eitaa logo
یـــــــاد #شهـــــداء راگرامی بداریم
29 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
55 ویدیو
7 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 شهید غریب🌷🌷 *اگر گذرتان به بهشت زهرا تهران افتاد حتما ''بر سر مزار این دوقلوها'' بروید*! 🌷🌷 *برادران دو قلویی که غریبانه، هیچ‌گاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است* *قصه مظلومانه این دو *برادر را با هم بخوانیم*.... *ثابت و ثاقب شهابی* *نشاط را کسی* *نمیشناخت. عملیات مسلم ابن عقیل در منطقه سومار اولین‌باری بود که آنها پا به جبهه گذاشته بودند. تا اینکه در سال 61 در اوج* *سالهای جنگ ایران و عراق ناگهان تبدیل به امدادگران خستگی ناپذیر گردان سلمان* *شدند. همرزمان این دو شهید می‌گویند وقتی نامه‌ به خط مقدم* *می‌آمد، معمولاً ثابت و ثاقب غیبشان می‌زد! یک‌بار یکی از رزمندگان* *متوجه شد که وقتی همه گرم نامه خواندن هستند و خبر سلامتی خانواده* *و عکس‌هایشان را با وجد نگاه میکنند، دوقلوها دست در گردن* *هم در کنج سنگر، های های گریه می‌کنند! این رزمنده میگوید بعدها که* *موضوع را جویا شدم، فهمیدم آنها بی‌سرپرست هستند*. *هر بار دل‌شان می‌شکند که کسی آنسوی جبهه چشم انتظارشان نیست*. *عکس‌های کودکی و زنبیل قرمزی که در آن سر راه گذاشته شده‌اند را بغل کرده گریه می‌کنند*. *جنگ شوخی بردار نیست. رحم ندارد... زن و *شوهر و بچه نمیشناسد... برادر نمیشناسد... این را نمیفهمد که وقتی از دار دنیا فقط و فقط یک برادر داری یعنی چه*.... *جنگ بی رحم است و اینطور میشود که کمی بعد ثاقب، به دلیل*_*مجروحیت های ناشی از جنگ شهید میشود و برادرش که فقط با چند* *ثانیه اختلاف از او به این دنیا آمده را تنها میگذارد. چیزی نمیگذرد* *که برادرش هم دوری او را تاب نمی آورد و بر اثر استنشاق گازهای* *شیمیایی ، او هم شهید میشود*. *روزی شخصی 🌷و 🌷 را پشت به یکدیگر* *داخل آن زنبیل کوچک قرمز رنگ گذاشته بود و زیر شرشر باران کنار* *درب ورودی بهزیستی رهایشان کرده بود. حال درد نان بود یا درد* *جان،کسی نمی‌دانست. از آن پس بود که آن زنبیل کوچک شد تنها یادگاری* *از مادر ندیده‌شان. 🌷و 🌷 سالها از کرمانشاه و غرب کشور گرفته تا* *اهواز و خرمشهر، به هر کجا که اعزام می‌شدند*، *در درون ساکشان* *اعلامیه‌هایی را به همراه* *داشتند که عکسی از* *دوران کودکی‌شان، به همراه دست نوشته‌ای بود که به در و دیوار شهرها می‌چسباندند*: *مادر، پدر! از آن روز که* *ما را تنها در کنار خیابان رها کردید و رفتید سالها میگذرد*. *حال امروز دیگر ما برای خودمان مردی شده‌ایم ولی همچنان مشتاق و محتاج دیدار شماییم*..." *اما هیچگاه روزی فرا نرسید که قاب عکسی باشد و عکسی از 🌷 و 🌷 و خانواده‌شان در کنار یکدیگر*. *اما از شیرخوارگاه تا آسمان برای این دو برادر راه طولانی و پر پیچ و خمی نبود... 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷؛