eitaa logo
فرهنگی هنری شهید حیدری
55 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
484 ویدیو
69 فایل
♡﷽♡ وقتی عقل عاشق شود ! عشق عاقل میشود آنگاه ... ⠀ོ ⠀ོ ⠀ོ ⠀ོ ⠀ ⠀ོ
مشاهده در ایتا
دانلود
به درخواست اعضا امروز چند تا پست مشاوره تحصیلی خیلی ناااب براتون داریم😘
⭕️ مرور چیست؟ - فرض کنيد که فردی، مطلبی را به طور دقيق مطالعه کرده است. 0- اما آيا کار تمام شده است؟ قطعاً خير! - چرا؟ - به اين دليل که جايگاه درک مطلب بعد از خواندن دقيق، بستری متزلزل و غيرقابل اعتماد است. ◀️ اين جايگاه در بهترين شرايط، تنها قابليت نگهداری مطالب خوانده شده، حفظ شده و درک شده را تا ۲ روز دارد و پس از آن با يک افت سريع و تصاعدی، حذف مطالب آغاز می شود. ◀️ اين جايگاه «حافظه کوتاه مدت» نام دارد؛ حافظه‌اي مهم، اما موقت که در مطالعه بايد به عنوان يک واسطه به آن نگريسته شود. واسطه‌ای که وظيفه انتقال داده‌های ورودی از طريق مطالعه را به حافظه بلندمدت، به عهده دارد. ◀️ بنابر این مکمل مطالعه دقيق هنر انتقال دادن مطالب خوانده شده به حافظه بلندمدت است. اساسی ترين راه در اين زمينه نيز مرور است. ◀️ درست است که با خواندن دقيق و يادگيری اصولی و درک عميق، ۹۰ درصد از راه مطالعه را می پيماييم؛ اما بايد حواسمان باشد اگر ۱۰ درصد باقی مانده مسير تا مقصد نهايی را ادامه ندهيم، عملاً به هدف نرسيده‌ايم و کل تلاش انجام شده، بيهوده و ابتر می شود. به بيان ساده تر، بيشتر آنچه را که در زمان مطالعه به دست آورده‌ايم، به راحتی بر باد می رود. ✅ مرور هدفمند و سازمان‌دهی شده چه ویژگی هایی دارد؟ ◀️ اساسی ترين عامل حفظ مطالب خوانده شده است. ◀️ اطلاعات مهم حافظه کوتاه مدت را که هنگام مطالعه به دست آمده، به حافظه بلندمدت منتقل می نمايد. ◀️ زمان پايداری مطالب خوانده شده را در حافظه افزايش می دهد. ◀️ قشر خاکستری مغز (کورتکس) را فعال می کند. ✅ مرور در کدام مرحله مطالعه صورت می گيرد؟ ◀️ مرور يکی از قسمت های مهم مرحله بعد از مطالعه است؛ يعنی پس از اينکه خواندن، يادگيری و درک کامل صورت گرفت، مرور شروع می شود. ◀️ مرور، عامل يادگيری نيست؛ ولی يادآوری را تضمين می کند. ✅ چه چيزی را بايد مرور کرد؟ ◀️ اساساً در مرور، از يادداشت‌برداری هایی که هنگام مطالعه تهيه کرده‌ايم، استفاده می شود. ◀️ البته می توان از روي منابع اصلی (کتاب، جزوه و… ) هم مرور کرد که اين کار نيز مفيد است؛ اما مرور هر قدر صحيح‌تر و دقيق‌تر انجام شود، تأثير آن قدرتمندتر و عميق‌تر خواهد بود. ✅ جايگاه مرور در فهم مطالب چيست؟ ◀️ فهم، شامل دو سطح و مرحله است که پس از هم به صورت مرتب صورت مي‌گيرد. سطح اول فهم، ورود و پايداری اطلاعات خوانده شده در حافظه بلندمدت است که هدف از آن، دسترسی ارادی به اطلاعات خونده شده در هر زمان است؛ مثلاً در زمان برگزاری امتحان يا مباحثه يا تدريس، ما نياز به فراخوانی کامل اطلاعاتی داريم که قبلاً مطالعه کرده‌ايم. ◀️ فهم سطح اول، پيش‌نياز فهم اصلی يعنی فهم سطح دوم است. هدف فهم سطح دوم، خلق است؛ يعنی اينکه بتوانيم از اطلاعات موجود در حافظه بلندمدت استفاده کرده و مطلب و مفهوم يا نظريه و فکر جديدی را خلق کنيم. ◀️ حال به وظيفه مرور دقت کنيد. مرور، وظيفه اجرای فهم سطح اول را بر عهده دارد؛ يعنی پايداری اطلاعات در حافظه بلندمدت. ◀️ از آنجایی که فهم سطح دوم بدون فهم سطح اول ميسر نمی شود، مرور و جايگاه مرور در فهم مطلب، کاملاً روشن و مشخص می شود. @shahidMohammadAliHeydari
