7.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🟣 باید این راهی که شهدای ما رفتن، این راه رو ادامه بدیم...*
*💔شهید احمد کاظمی*
*شادی ارواح طیبه شهدا ، صلوات*
✍ادمین نوشت
هیچوَقت فکر نڪُن
که امام زَمان(عج) کِنارت نیست
هَمه حرفا و شِکایتها رو
به امام زَمان بِگو..
و این رو بِدون که تا حَرکت نڪُنی
بَرکتی نِمیاد سَمتت..
|#شهیدانه♥️✨-شهیدعلیاصغرشیردل
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
┄┄━•❥🌸•❥━┅┄┄
#سه_شنبه_های_مهدوی
#گلزار_شهدای_بین_المللی_کرمان
👈اینجا قرار عاشقی با شهیدان است👉
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
🌷🕊🌷🕊🌷
@ya_zahhra_313
شجاعی.mp3
2.17M
ماخیلۍراحت بدون امام زمان داریم زندگۍمیکنیم، رفیق💔!
#استاد_شجاعی🎙
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
┄┄━•❥🌸•❥━┅┄┄
#سه_شنبه_های_مهدوی
#گلزار_شهدای_بین_المللی_کرمان
👈اینجا قرار عاشقی با شهیدان است👉
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
🌷🕊🌷🕊🌷
@ya_zahhra_313
هدایت شده از خبرگزاری فارس
آغاز نوبتدهی واکسیناسیون برای افراد ۱۲ سال به بالا
🔹از هماکنون تمامی متولدین ۱۳۸۸ و قبل از آن در کشور میتوانند از طریق salamat.gov.ir محل و زمان تزریق واکسن کرونا را انتخاب کنند.
@Farsna
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فریاد خشم عراقیها بر سر سازشطلبان اربیل
🔹نشست روز جمعه در شهر اربیل و دعوت برای سازش با رژیم صهیونیستی موجی از خشم و عصبانیت گروهها و اقشار مختلف عراق را در پی داشت.
🔹زائران امام حسین (ع) نیز شعار «کلا کلا اسرائیل» سر دادند تا نشان دهند آیین پیادهروی اربعین صرفاً یک مراسم عبادی صرف نیست و زائران به کوچکترین ردپای صهیونیستها در سرزمین اهل بیت (ع) بهشدت حساس هستند.
@Farsna
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
⚫️امام حسین علیه السلام و آرزوی شهید(بسیار زیبا)
❎ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگوید:
🔴توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست وخبر کشته شدن پسرم رو بهم داد.
خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم.
🔰اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست!
🔷افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده.
☑️ هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد.
✳️من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم.
به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم.
🔳 اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم.
🔆 چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد.
🍃خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم.
✔️... سال ها از آن قضیه گذشت.بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است!
اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟
❄️پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده.
وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم.
💥 بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخوای.
🌹 اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم.
🔵قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید...
⚫️شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه ، اونوقت جاده ی آرزوهای ما ختم میشه به پول ، ماشین ، خونه ، معشوقه زمینی ، گناه و ...
🌹خدایا! ما رو ببخش که مثل شهدا بین آرزوهامون،جایی برای تو باز نکردیم...
📗 منبع:کتاب حکایت فرزندان فاطمه 1 صفحه 54
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
____🍃🌸🍃____
🆔 @M_Amini40
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#سلام_بر_ابراهیم
#رسیدگی_به_مردم
#قسمت_پنجم
💐 از شوق نميدونستم چه كار كنم. چهره ابراهيم بسيار نوراني بود. به سويش رفتم وهمديگر را در آغوش گرفتيم. از خوشحالي فرياد ميزدم و ميگفتم: "بچهها بيائيد، آقا ابرام برگشته! "و همينطور داد ميزدم. ابراهيم گفت: "بيا سوار شو كه خيلي كار داريم. " به همراه هم به كنار يك ساختمان مرتفع رفتيم. مهندسين وصاحب ساختمان همگي جلو آمدن و با آقا ابرام سلام واحوالپرسيكردن. همه اون رو خوب ميشناختن. ابراهيم هم رو به صاحب ساختمان كرد وگفت: "من اومدم سفارش اين آقا سيد رو بكنم تا يكي از اين واحدا رو به نامش بكني "و بعد شخصي كه دورتر از ما ايستاده بود رو نشان داد. صاحب ساختمان گفت: " آخه آقا ابرام اين بابا نه پول داره نه ميتونه وام بگيره. من چه جوري يه واحد بهش بدم. " من هم حرفش رو ادامه دادم وگفتم: " ابرام جون دوران اين كارا تموم شده، ديگه همه اسكناس رو ميشناسن. " ابراهيم نگاه معني داري به من كرد وگفت: "من اگه برگشتم به خاطر اين بود كه مشكل چند تا مثل ايشون رو حل كنم. وگرنه من اينجاكاري ندارم. " بعد به سمت ماشين حركت كرد. من هم به دنبالش راه افتادم كه يكدفعه تلفن همراه من به صدا درآمد و از خواب پريدم.
#سلام_بر_ابراهیم
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat