eitaa logo
فرهنگی هنری شهید حیدری
55 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
484 ویدیو
69 فایل
♡﷽♡ وقتی عقل عاشق شود ! عشق عاقل میشود آنگاه ... ⠀ོ ⠀ོ ⠀ོ ⠀ོ ⠀ ⠀ོ
مشاهده در ایتا
دانلود
اهدای جوایز به برگزیدگان مسابقه😍💫👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨وَ الصَّبْرُ یُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ 💠وصبوری نمودن، با حادثه ناگوار جنگیدن است. حکمت 211 @shahidMohammadAliHeydari
🍃آیینه اشک🍃 محمد علی بازهم لباس نظامی برادرت را پوشیدی؟ محمد یقه لباس را مرتب کرد و گفت: نه نه هاجر نگفتی این لباس شهادت به من می آید یا نه؟ نه نه هاجر اخم در هم کشید وگفت: قربون قد و باالای رشیدت بشم مادر و پدرت طاقت دوری تو را ندارند بگذار یه خبری از برادرت محمد رضا که ماه هاست در دست دشمن اسیره بیاد بعد تو برو و حساب دشمن های اسلام را برس حالا زود لباس برادرت را بیرون بیار تا مادرت ندیده و دوباره داغ دلش تازه نشده . محمد که انگار حرف های مادر بزرگ را نمی شنید در آیینه گلخانه🌿 به خود نگاهی خریدارانه انداخت و گفت: ببین چقدر این لباس به من می آید😍... محمد در آیینه، اشک چشمان پیر و خسته مادربزرگ را دید و از اشتیاقش به پوشیدن لباش رزم دست کشید. به طرف پیرزن رفت بوسه ایی بر دستان او زد و گفت: عضویت در سپاه آرزوی من است....🌙 راوی:خواهرشهید 🌹روایتی از زندگانی شهید محمدعلی حیدری 🍃🌈🍃 @shahidMohammadAliHeydari 🍃🌈🍃
1_99097891.mp3
1.74M
عزادار حقیقی ✍ سوال؛👇 اگه من در کربلا بودم؛ در لشکرحسین بودم؟ یا لشکر یزید؟ 🔻حتما می گیم؛ معلومه لشکر حسین اما... کمی صبر❗ جواب درست رو پیدا کنید 👤 استاد محمد @shahidMohammadAliHeydari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 بریده کتاب: اشک آرام آرام از گوشه ی چشمش راه گرفت…😥 مثل همان اوایلی که جشن طلاق گرفته بود.👫 در جشن کلی خندیده بود و با بچه های دانشگاه خوش گذرانده بود و بعد هم کیک سیاه را خودش بریده بود.🍰 اما همان شب تا صبح دو بار بالشش را عوض کرد، بس که اشک ریخته بود.😭 پذیرش شکست سخت است، برای یک زن سخت تر! چرا این طور شد؟ – البته اون می گفت من عوض شدم. دعوامون زیاد شده بود. خیلی به رابطه ی من با بعضیا حساس شده بود. دلش می خواست من حواسم بیشتر باشه…🤭 @shahidMohammadAliHeydari