eitaa logo
آرِزویَـم شّهـٰادَت🕊
1.7هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
13 فایل
°•﷽•° آری؛ رَفتـَند...🌿 تا آراّمـ سَر بر بالیّـن بُگـذاریم🪁 او بـَرای آرامـِش تو جـاّنــ، داد...❣️ حاّلـ تو چه کــَردی برایِ او؟...(": شروعمون: ¹⁴⁰¹/⁹/² پاﯾاﻧموטּ:شه‍اנتموטּ اِטּ شاءلله🖐🏻♥ #کپی؟حلالت رفیق مدیر : @Mirdar90
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹ختم صلوات🌹🌹 🌼این بار شهدا دفاع مقدس 🌼 ۱ . شهید حمید رضا سیاه‌پوش ۲. شهید بهنام محمدی ۳. شهید محمد حسین فهمیده ۴. شهید مهدی باکری ۵. شهید عبدالحسین برونسی ۶ . شهید عباس کریمی ۷. شهید محمد ابراهیم‌ همت ۸. شهید محمد رضا کارور ۹. شهیدامیرحاج امینی ۱۰. شهیدحسین خرازی هر تعداد صلوات به نیت هر شهیدی که دوست داشتید به آیدی زیر اعلام بفرمایید منتظرتون هستم🕊🌹 آیدی : @Shahid_babak_nori_313
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💫یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💫 🌿رمان جذاب و آموزنده 🌿قسمت افشین با پوزخند گفت: _آره تو فرق داری.تو بدون آرایش هم زیباتر از... دختر سیلی محکمی به افشین زد. همه نگاه ها برگشت سمت اونا.افشین که اصلا همچین انتظاری نداشت،عصبانی شد. دختر گفت: +چادری که سر منه داره.به چادرم خیلی ها به خودشون اجازه نمیدن به من نگاه کنن.تو چقدر پستی که حتی حرمت چادر هم نمیفهمی. سریع از کنارش رد شد. افشین دستشو دراز کرد تا چادرش رو از سرش بکشه،پویان محکم دستش رو گرفت و با خشم نگاهش میکرد ولی با احترام گفت: -خانم نادری،شما بفرمایید. اون دختر که اسمش «فاطمه نادری» بود،با اخم به افشین نگاهی کرد،بعد به پویان نگاهی انداخت،سری تکان داد و رفت. اگه کارد میزدن خون افشین در نمیومد.با پویان دست به یقه شد.بعد از کتک کاری حسابی هر دو خسته شدن.چون پویان و افشین دوستان صمیمی بودن هیچکس برای جدا کردنشون نزدیک نمیشد.هردو هم قوی و ورزشکار بودن.وسط دعوا پویان لبخند زد و گفت: -افشین دیگه بسه،حسابی خسته شدیم. افشین با عصبانیت به پویان خیره شده بود.پویان بغلش کرد و آروم گفت: -رفیق،زشته من و تو بخاطر یه دختر باهم دعوا کنیم. بعد بلند خندید. درواقع پویان از اینکه فاطمه نادری از دست افشین راحت شده بود،خوشحال بود. هر دو سوار ماشین افشین شدن. تمام طول راه هیچکدوم صحبت نکردن ولی هردو ناراحت و عصبانی بودن. به خونه افشین رفتن تا دوش بگیرن و لباس هاشون رو عوض کنن. افشین فرزند بزرگ خانواده چهار نفره بود. یه خواهر کوچکتر از خودش داشت که مثل مادرش مشغول مهمانی و شو و مدلینگ و چیزهای دیگه بود. پدر افشین هم دائما با کارش مشغول بود. افشین هم یه خونه برای خودش خریده بود و تنها زندگی میکرد.اما برعکس، پویان تک فرزند بود و پدر و مادر دلسوز و مهربانی داشت که اگه با اون وضعیت به خونه میرفت خیلی نگران میشدن. وقتی لباس هاشونو عوض کردن،افشین سکوت رو شکست و گفت: -چرا اینکارو کردی؟ پویان با خونسردی و بدون اینکه نگاهش کنه گفت: -بهت گفته بودم اون با بقیه فرق داره،تو چرا گوش ندادی؟ -تو منو خوب میشناسی..کاری میکنم به غلط کردن بیفته.!! پویان با اخم نگاهش کرد و خیلی جدی گفت: -حق نداری بهش نزدیک بشی.این بار آخریه که بهت میگم..فراموشش کن. -اگه نکنم؟ -با من طرفی.!! وسایلش رو برداشت و رفت. افشین دلیل رفتار پویان رو نمیفهمید. اینکه نسبت به اون دختر اونقدر حساس شده بود،براش عجیب بود. بعد از اون روز افشین و پویان دیگه همدیگه رو ندیدن.افشین دیگه دانشگاه نمیرفت.