eitaa logo
طلبه شهید علی خلیلی
507 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
422 ویدیو
24 فایل
تنہاراه رسیدن بہ"سعادت" ، بندگے خداست! وتمام سعادت خلاصہ شده دریڪ واژه؛ آن هم"شہید" .. ولادت: ⁹/⁸/¹³⁷¹ شهادت:³/¹/¹³⁹³ 🌹کانال‌‌رسمی‌شهید‌علی‌خلیلی‌با‌حضور‌خانواده‌شهید🌹 خادم‌الشهدا @shahidalikhalili2466 کپی‌با‌ذکر‌صلوات‌‌به‌نیابت‌شهید‌‌علی‌خلیلی‌
مشاهده در ایتا
دانلود
طلبه شهید علی خلیلی
بسم الله الرحمان الرحیم #ناےسوخته #قسمت۶۳ -بیا اینم مرد شما ببینم چی کار می کنی، اسمش چیه این اق
بسم الله الرحمان الرحیم ۶۴ صدای آهسته و گرفته ای چشم های مادر را ارام ارام باز می کند😞😣 -جانم؟!😴 منتظر جواب می ماند ، مثل همیشه اما صدایی نمی شنود نسیم خنکی از لا به لای در نیمه باز ایوان صورتش را نوازش می دهد😌🌬 قلبش آرام میشود😍 -علی! علی جان! اینجایی!؟😍😍👀 دستش را آرام بالا می برد و روی بالش و تشک می کشد . هنوز خواب از سرش نرفته است 😴 جای گرمای سر علی را روی بالش حس میکند😦😳 از جا می پرد و می نشیند مدت هاست که جای او روی زمین کنار تخت علی است ☺️ اما باز هم... این بار او زودتر رفته بود شاید از همان در نیمه باز ایوان 😢 مادر سرش را می چرخاند نگاهش به نگاه مهربان پسر در پشت قاب شیشه ای روی میز خیره می ماند👀 لبخند تلخی روی لب هایش می نشیند😞 همان که در عکس روی نگاه مهربان علی نشسته است ،آن را می بوسد و روی میز میگذارد. علی باز هم به موقع امده است، وضو میگیرد جا نمازش را پهن می کند -الله اکبر ادامه دارد.... 🥀نویسنده: هانیه ناصری 🥀ناشر:انتشارات تقدیر۱۳۹۵ @SHahidAliKHalili
طلبه شهید علی خلیلی
بگذار ساده بگویم واژه هایم کم آورده اند در مقابل تو دیگر چیزی برای نوشتن ندارم جز اشک داداش
Puzzle Band - Khoda Be Hamrat (128).mp3
2.24M
صدات میکردم جوابمو دادی با نگات صدات میکردم میگفتی ... برادر یعنی تکیه گاه یعنی پشت گرمی یعنی امید واگر برادرت شهید باشد که بهتر حواسش بیشتر به توست خدا به همرات داداش علی😭 هوای ما زمینی ها رو هم داشته باش .... @ShahidAliKhalili
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه علی قصه غریبی نیست😔 قصّه ی درده وغصّه ی بی رحمی💔 اما از دید علی قصّه عشقه و لبخند یار💚 @ShahidAliKhalili
طلبه شهید علی خلیلی
مراسم سالگرد کوه غیرت هم اکنون در بهشت زهرا قطعه ۲۴
خدا قوت به خادمین مراسم سالگرد شهادت شهید علی خلیلی اجرکم عندالله ان شاالله حاجت روا به خیر شوید @ShahidAliKhalili
حبل الوریدت را بریدند پدر با نگاهی محبت‌آمیز گفت اشبه‌الناس‌ خَلقاً و خُلقاً و مَنطقاً بِرَسول‌الله‌ صلّی الله علیهِ و آله‌وسلّم @ShahidAliKhalili
طلبه شهید علی خلیلی
قسمت چهارم کتاب ⭕️با دقت کامل گوش دهید تا شبهه پیش نیاید⭕️ #آن_سوی_مرگ #تحول #زندگی_دوباره @Shahid
سلام امروز یه اتفاقی افتاد برام گوشی رو ساعت ۶ تنظیم کرده بودم که بیدار بشم برای نماز و عهد ....دیدم داره زنگ میخوره پاشدم خاموشش کردم ...یه لحظه تو خواب دیدم یکی میگه امام زمانت کو 😭 هی تکرار میشد ...امام زمانت کو بعدش اینی که میخوام بگم دیگه خواب دیدن نبود ...خواب ندیدم...فقط انگار به مدت ۳ الی ۴ دقیقه شاید راه گلوم بسته شد ...آب کل جسمم جمع شده بود راه گلوم رو سد کرده بود....داشت خفم میکرد 😭...خواب نمی دیدم اینا رو واقعی واقعی داشتم خفه میشدم هر چقدر قورتش میدادم بیشتر خفه ام میکرد دوباره برمیگشت..انگار تو دریا داشتم شنا میکردم ولی آب دریا راه گلوم رو بسته بود و اجازه نفس کشیدن نمیداد.....بعد تو ذهنم کلمه عهد تکرار میشد ...یهو امام زمان رو صدا کردم من نمیخوام بمیرم ...اقا تورو خدا من نمیخوام بمیرم 😭😭😭😭😭همون جا راه گلوم باز شد ...تونستم نفس بکشم ...بلند شدم و وضو گرفتم و نماز و دعای عهد و شکر کردم که یه فرصت بهم دادن برای اینکه بمونم ... 😭😭😭😭 @ShahidAliKhalili
مژده‌ای‌دل‌ڪہ‌مسیحا‌پسرۍآمده‌است بھرِارباب؛چـہ‌قرص‌ِقمرۍآمده‌است(: - 🧡''
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
های های گریه هایت، نصف شب. آن سجده هایت. دوستان با وفایت. بندگی کردی علی جان. در نماز و روزه هایت، شب ز تو روشن می گشت در فرا سوی صدایت ناله های یا خدایت پل زدی شب را به باغ شهادت با دعایت @ShahidAliKhalili
طلبه شهید علی خلیلی
بسم الله الرحمان الرحیم #ناےسوخته #قسمت۶۴ صدای آهسته و گرفته ای چشم های مادر را ارام ارام باز می
بسم الله الرحمان الرحیم ۶۵ تمام نمازش بوی یاس می دهد😍😌 مثل ان وقت ها که علی می ایستاد و مادر و مبینا پشت سرش مثل آن روز ها که خواهر مکلف شده بود☺️😍 مادر سر از سجده بر می دارد؛ منتظر است ،منتظر صدایی که برایش آرزو کند ، قبولی نمازش را😍☺️ سر بر می گرداند ، نگاهش به صورت معصوم مبینا می افتد، صورتی کوچیک در قاب سفید چادر نمازی با گل های سرخ ، دخترک مثل همیشه شروع می کند به تقلی کردن😍😉😌 -قبول باشه😌قبول باشه😍😍😍 از هول چادرش را مچاله میکند و سجاده را دور ان می پیچد😰 دو سه سالی است که نگاهش را از مادر می دزدد مادر بلند می شود چادرش را تا کرده و سجاده را جمع می کند😊 -مامان😊 طنین صدای علی وجودش را ارام می کند😍😢 -جان مادر😍 -چرا دلت گرفته😞😔 کنار تخت می نشیند یک دستش را تا آرنج روی بالش می گذارد و ان را نوازش میکند😢😌 می داند که اگر دلش چیزی بخواهد پسر روی مادر را زمین نمی اندازد هوای دلش را دارد هر چه باشد پیش خدا آبرو دارد😣😢 دلش روضه می خواهد ، اسبابش مهیا می شود و مجلس برپا ، هوای دوستان علی می کند تا از او برایشان بگوید و ان ها از او برایش حرف بزنند، در چشم برهم زدنی زنگ خانه به صدا در می اید😍😍😌 آنقدر که گاهی مادر به خنده می گوید😅 -علی جون 😅مادر بذار حداقل نیم ساعت بگذره بعد😂 -یادته 😔 هر کار کوچیک و بزرگی داشتی عاشورا نذر می کردی از همان کودکی، از امتحانات کلاسی گرفته تا کربلا و خادمی حضرت زهرا(س) و شهادت😔😭 ادامه دارد.... 🥀نویسنده :هانیه ناصری 🥀ناشر:انتشارات تقدیر۱۳۹۵ @shahidAlikhalili