#خاطره_شهید🎙✨
بعد از شهادت داداش مصطفے از مادرشهید پرسیدن:
"حالا كه بچه ات شهید شده میخواے چیكار کنے؟"
ایشونم دست گذاشتن روے شونه ی نوه شون و گفتن:
"یہمصطفےدیگہتربیتمےڪنم🖐🏻♥️🖇"
#شهید_مصطفے_صدرزاده
همسر شهید امیر سیاوشی:
ظهر شده بود. برای ناهار کنار یک رستوران ماشین رو نگه داشت.
رفت ناهار گرفت و آورد تو ماشین که با هم بخوریم چند دقیقه ای که گذشت یکی از این بچه های فال فروش به ماشینمون نزدیک شد.
امیر شیشه رو پایین آورد و از کودک پرسید: غذا خورده یا نه؟!
وقتی جواب نه شنید، غذای خودش رو نصفه رها کرد و دست بچه رو گرفت و برد تو رستوران....
وقتی برمیگشتن کودک میخندید و حسابی خوشحال بود.
Γ☁️🐾
مولاۍمـن❤️🖐🏿
اۍناگھانترازهمهیاتفـٰاقها
پایانِخوبِقصهیتلـخِفراقھا
جلوھڪن؛
تاگمشودابھتاینادعاها . . .シ
#اللهمعجللولیکالفرج
-
♥️¦⇢ #حاج_قاسم
🌸¦⇢ #سرداردلها
-
حاجی🥺
بهاونبهوﷲهایی🌱
کهمیگفتیقسم🖐🏻
دلمونبراتتنگشده💔
#تلنگرانه‼️
حاج احمد متوسلیان:
ما انقلاب کردیم که از کلمات اجنبی
استفاده نکنیم ؛
نگو مرسی !
بگو خدا پدرت رو بیامرزه🖐🏻!
#خاطره_شهید🎙✨
دو سال پیش رفتم مشهد براے رفتن به فاطمیون (اون موقع انقدر تو زبونا نبود)
رفتیم یه جایے گیر بیاریم که چند شبی اونجا باشیم واسه درست شدن کارامون...
(بماند چون ایرانی بودیم نزاشتن و ...)
یکے از بچه های افغانی که توی اینکارا بود ، گفت: "میخوای مثل سیدابراهیم بیای؟"
گفتم: "سید کیه؟ زنده است؟"
گفت: "نه چند روز پیش شهید شده🕊"
برگشتم اصفهان به یکی از طلبه های افغانی که اصفهان درس میخوند گفتم: "میتونی شناسه افغانی برام درست کنی و افغانی یادم بدی؟"
گفت: "شناسه رو اره! ولی زبون نه! میخوام برم سوریه نیستم."
گذشت و اخرای سال ۹۴ بود که با ابوعلی آشنا شدم ، گفت: "از طریق بسیج پیگیر شو! اگه نشد راه های دیگه رو امتحان کن..."
ما تو این چند وقت کلی با شهید سیدابراهیم اشنا شده بودیم ، فهمیدم ابوعلے رفیق شفیق سیدابراهیم بوده🙃♥️
منم تا توانستم اذیت می کردم ابوعلی رو تا مثلا به خیال خودم ببینم شبیه سید هست یا نه؟
توی مدت کمی که ارتباط داشتم با این شهید ، هر روز که پیش میرفت شباهت هاش به سیدابراهیم هی برام آشکارتر می شد ...
ابوعلے واقعا استاد عملی اخلاق بود، تنها فرق شهید ابوعلے و سیدابراهیم برای من قیافشون هست!
#شهید_مصطفے_صدرزاده
#شهید_مرتضی_عطایی ♡
راوی دوست شهید