ولی پویان منظم کلاس هاشو شرکت میکرد،درواقع برای دیدن اون دو تا دختر محجبه. فاطمه قبلا نمیدونست که پویان همکلاسیش هست ولی بعد از ماجرای اون روز و حمایتش از فاطمه،فاطمه هم با احترام با پویان رفتار میکرد. گرچه بازهم نگاهش نمیکرد و باهاش صحبت نمیکرد ولی از رفتارش معلوم بود بهش احترام میذاره. پویان هم بدون اینکه بخواد توجه اون دخترها رو به خودش جلب کنه و حتی باهاشون صحبت کنه و بهشون نزدیک بشه،از رفتارش معلوم بود براشون احترام قائله. فاطمه سمت ماشینش میرفت.پویان صداش کرد. -خانم نادری فاطمه ایستاد. پویان نزدیک تر رفت و مؤدبانه سلام کرد. گفت: -میدونم دوست ندارید اینجا صحبت کنید اما خیلی وقت تون رو نمیگیرم. -بفرمایید. -..من ابهاماتی دارم که میخوام از کسی بپرسم اما جز شما شخص مناسبی نمیشناسم.میدونم شما معذب هستین که جواب بدید..ازتون میخوام اگه فرد مناسبی میشناسید به من معرفی کنید. فاطمه چیزی روی کاغذ نوشت و بهش داد.خداحافظی کرد و رفت. ادامه دارد... ✍دومیـن اثــر از؛ ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💫یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💫 🌿رمان جذاب و آموزنده 🌿قسمت خداحافظی کرد و رفت. سه ماه گذشت.دوستان دیگه افشین و پویان برنامه ای چیدن تا اونا باهم آشتی کنن. کافی شاپ قرار گذاشتن و دور هم جمع شدن.وقتی باهم روبه رو شدن افشین با اخم به پویان نگاه میکرد ولی پویان بالبخند رفت جلو،بغلش کرد و گفت: -خیلی گنده دماغی...یه مدت از دستت راحت بودما.دوباره شروع شد. همه خندیدن. افشین متوجه شد، که این مدت پویان خیلی تغییر کرده. اخلاقش خیلی بهتر از قبل شده بود. اصلا با دخترها نبود. با دوستان دیگه شون هم کمتر میگشت. بیشتر تو خودش بود و فکر میکرد. با تبلتش درمورد امام حسین(ع) مطلبی میخوند. افشین نزدیکش نشست. پویان اونقدر حواسش به صفحه تبلتش بود که اصلا متوجه افشین نشد.بعد چند دقیقه قطره ی اشکی از گوشه چشمش روی صورتش سر خورد. افشین تعجب کرد. به صفحه تبلت نگاه کرد.از اینکه پویان درمورد امام حسین(ع) مطالعه میکرد، خیلی تعجب کرد. صورتشو جلوی صفحه تبلت آورد و با تعجب به پویان نگاه کرد.پویان تازه متوجه افشین شد، صفحه تبلتش رو خاموش کرد، بلند شد و به آشپزخونه رفت. بطری آب از یخچال برداشت و یه کم آب خورد.افشین بادقت و تعجب به پویان خیره شده بود.بالاخره گفت: -تو چند وقته خیلی عجیب شدی؟ چرا نمیگی چی تو سرته؟ بازهم پویان سکوت کرد، و افشین فهمید نمیخواد چیزی بگه.اونم ساکت شد.ولی حال و هوای پویان خیلی ذهنشو درگیر کرده بود. پویان برای افشین از خانواده ش هم مهمتر بود. دو هفته بعد پویان پیشنهاد داد، که یه سفر چند روزه برن شمال.افشین هم قبول کرد. به ویلای پدر پویان رفتن. افشین چایی دودی درست کرده بود. لیوان چای رو جلوی صورت پویان گرفت. پویان از فکر بیرون اومد،لبخندی زد و لیوان رو گرفت.رو به روش نشست و گفت: -کی میخوای حرف بزنی؟ -چی بگم؟ -چند وقته چته؟...عاشق شدی؟ پویان نمیخواست در این مورد چیزی بگه.گفت: -داریم از ایران میریم،با مامان و بابام، برای همیشه. افشین میدونست پدر پویان مدتیه دنبال کارهای مهاجرتشون هست ولی از شنیدن این خبر ناراحت شد.بعد از پویان،خیلی میشد. -...پدرم داره همه چیزشو میفروشه.منم الان اومدم که ویلای اینجا رو بفروشم. -کی میرین؟ -چهار ماه دیگه. هردو ساکت بودن.مدتی گذشت. -پویان،مرگ افشین جواب سوالمو بده. لبخندی زد و گفت: -چرا خودکشی میکنی..سوالت چی هست حالا؟ -عاشق شدی؟ پویان به لیوان تو دستش خیره شد. ادامه دارد... ✍دومیـن اثــر از؛ ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💫یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💫 🌿رمان جذاب و آموزنده 🌿قسمت پویان به لیوان تو دستش خیره شد. -آره. افشین با تعجب گفت: -فاطمه نادری؟!! همونجوری که لبخند میزد،گفت: -...نه. -پس هنوز یه کم عاقلی. -دوست صمیمیش، مریم مروت. دهان افشین باز موند.گفت: -خیلی دیوانه ای...باز حداقل فاطمه نادری خوشگل تره. -کار دله دیگه،حساب کتاب سرش نمیشه. -میدونی که شدنی نیست. -اگه شدنی بود که تا حالا داداشت قاطی مرغا بود. افشین بلند خندید و گفت: -من که نمیخوام هیچ وقت عاشق بشم.. قشنگ معلومه بد دردیه. لبخند پویان رنگ غم گرفت.با حسرت گفت: -چند وقته دوست دارم جای تو باشم.اگه پدر و مادرم اینقدر به من وابسته نبودن، میرفتم خاستگاری. -اگه میرفتی خاستگاری هم اونا به تو دختر نمیدادن. به آتش جلوی پاهاش نگاه میکرد.نفس بلندی کشید و گفت: -آره،درست میگی.همین الان هم یکی از بچه مذهبی های دانشگاه خاستگارشه ولی مریم بهش جواب رد داده. افشین خیره نگاهش کرد و گفت: -نگو که میخوای نماز هم بخونی. پویان با لبخند نگاهش کرد.افشین گفت: -میخوای نماز خون بشی؟!! -دو ماه که میخونم..ولی پدرومادرم هم نمیدونن. افشین از تعجب داشت شاخ درمیاورد. گفت: -رفیق ما از دست رفت. -..الان نه ماهه دارم تحقیق میکنم.اول راهمو اشتباه رفتم.برای جواب سوالهام سراغ آدمهای درستی نرفتم.چند قدم میرفتم بعد ناامید تر از قبل برمیگشتم. دیگه خسته شده بودم.تا اینکه خانم نادری رو شناختم.ایشون یه آدم مناسب بهم معرفی کرد. افشین کلافه بلند شد، و نزدیک دریا رفت.پویان همونجا نشسته بود و فکر میکرد. یک ساعت بعد افشین برگشت. -پاشو بیا دیگه. دقیق نگاهش کرد و گفت: -افشین به فاطمه نادری نزدیک نمیشی، فهمیدی؟ -تو الان از کجا فهمیدی داشتم به اون فکر میکردم؟..اصلا تو که عاشق اون یکی هستی... بلند شد و باعصبانیت گفت: -افشین،دارم خیلی جدی بهت میگم... -خیلی خب بابا،بیخیال. ولی پویان متوجه شد، که افشین فقط تا وقتی پویان هست کاری به فاطمه نداره. وقتی بره،میره سراغش. پویان عاشق مریم بود، ولی نسبت به فاطمه میکرد.خوب میدونست افشین اونقدر کینه ای هست که هرکاری میکنه تا انتقام بگیره. مخصوصا که فاطمه جلوی همه به افشین سیلی زده بود.از طرفی هم مطمئن بود فاطمه عذرخواهی نمیکنه. دعوای خیلی سختی در پیش بود. تمام مدت چهارماهی که به مهاجرتش مونده بود، سعی میکرد افشین رو قانع کنه که بعد از رفتنش هم بیخیال فاطمه بشه، ولی افشین مغرورتر و کینه‌ای‌تر از اون بود که به حرف پویان گوش کنه. پویان و افشین با ماشین تو خیابان ها دور میزدن... ادامه دارد... ✍دومیـن اثــر از؛ ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
پنج پارت رمان تا الان فرستاده شده این رمان یکم طولانی هست ولی فک کنم قشنگ باشه و ازش راضی باشید🙏
🍂🍁🍂 یاد آوری 💐اعمال قبل از خواب💐 🍃هدیه به امام زمان عج‌الله 🍃 وضو قَبلِ خوابـ یادِتوݩ نَرھِ...😴✋ وضوی قبل خواب👈 ثواب شب زنده داری و عبادت را داره✨✨✨ 🌺 سفارش تلاوت کردن آیه الکرسی *اعوذ بالله من الشیطان الرجیم* *بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* *💠اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ💠لا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَاانْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ💠اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ* *🌷 تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها)* *۳۴ بار الله اکبر،* *۳۳ بار الحمدلله،* *۳۳ بار سبحان الله* ⭐️چهار توصیه پیامبرخدا (صلی الله علیه واله وسلم) برای قبل خواب 1⃣ ﺧﺘﻢقرآن با خواندن سه بار سوره توحید. *ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠﻪِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤﻦِ ﺍﻟﺮَّﺣﻴﻢِ* *ﻗُﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟﻠﻪُ ﺃَﺣَﺪٌﺍﻟﻠَّﻪُ ﺍﻟﺼَّﻤَﺪُ ﻟَﻢْ ﻳَﻠِﺪْ ﻭَﻟَﻢْ ﻳُﻮﻟَﺪْﻭَﻟَﻢْ ﻳَﻜُﻦ ﻟَّﻪُ ﻛُﻔُـﻮﺍً ﺃَﺣَﺪٌ.* 2⃣ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﻔﯿﻊ ﺧﻮﺩ ﮔﺮدانیم: *ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَﺍﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍوِّ ﻋَﻠَﻲ جمیع ﺍﻻ‌َﻧْﺒِﻴﺎﺀِ ﻭَﺍﻟﻤُﺮْﺳَﻠﻴﻦ.َ* 3⃣ ﻣﺆﻣﻨﯿﻦ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺳﺎﺯیم : ُ *ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻏْﻔِﺮْ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨﻴﻦَ ﻭَﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎﺕِ.* 4⃣ ﺣﺞ ﻭﺍﺟﺐ ﻭ ﻋﻤﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭیم: *ﺳُﺒْﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺍﻟْﺤَﻤْﺪُ ﻟِﻠّﻪِ ﻭَ ﻻ‌ﺍِﻟﻪَﺍِﻻ‌َّ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻭَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﺍَﻛْﺒَﺮُ.* 🌸 تلاوت معوذتین *بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ* *🔸قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ🔸مَلِکِ النّاسِ🔸إِلهِ النّاسِ🔸مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ🔸الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النّاسِ🔸مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ* *بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ* *🔹قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ🔹مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ🔹وَ مِنْ شَرِّ غاسِق إِذا وَقَبَ🔹وَ مِنْ شَرِّ النَّفّاثاتِ فِی الْعُقَدِ🔹وَ مِنْ شَرِّ حاسِد إِذا حَسَدَ* 5⃣سفارش امام صادق (علیه السلام) به تلاوت سوره تکاثر برای در امان ماندن از عذاب قبر *🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* *أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ🔹حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ🔹 كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ🔹ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ🔹كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ🔹 لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ🔹 ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ🔹 ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ* 6⃣ سه مرتبه ؛ *❄یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ❄* او همانند كسى است كه هزار ركعت نماز خوانده است. ثواب_خواندن_ایه_شهادت_قبل_ازخواب😴 7⃣ پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) می فرمایند: هر کس آیه «شهداللّه» ر در وقت خواب بخواند، خداوند هفتاد هزار فرشته به واسطه آن خلق می کند که تا روز قیامت برای او طلب آمرزش کنند. 📚(مجمع البیان؛ ج 2/421) 🔹⇇سوره آل عمران آیات 18و19 *«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لآ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ وَ المَلـآئکةُ وَ أُوْلُوا الْعِلْمِ قَآئماً بِالْقِسْطِ لآ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ» • «إِنِّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الاْءِسْلَـمُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَـبَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَآءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَینَهُمْ وَ مَن یکفُرْ بِـءَایـتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ.»