🔹سوال شما: برای رفع استرس در جلسه آزمون چه باید کرد؟ 👇🏻 👇🏻 🔸پاسخ مشاور: سلام ۱- یکی از دلایل ایجاد استرس، نگرانی ها و افکار منفی است. برای اینکه بتوانید استرس خود را کنترل نمایید بهتر است لیست نگرانی های خود را یادداشت کنید و در روز زمانی را به فکر کردن در مورد آن ها و پیدا کردن راه حل مناسب اختصاص دهید. این کار باعث می شود افکار مزاحم که سبب عدم تمرکز و استرس شما می شود از بین بروند و شما بتوانید با تمرکز بیشتری به مطالعه وپیشروی بپردازید. ٢- بسیاری از داشن آموزان به دلیل شرایط جلسه امتحان دچار استرس می شوند، راه حل جلوگیری از این شرایط این است که هر روز زماني را به فكر كردن در مورد روز امتحان اختصاص دهيد كه در آن روز در بهترين وضعيت خود قرار داريد. مثبت فکر کنید تا بتوانید با آرامش بیشتری برنامه مطالعاتی خود را پیش ببرید. ٣- حتما پیش از امتحان، در منزل از خودتان آزمون بگیرید. به این صورت که تمامی شرایط امتحان ها کاملا شبیه سازی کنید . این کار به شما کمک می کند تا در روز امتحان اصلی استرس شما کمتر شده و با تمرکز بیشتری به سوالات پاسخ دهید. ۴- هر روز ١٥ تا ٣٠ دقيقه ورزش کنید. ورزش و دویدن سبب می ترشح هورمون اندروفین در بدن شما شده که این هورمون سبب نشاط و شادابی و کاهش استرس می شود. بنابراین ورزش را حتما در برنامه این روزهای خود قرار دهید. علاوه بر این ورزش سبب افزایش تمرکز شما نیز خواهد شد. ۵- درصورتیکه هیچ یک از موارد فوق سبب آرامش شما نشد، پیشنهاد می شود به متخصص (روانشناس) مراجعه نمایید. این متخصصان می توانند با ارائه تمرین های مناسب به شما در کسب آرامش کمک کنند. بنابراین حتما لیست نگرانی های خود را یادداشت نموده و با فکر کردن به آن ها و انجام ورزش های روزانه و شبیه سازی شرایط امتحان بر استرس خود غلبه نمایید. 🙇‍♂️ @shahidMohammadAliHeydari
🔹سوال شما: زمان مناسب نوشتن خلاصه نویسی یک فصل چه زمانی است؟ 👇🏻 👇🏻 🔸پاسخ مشاور: سلام ١- هر بخشی که توسط دبیر تدریس می شود باید خلاصه نویسی آن هنگام مطالعه درس هر روز همان روز (در چرک نویس) نوشته شود. ٢- همچنین هنگام حل تمرین های مربوط به هر درس، نکات تمرین ها را نیز در یک برگه کوچک بنویسید. ٣ - این کار را برای هر قسمت تدریس شده انجام دهید تا فصل به اتمام برسد، سپس الگوهای یادآوری (چرک نویس های کوچک) و نکاتی را که با حل تمرین های متفرقه آموخته اید را جمع آوری کرده و نمودار الگوی یادآوری کل فصل را بازنویسی کنید. ٤- اگر پس از تنظیم خلاصه نویسی پایانی فصل، نکته ای در تمرین های شما بود، آن ها را به انتهای خلاصه نویسی خود اضافه نمایید. بنابراین در هنگام مطالعه هر بخش، خلاصه نویسی های چرک نویس همان بخش را تهیه کنید و در پایان الگوی یادآوری نهایی را رسم نمایید زیر این کار به شما کمک می کند الگوی یادآوری مناسب و دقیقی داشته باشید. ▫️▫️▫️▫️▫️ 📝
آرزوی موفقیت برای دوستان عزیزم که در دولت او نوکری کنیم 🎈🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
¡🌼 خدا صدات کرده! اوج بی‌احترامیه بی‌جواب گذاشتنش رفیق... پاشو بخون نماز اول‌وقت رو💚😌 ♥️
