@shaheed_esmaeil_karami ❤️
🔴 #ایستاده_در_غبار_مشکلات
💠 گاهی یک بچّهی #خردسال، بخاطر نداشتن یک خوراکی یا اسباب بازی گریه میکند امّا وقتی خواهر، برادر یا بچّههای همسن و سال خودش را به او نشان میدهیم و میگوییم نگاه کن آنها هم ندارند و #گریه نمیکنند تحمّلش بالاتر میرود مخصوصاً اگر بچّههایی که همبازی او هستند به او دلداری دهند که "ببین ما هم نداریم بیا با هم #بازی کنیم" از داد و قال کردن دست میکشد. چرا که میبیند دیگران نیز #مثل خودش از آن چیز محروم هستند و لذا آرام میگیرد.
💠 یکی از فرمولهای خوبی که به زن و شوهر کمک میکند تا در زندگی، سختیها و فشارها را #تحمّل کنند این است که سختیهای بزرگتر دیگران مخصوصاً افراد #متدیّن مثل اهل بیت علیهمالسلام، اولیاء خدا، شهدا و نیز اطرافیان و اقوام خود را تصوّر کنند.
💠 این تکنیک اوّلاً به ما یاد میدهد سختیها جنبهی #امتحان الهی دارند و عمومی و همهگیر هستند. ثانیاً در ما انگیزهی #صبوری ایجاد کرده و میآموزد که میتوان مثل هزاران زن و شوهر دیگر در #غُبار مشکلات یا بدرفتاری و بدخُلقی همسر، ایستاد و زندگی را به زیبایی ساخته و #مدیریّت کرد.
💠 اصل وجود سختیها برای #رشد انسانها طرّاحی شده است. لذا بجای آسایش باید دنبال #آرامش بود که تنها راه کسب آن فقط یاد خداست. بجای معامله با همسر، با خدا معامله کنید تا افکار، گفتار و رفتارتان #زیبا شده و آستانهی استقامت و صبرتان بالا رود.
🆔 همسرداری_حرفه_ای
🥀خادم الشهدا🥀:
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #پنجاه_ویک
توی بیمارستان دکتر که صورت رنگ پریده ام را دید،..
اجازه نداد حرف بزنم، با دست اشاره کرد به نیمکت بنشینم.
- "آرام باشید خانم...حال ایشان....."
چادرم را توی مشتم فشردم و هق هق کردم.
+"به من دروغ نگو، #هجده_سال است دارم می بینم هر روز ایوب #آب می شود. هر روز #درد می کشد. می بینم که هر روز #می میرد و زنده می شود. می دانم که ایوب #رفته است....."
گردنم را کج کردم و آرام پرسیدم:
_"رفته؟"
دکتر سرش را پایین انداخت و سرد خانه را نشان داد.
توی بغل زهرا وا رفتم.
چقدر راحت پرسیدم:
_ "ایوب رفته؟"
امکان نداشت ایوب برای عملیاتی به جبهه نرود...
و من پشت سرش نماز حاجت نخوانم. سر سجادت زار نزنم که برگردد.
از فکر #زندگی_بدون_ایوب مو به تنم سیخ می شد. ایوب چه فکری درباره من می کرد؟
فکر می کرد از آهنم؟...
فکر می کرد اگر آب شدنش را تحمل کنم نبودنش هم برایم ساده است؟...
چی فکر می کرد که آن روز وسط شوخی هایمان درباره مرگ گفت:
"حواست باشد بلند بلند گریه نکنی، سر وصدا راه نیاندازی، یک وقت وسط گریه و زاری هایت حجابت کنار نرود، #حجاب #هدی، حجاب #خواهر هایم، کسی #صدای آن ها را #نشنود.
مواظب باش #به_اندازه #مراسم بگیرید، به اندازه #گریه کنید."
زهرا آخرین قطره های آب قند را هم داد بخوردم.
صدای داد و بیداد محمد حسین را می شنیدم.
با لباس خاکی و شلوار پاره و خونی جلوی پرستارها ایستاده بود.
خواستم بلند شوم، زهرا دستم را گرفت و کمک کرد.
محمد حسین آمد جلو...
صورت خیس من و زهرا را که دید،
اخم کرد.
_"مامان....بابا کجاست؟"
به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
@shahidaghaabdoullahi