🌷🌷🌷🌷🌷🌷
معرفیِ #کتاب_خوب
🔷#شهربانو رمان #مادر هاست؛ روایتی خاص از درد و رنج پنهانی که در وجود مادران #شهدا نهفته است، اما در تمام روزها و سالهای دوریِ جگرگوشهشان از آن دم نزدهاند.
🔹آنچه #شهربانو را از دیگر آثار نگارش یافته در این حوزه متمایز میکند، دقت نویسنده در بیان تک تک خاطراتی است که یک #مادر_شهید از فرزند برومند خود به یاد میآورد.
👈#شهربانو؛ مادر #ابراهیم، جوان رعنایی است که در جبهه به جانبازی میرسد و پس از آن ۱۲ سال، پیشِ چشمان مادر ذرّه ذرّه آب میشود تا به درجه رفیع #شهادت نایل میآید.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🟡🌷🌷🌷🌷🌷🌷
پسری سیزده ساله بود که پدرش
راننده بود و در یک سانحه از دنیا رفت. ابراهیم خیلی مراقب این پسر بود. برایش خرج میکرد،او را باشگاه برد و وقتش را پر کرد.
🟣بعد متوجه شد که این ها مستأجر هستند و چند ماهی است اجاره منزلشان عقب افتاده.
روز بعد همان پسر در جمع ما گفت:خدا اين همسایه روبرویی ما رو حفظ کنه. تموم اجارههای عقب افتاده را پرداخت کرد و به صاحبخانه ما گفته که از این به بعد اجارهها را او پرداخت میکند.
🟢او خوشحال بود و ابراهیم هم ساکت. اما من میدانستم که ابراهیم با همسایه صحبت کرده و هزینهها را پرداخت کرده!!
📚خدای خوب #ابراهیم هادی🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
بلا فاصله نگاهم به سر آقا#ابراهیم🌷 افتاد..
قسمتی از موهای بالای سر او سوخته بود..
مسیر یک گلوله را می شد بر روی موهای او دید.
با تعجب گفتم:
داش ابرام سرت چی شده؟
دستی به سرش کشید ،
با دهانی که به سختی باز میشد گفت:
می دانی چرا گلوله جُرأت نکرد وارد سرم بشود؟
گفتم چرا؟
ابراهیم لبخندی زد و گفت:
گلوله خجالت کشید وارد سرم بشود ،چون پیشانی بند "یامهدی"
به سرم بسته بودم...
#شهید ابراهیم هادی🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
وقتی نوجوان بود بهش گفت: #ابراهیم🌷، مادر جان، سرما اذیتت نمی کنه؟
گفت: نه مادر، هوا خیلی سرد نیست.
هوا خیلی سرد بود، ولی نمی خواست ما را توی خرج بیندازد. دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یک کلاه برایش خریدم. صبح فردا، کلاه را سرش کشید و رفت. ظهر که برگشت، بدون کلاه بود!
گفتم: کلاهت کو؟
گفت: اگر بگم، دعوام نمی کنی؟
گفتم: نه مادر؛ مگه چیکارش کردی؟
گفت: یکی از بچه های مدرسه مون با دمپایی میاد؛ امروز سرما خورده بود؛ دیدم کلاه برای اون واجب تره.
#شهید ابراهیم امیرعباسی🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
وعده #شهادت ابراهیم رشید🌷 در شب نیمه شعبان
پنج ماهی بود که او را ندیده بودم و تماس و ارتباطی باهم نداشتیم.
از آنجا که هر سال نورافشانی #جمکران را انجام می دهیم امسال گفت این آخرین بارم است که نورافشانی می کنم، شب ولادت حضرت حجت، شهادتش را از امام زمان (عج) گرفت و گفت که آخرین بار است اینجا را نورافشانی می کنم، گفتم اگر قرار باشد نیایید دیگر نمی شود کار را انجام داد، گفت شما خودت شیرزن هستی و کار روی زمین نمی ماند.
#شهید مدافع حرم🌷
#ابراهیم رشید🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