🌱 شهیدمصطفی‌صدرزاده میگفت: از در انداختنت بیرون از پنجره بیا تو.. بجنگ واسه خواسته‌هات ناامید نشو! خدا ببینه سفت و سخت چسبیدی به خواسته‌ت ، بهت میده خواستت رو ...:))) @shahidMohammadAliHeydari
فرهنگی هنری شهید حیدری
#رنج_مقدس #قسمت_شصت_و_ششم - به جان خودم گوشی دست سعيده، من حرف می زنم. - سعيد! يعنی سربه زير بودنِ
بحث می رود سر بند و بساط عروسی. قرار شده که خيلی طول نکشد. دارند طرح بنّايی برای طبقه دوم را می دهند. وقتی که می رسيم، می روم توی اتاق تا مبينا را پيدا کنم. پيامکی از بچه ها آمده که قرار پارک گذاشته اند و از من خواسته اند جواب رفتن و نرفتنم را بدهم. بايد فکر کنم که رفتنم فايده دارد يا نه؟ تماسم برقرار می شود و خوشحال می دوم سمت آشپزخانه. صدای «سلام ليلا جان» مبينا سرحالم می آورد. مادر تندتند دستش را خشک می کند و گوشی را می گيرد. عاطفه مادری چه وسعتی دارد. تجربه اش خيلی دلچسب است، حتماً. مادر همان طور که جواب سؤال های پی در پی مبينا را می دهد، می رود سمت پدر و علی. گوشی را به آن ها می دهد. مثل جوجه اردک دنبال آن ها راه می روم تا سر آخر، خودم هم صحبت کنم که تماس قطع می شود. علی چند بار تلاش می کند و فايده ندارد. قبل از اينکه به اتاقم برسم مادر می گويد: - ليلا اين لباسی رو که برای ريحانه خريديم کادو کن. لباس را می گذارم جلوی علی، با کادو و چسب. - برای خانمت خريدن، سوغاتی مشهده. خودت کادو کن. اين قدر کاراتو رو دوش ديگران ننداز. علی لبخندی می زند. اين روزها خيلی مظلوم تر از قبل است. دلم نمی آيد... می نشينم کنارشان و کادو می کنم. پدر می گويد: - خواهر دلش به برادر خوشه. هميشه بند برادره. هر چند برعکسش خيلی درست نيست! علی معترض می گويد: - بابا اين چه حرفيه؟ و می رود. چشمم مات کادو است. چسب را باز و بسته می کنم. نمی خواهم علی را نگاه کنم. کادو را برمی دارد. خم می شود و آرام می گويد: - ليلا! تو قُل ديگه مبينا نيستی. تو قُل منی. هيچ کس، هيچ وقت و هيچ جا نبايد بين ما فاصله بندازه. باورم کن. فقط يه مدت صبر کن تا اين زندگی تازه رو پيدا و جمع و جور کنم. من حرفی نزدم. اما انگار پدر ريشه ای را محکم می کند تا هر بنايی ساخت، ويران نشود. می روم سمت اتاق علی. می خواهد بخوابد. خُب حتماً توی راه همه اش گل گفتند و گل شنفتند حالا حضرت ملاصدرا خوابش می آيد. خستگی علی به من ربطی ندارد. بايد جواب درگيری ذهنم را بدهد... می نشينم کنار رخت خوابش و متکا را از زير سرش می کشم. پتو را هم بر می دارم و پرت ميکنم عقب اتاق. نيم خيز می شود و می گويد: - تو خوبی؟ - نه! - معلومه. - تا برام نگی صحرا کفيلی چی شد، نه از اتاقت می رم، نه می ذارم بخوابی. دوباره صورتش جمع می شود. می نشيند و تکيه به ديوار می دهد. - ديگه خبر ندارم. می دونم افشين درگير بود. فقط قرار ازدواج و عقدشون رو هم شنيدم. بعد هم من اومدم دانشگاه شريف. خبر ندارم. - ايميلی، پيامکی. - ايميلم رو که کلاً گذاشتم کنار. تا پنج شش ماهم گوشی نخريدم. از بچه ها شنيدم عقد کرده اند. توی دانشگاه هم نديدمش. سؤال زياد دارم. اما صورت آرام علی را به هم ريخته ام. سختی ويران کننده ای را به سلامت گذرانده و آينده زيبايی هديه گرفته است. اين يک قرار است بين خالق و مخلوق. @shahidMohammadAliHeydari
فرهنگی هنری شهید حیدری
#رنج_مقدس #قسمت_شصت_و_هفتم بحث می رود سر بند و بساط عروسی. قرار شده که خيلی طول نکشد. دارند طرح بنّ
با بچه ها قرار داشتيم و علی من و ريحانه را رساند به پارک. مادر هم شيرينی پخته بود و همراهمان کرده بود. توی گوشی، عکس هايی را که مبينا برايم فرستاده بود، نشان بچه ها می دادم. يکی از بچه ها گفت: - واقعاً دستشويی شون شير آب نداره؟ صورت های بچه ها دو حالت داشت: يا از تعجب باز شده بود، يا از تصور آلودگی شان جمع شده بود. - اين طور که مبينا می گفت فقط دستمال مرطوب استفاده می کنن. جيغ هم زمان چند نفرشان می رود بالا که: - ای چندش! کثيف! اه اه حالم بد شد. ريحانه می پرسد: - بو نمی دن؟ يعنی منظورم اينه که خب... از تصويرسازی که ذهنم می کند خنده ام می گيرد. تصويرسازی ها به بچه ها هم سرايت می کند. «صدسال تنهايی» گابريل گارسيا مارکز را برای بچه ها تعريف می کنم، جيغشان در می آيد. دو سه نفری خوانده اند. باهم صحنه های دستشويی کردن توی باغچه و گل و گوشه خانه، مارمولک خوردن شان، بچه دار شدن شان. آدم کشتن شان، تنهايی هايشان را تعريف می کنيم. حانيه می گويد: - يعنی هرچی که ما هزار و چهارصد سال پيش ترک کرديم، اينا تا همين دويست سال پيش هنوز داشتن. پلاستيک ميوه را می کشم طرف خودم. بچه ها دارند نظر می دهند: کنارم گلبهار و عطيه نشسته اند. بچه ها دارند دوتايی صحبت می کنند. - داره بی شعور بازی در می آره. نه به اون ظاهرسازيش، نه به اين افکار و اخلاق بدش. - تو هم داری شلوغش ميکنی. - اه ببين چه جوری پيام داده. مشغول خواندن پيام ها که می شوند، دوباره می توانم حرف های بچه ها را بشنوم که هنوز دارند درباره داشته نداشته آن ها بحث می کنند. ياد کتاب های ارنست همينگوی می افتم. آخر داستان ها همه اش به هيچ می رسند؛ يعنی مبارزه ای که منفعتی ندارد. عطيه می گويد: - بچه ها رمان «دزيره» معشوقة ناپلئون رو می خوندم، تاريخ همين يکی دو قرن اخيره. سالی يکی دو بار بيشتر حموم نمی رفتن. ريحانه گوشی ام را خاموش می کند و می گذارد توی کيفم و می گويد: - ولی خيلی عجيبه ها اينکه اين قدر توی داشته ها و دانسته های درست از ما عقب بودن. گلبهار می گويد: - خودش هم خيلی مغروره. همه چيز رو برای خودش می خواد. مگه من ماشينم که مالکم باشه؟ سعی می کنم حواسم را از گلبهار دور کنم. می گويم: - ما هم اگر جنگ خارجی، تفرقه، تحريم، ترور، تهاجم فرهنگی سرمون هوار نمی شد از طرف همين کشورهای بی دستشويی حالا جلوتر بوديم. تازه خودشون می گن اگه تو کشوری انقلاب بشه، پنجاه سال زمان می بره تا اون کشور سرپا شه. اگه جنگی بشه، بايد بيست و پنج سال تلاش کنه تا برگرده به وضعيت درست. ما هر دو تاشو داشتيم، بازم خودشون توی آمارشون ما رو از نظر علمی جزو ده کشور اول نام می برن. برين تو اينترنت بزنيد دستاوردهای ايران. سارا که هميشه معترض است ميگويد: - ليلا اينا راسته؟ يعنی دروغ نيس؟ شبکه های ماهواره ای که می گن ايران که از پيشرفت هاش تعريف می کنه دروغ می گه. همش تو سر ما می زنن. مسخره مون می کنن. گلبهار به عطيه می گويد: - اونم همين طوره. مدام تو سرم می زنه. مسخره ام می کنه. هر کاری که من می کنم اما و اگر و چرا می آره. کارای خودشو بزرگ و درست می دونه. جديداً دروغ هم می گه. - يکي عين خودت. چرا ناراحت می شی؟ - الآن تو طرفدار منی يا اون؟ @shahidMohammadAliHeydari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا