روزی پرسیدم چه خبر از دوستان جانباز قطع نخاعی؟!
گفت اکثرا شهید شدند وعلت ماندن من دوچیز است:
۱- فداکاری همسرم( چون چه بسا همسرانی که نتوانستند در کنار مردی که قطع نخاعی ست بمانند ورفتند)
۲-دعای مادرم(هر خدمتی به مادر میکنم میگوید:مادر! خدا عمرت دهد)
روزی که ایشان به منزل مادر دعوت شده بودند، زودتر از زمان معمول آمدند وبه من گفتند: ازت کمک میخوام که پای مادرم را ببوسم!
گفتم چگونه؟!! شما روی ویلچر؟!
گفت: مادر را ببر روی تخت تا بخوابند وورزش انگشتان پارا برایشان توضیح بده، من خودم را به تخت میرسانم.
به هر شکلی بود، زمینه را فراهم کردم و ایشان هم بلافاصله، ویلچر را به کنار تخت چسباند وپای مادر را از دست من گرفت وبوسید وبه چشمان خود گذاشت.
آری او خدمت به مادر را به حد اعلا رسانده بود و فقط همین کار مانده بود.
به نقل از خواهر شهید
#سبک_زندگی_شهداء
#شهید_اصغر_عبداللهی
کانال جانبازشهیدحاج اصغرعبدالهی درایتا(خاطرات،عکس،فیلم...) eitaa.com/shaheedasqareabdollahy