* 8️⃣امام محمد باقر علیه السلام فرموده اند: هر کس سوره قدر را در هنگام خوابیدن 11 بار بخواند خداوند نوری برایش می آفریند که گستردگی آن جهان هستی را در برمی گیرد که در هر درجه آن  هزار فرشته است. و ایشان تا صبح برای قاری این سوره طلب مغفرت می کنند. جامع احادیث شیعه، ج15، ص149 9️⃣آيت الله بهجت(ره) می فرمود: براي حفظ انسان صبح و شام سه بار گفته شود(به نیابت از خانواده و عزیزانتان بگویید)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بہ‌رسم‌ادب‌یہ‌سلآم‌بدیم‌بہ‌امام‌زمانمون:)🌱💚 السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌یا‌بقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ اَلسّلامُ عَلَیْکَ‌یا مَولایَ یاصاحِبَ‌الزَّمان اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجازا اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُ‌ویاشَریکَ‌الْقُران وَیااِمامَ الْاُنسِ‌وَالْجان :)🪴 🌱 💚 اَلّٰهُـمَّ‌عَجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَرَج...♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 امام باقر عليه‌السلام اگر براى لحظه‌اى وجود امام از زمين برداشته شود، زمين، ساكنان خود را چنان به تلاطم مى‌اندازد كه امواج دريا دريانشينان را. 📚 الكافي، ج١، ص١٧٩، ح١٢ https://eitaa.com/shahid098
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 امام باقر عليه‌السلام سخن نیک را از هر کسی، هر چند به آن عمل نکند، فرا گيريد. 📚 بحار الأنوار، ج٧۵، ص١٧٠ https://eitaa.com/shahid098
امام على عليه‌السلام آن كه اخلاقش نيكو باشد، معاشرتش نيكوست. 📚 غررالحکم، حدیث٨١۵٣ https://eitaa.com/shahid098
علیه السلام: ▪️«زياد به ياد مرگ باش ؛ زيرا هيچ انسانى مرگ را بسيار ياد نكرد ، مگر آن كه به دنيا بى رغبت شد». ▪️«أكْثِرْ ذِكْرَ اَلْمَوْتِ، فَإِنَّهُ لَمْ يُكْثِرْ إِنْسَانٌ ذِكْرَ اَلْمَوْتِ إِلاَّ زَهِدَ فِي اَلدُّنْيَا». 📚 الکافي، ج ۲، ص ۱۳۱. https://eitaa.com/shahid098
• . میگن روز قیامت بعضی از مردم؛ از خدا میخوان اونا رو به دنیا (: برگردونه تا اعمال بهتری انجام بدن✓ اما جواب اینه که: « تو هر روز صبح به زندگی برگردونده میشدی، چه کردی؟!» 💔 فرصت‌ها رو نسوزونیم!! https://eitaa.com/shahid098
💠 ازعالمی پرسیدند بالاترین وزنه چند کیلو است. که یه نفر بزنه وبهش بگن پهلوان❓ 🔹عالم در جواب گفت: بالاترین وزنه یه پتوی نیم یا 1کیلویی است.که یه نفر بتواند هنگام نمازصبح از روی خود بلند کند. هرکی بتونه اون وزنه رو بلند کند. باید بهش گفت پهلوان. 🌹رسول الله(ص) فرموده اند: ترک کردن نماز صبح : نور صورت ظهر : بركت رزق عصر : طاقت بدن مغرب : فايده فرزند عشاء : آرامش خواب را از بين میبرد . ‎‌‌‌‌‌‎‌‎ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎https://eitaa.com/shahid098
سرنوشت گُفـت‌پیـرشُـدم‌‌توبـه‌میکنم... ولی!' نِمےدونست‌کُلـی‌جوون‌زیـرخاکَـن که‌آرزوشونـہ‌برگردن‌‌وتوبـھ‌ڪننـ💔! +وقتت‌روغنیمت‌بشماررفیق‌‌ الان‌‌وقتشـہ‌هاا https://eitaa.com/shahid098
امروز متوسل میشیم به شهید امنیت اسماعیل چراغی 🌿🌾 شادی روح پاک شهید نفری پنج صلوات بفرستیم🙏🏼🌿 قرار همیشگی خوندن یک صفحه قرآن به نیت شهید فراموش نشه 🕊👌🏻 https://eitaa.com/shahid098
روضه‌امام‌باقر،فقط‌روضه‌شب‌هفتم ذی‌الحجه‌نیست!روضه‌کربلاست، روضه‌کوفه‌وشام،روضه‌خرابه،روضه‌اسارت، روضه‌ماه‌های‌روی‌نیزه،روضه‌ی‌گودال!عمه‌سادات‌ودخترسه‌ساله. https://eitaa.com/shahid098
مبلغ غدیر باشیم!با تعویض عکس پروفایل خود به این تصویر تا روز 💚🙂
پیامبر اکرم ﴿ص﴾ فرمودند : أسْتَفِرُالله الَّذِي لاَ إلَهَ إلاَّ هُوَ، الحَيُّ القَیُّومُ،وأتُوبُ إلَیهِ♥️ هر کس این دعا را سه بار بخواند گناهایِ او اگر به وسعت دریا باشد هم بخشیده می‌شود 😁🌱
بخون رفیق امام زمان داره می‌بینتت:) بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِب الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَه السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا