eitaa logo
شهید اسماعیل کرمی
215 دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
8.5هزار ویدیو
129 فایل
شکر خدا را که در پناه حسینیم گیتی از این خوبتر پناه ندارد شهید مدافع وطن و امنیت کشور تاریخ تولد : 1350/06/01 تاریخ شهادت : 97/11/24 نحوه شهادت : حمله تروریستی جاده خاش زاهدان سن شهادت : 47 سال جهت ارسال مطالب @karami_113
مشاهده در ایتا
دانلود
❖میگفت:🗣 ۝فڪرت‌‌كه‌شد ،، ۝ دلت‌‌میشه‌امام زمانی ۝ عقلت‌‌میشه امام‌زمانے ۝ تصمیم‌هات‌‌میشه‌امام زمانے ۝ تمام‌ زندگیت میشه امام‌زمانی ۝... ⃤🌹 فقط‌اگه‌توی‌فكرت‌دائم امـام‌زمانـت‌باشه...🌱 ⃤🌹خودتودرگیرامام‌زمان‌کن‌رفیق!! تا فکرگناه هم‌طرفت‌نیاد؛♥️😊 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مرگ نزدیک است ...! 🌺آیت الله مجتهدی کلیپ کوتاه مذهبی 👇👇👇 •••✾•🍃🌸🍃•✾•••• @shaheed_esmaeil_karami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 سبک زندگی قرآنی :🌺 🍂 صحیح غذا بخورید. 🍂 🔶 فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ (واقعه /۵٣ تا ۵۵) ⚡️ترجمه : آنگاه شكم ها را از آن پر خواهيد كرد. و روى آن از آب جوشان مى نوشيد. پس مانند شتران عطش زده مى نوشيد. ❌ از بیان شیوه ی خوردن جهنمیان، می توان اشکالات غذا خوردن را فهمید: ⚡️اهل جهنم، شکم را از خوراک پر می کنند. پس پرخوری ممنوع. ⚡️جهنمیان روی خوراکشان، آب جوش میخورند. پس نوشیدن مایعات خیلی داغ ممنوع. خوردن مایعات روی غذا ممنوع. چای داغ خوردن روی غذا هم ممنوع. ⚡️جهنمیان، آب را هم زیاد میخورند و هم می بلعند. پس زیاد آب خوردن ممنوع. آب را بلعیدن هم ممنوع. (آب را باید جرعه جرعه مکید) 🍂🌺🍂🌺🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 چرا با ولیّ فقیهت اینگونه حرف زدی؟ 💠 حجت‌الاسلام حیدر مصلحی نقل می‌کند: ⭕️ مقام معظم رهبری ماه مبارک رمضان خانواده شهدا را افطاری می‌دهند، و در این برنامه افطاری می‌ایستند و از خانواده‌های شهدا احوال پرسی می‌کنند.‌ چند سال قبل و در یکی از همین افطاری‌ها، طبق معمول، مقام معظم رهبری از خانواده‌ی شهدا دلجویی می‌کردند. تا اینکه نوبت به یک خانواده، شامل همسر و دختر شهید رسید. آقا از آنها احوالپرسی کردند. دختر خانواده که تحت تاثیر حرف‌هایی قرار گرفته بود به آقا گفت: «من نمی‌خواستم بیایم؛ مادرم با زور و فشار مرا آورد.» رهبر به مادرش  تذکر دادند: نمی‌خواست بیاید نمی‌آوردیدش چرا اذیتش کردید؟ سپس توصیه‌ای به آنها کردند و رفتند. رهبر انقلاب ظهرهای ماه رمضان نماز می‌خوانند و نمازشان عمومی است. فردای آن روز و در نماز جماعت، از قسمت خانم‌ها، خانمی جمعیت را می‌شکافد و به سمت رهبر انقلاب می‌رود. محافظ‌ها حساس می‌شوند و جلو می‌آیند تا مانعش شوند. می‌بینند خانمی می‌گوید باید آقا را بببینم. به خاطر سر و صدا آقا سرشان را بر می‌گردانند و می‌پرسند چه خبر است؟ می‌گویند خانمی اصرار دارد شما را ببیند.‌ رهبر انقلاب اجازه دادند و گفتند خب بگذارید بیاید. می‌بینند همان دختر شهید است. دختر شهید همین که به رهبری می‌رسد، آقا را می‌گیرد و اشک می‌ریزد. می‌گوید دیشب از پیش شما که رفتم به محض اینکه خوابیدم پدرم به خوابم آمد. گفت: «چرا با اینگونه حرف زدی؟» 🆔 @sireh_agha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وطن اتخاذی سؤال: قصد دارم تا یکی دو ماه آینده برای زندگی به شهر دیگری منتقل شوم و آنجا را به عنوان انتخاب کنم؛ آیا از اکنون ـ که هنوز در آن شهر مستقر نشده ام ـ در سفرهای کمتر از 10 روز، می توانم در آنجا نماز را کامل بخوانم؟ جواب:تا زمانی که به عنوان زندگی در آنجا مستقر نشده اید، شکسته است. @leader_ahkam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 💐 ارديبهشت سال 1359 بود. دبير ورزش دبيرستان شهدا بودم. در كنار مدرسه ما دبيرستان ابوريحان بود. ابراهيم هم آنجا معلم ورزش بود. رفته بودم به ديدنش. كلي با هم صحبت كرديم. شيفته مرام و اخلاق ابراهيم شدم. آخر وقت بود. گفت: تك به تك واليبال بزنيم!؟ خنده ام گرفت. من با تيم ملي واليبال به مسابقات جهاني رفته بودم. خودم را صاحب سبك ميدانستم. حالا اين آقا ميخواد...! گفتم باشه. توي دلم گفتم: ضعيف بازي ميكنم تا ضايع نشه! سرويس اول را زد. آنقدر محكم بود كه نتوانستم بگيرم! دومي، سومي و... رنگ چهره ام پريده بود. جلوي دانش آموزان كم آوردم! ضرب دست عجيبي داشت. گرفتن سرويس ها واقعاً مشكل بود. دورتا دور زمين را بچه ها گرفته بودند. نگاهي به من كرد. اين بار آهسته زد. امتياز اول را گرفتم. امتياز بعدي و بعدي و... . مي خواست ضايع نشم. عمداً توپ ها را خراب میكرد! رسيدم به ابراهيم. بازي دوبه دو شد و آبروی من حفظ شد! توپ را انداختم كه سرويس بزند. توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائي آمد. الله اكبر... ندای اذان ظهر بود. توپ را روي زمين گذاشت. رو به قبله ايستاد و بلندبلند اذان گفت. در فضاي دبيرستان صدايش پيچيد. بچه ها رفتند. عده اي براي وضو، عده اي هم براي خانه. او مشغول نماز شد. همانجا داخل حياط. بچه ها پشت سرش ايستادند. جماعتي شد داخل حياط. همه به او اقتدا كرديم. نماز كه تمام شد برگشت به سمت من. دست داد و گفت: آقا رضا رقابت وقتي زيباست كه با رفاقت باشد. @shohada_vamahdawiat