eitaa logo
یـــــــاد #شهـــــداء راگرامی بداریم
29 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
55 ویدیو
7 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷🌷🌷🌷🌷 معرفیِ 🔷 رمان هاست؛ روایتی خاص از درد و رنج پنهانی که در وجود مادران نهفته است، اما در تمام روزها و سال‌های دوریِ جگرگوشه‌شان از آن دم نزده‌اند. 🔹آنچه را از دیگر آثار نگارش یافته در این حوزه متمایز می‌کند، دقت نویسنده در بیان تک تک خاطراتی است که یک از فرزند برومند خود به یاد می‌آورد. 👈؛ مادر ، جوان رعنایی است که در جبهه به جانبازی می‌رسد و پس از آن ۱۲ سال، پیشِ چشمان مادر ذرّه ذرّه آب می‌شود تا به درجه رفیع نایل می‌آید. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🟡🌷🌷🌷🌷🌷🌷 پسری سیزده ساله بود که پدرش راننده بود و در یک سانحه از دنیا رفت. ابراهیم خیلی مراقب این پسر بود. برایش خرج می‌کرد،او را باشگاه برد و وقتش را پر کرد. 🟣بعد متوجه شد که این ها مستأجر هستند و چند ماهی است اجاره منزلشان عقب افتاده. روز بعد همان پسر در جمع ما گفت:خدا اين همسایه روبرویی ما رو حفظ کنه. تموم اجاره‌های عقب افتاده را پرداخت کرد و به صاحبخانه ما گفته که از این به بعد اجاره‌ها را او پرداخت می‌کند. 🟢او خوشحال بود و ابراهیم هم ساکت. اما من می‌دانستم که ابراهیم با همسایه صحبت کرده و هزینه‌ها را پرداخت کرده!! 📚خدای خوب هادی🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 بلا فاصله نگاهم به سر آقا🌷 افتاد.. قسمتی از موهای بالای سر او سوخته بود.. مسیر یک گلوله را می شد بر روی موهای او دید. با تعجب گفتم: داش ابرام سرت چی شده؟ دستی به سرش کشید ، با دهانی که به سختی باز میشد گفت: می دانی چرا گلوله جُرأت نکرد وارد سرم بشود؟ گفتم چرا؟ ابراهیم لبخندی زد و گفت: گلوله خجالت کشید وارد سرم بشود ،چون پیشانی بند "یامهدی" به سرم بسته بودم... ابراهیم‌ هادی🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 وقتی نوجوان بود بهش گفت: 🌷، مادر جان، سرما اذیتت نمی کنه؟ گفت: نه مادر، هوا خیلی سرد نیست. هوا خیلی سرد بود، ولی نمی خواست ما را توی خرج بیندازد. دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یک کلاه برایش خریدم. صبح فردا، کلاه را سرش کشید و رفت. ظهر که برگشت، بدون کلاه بود! گفتم: کلاهت کو؟ گفت: اگر بگم، دعوام نمی کنی؟ گفتم: نه مادر؛ مگه چیکارش کردی؟ گفت: یکی از بچه های مدرسه مون با دمپایی میاد؛ امروز سرما خورده بود؛ دیدم کلاه برای اون واجب تره. ابراهیم امیرعباسی🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 وعده ابراهیم رشید🌷 در شب نیمه شعبان پنج ماهی بود که او را ندیده بودم و تماس و ارتباطی باهم نداشتیم. از آنجا که هر سال نورافشانی را انجام می دهیم امسال گفت این آخرین بارم است که نورافشانی می کنم، شب ولادت حضرت حجت، شهادتش را از امام زمان (عج) گرفت و گفت که آخرین بار است اینجا را نورافشانی می کنم، گفتم اگر قرار باشد نیایید دیگر نمی شود کار را انجام داد، گفت شما خودت شیرزن هستی و کار روی زمین نمی ماند. مدافع حرم🌷 رشید🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