eitaa logo
🇮🇷شهدای گمنام و مدافعان حرم🇮🇷
348 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.2هزار ویدیو
74 فایل
💐حرم مطهر امام زادگان،هاشم ابن علی علیه السلام و فاطمه بنت العسکری سلام الله علیها،مرقد مطهر شهدای گمنام و مدافعان حرم💐 🌹ارتباط با ادمین🌹 📲 @mahmood_S64
مشاهده در ایتا
دانلود
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔻روایت فرمانده لشکر مشهد شهید عبدالحسین ، در محضر شهدا قول بدهیم قرار بذاریم که از جنس شهدا شیم... ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🔰 | 🔻: اگر فشنگت بزنند می‌شوی الگو، مایه افتخار، اما اگر نیرنگت بزنند چه...؟ خواهرم، برادرم؛ خیلی حواست به سنگرت باشد چادرت، غیرت ، ایمانت، درست همه را هدف گرفته‌اند... ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🔰 | 📍وقت شناسی و مسئولیت پذیری شهید 🔻با این که تعداد مسئولیت‌هایی که داشت از حد توانایی‌های یک آدم خارج بود، ولی در خانه طوری بود که ما کمبودی احساس نمی‏کردیم، با آن که من هم کار در مخابرات را آغاز کرده بودم و ایشان هم واقعاً گرفتاری کاری داشت و تربیت سه فرزندمان هم به عهده‏‌مان بود، وقتی من می‌گفتم فرصت ندارم، شما بچه را مثلاً دکتر ببر، می‌برد، من هیچ وقت درگیر مسائل خرید بیرون از خانه، کوپن یا صف نبودم، جالب است بدانید که اکثر مطالعاتش را در این دوران، در همین صف‌ها انجام می‌داد، تمام خرید خانه به عهده خودش بود و اصلاً لب به گلایه باز نمی‌کرد، خلق خوشی داشت، از من خیلی خوش خلق‌تر بود. 🌷🌷 ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️باید توحید رو اینطوری بفهمی تا بتونی دنیا رو تکون بدی رضوان الله علیک یا سید روح الله و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
| در آرزوی جهاد سنش کم بود و اولای جنگ نمی‌گذاشتند به جبهه برود اما آخر سر، سال ۶۶ بود که مهدی عازم جهاد شد🌱 آن روزها که به جبهه رفته بود. چند وقتی خبری از مهدی نبود... اعلام کردند که ۱۰۰ شهید به سبزوار آوردند و پدر شهید نمیدانم با چه حالی در پی پسرش راهی سبزوار شد...❤️‍🩹 میان شهدا و دسته‌گل هایی که هر کدام عزیز خانواده‌ای بودند گشته بود و مهدی‌اش را نیافته بود. مهدی از جنگ برگشت. بعد از حدود ۹ ماه جهاد در جبهه های دفاع مقدس✨ ۹ ماهی که پایانش شهادت نبود. حدود ۳۰ سال بعد تاریخ دوباره تکرار شد... اوضاع سوریه به هم ریخته بود و اوضاع دل مهدی هم🥺 باز هم جبهه رفتنش آسان نبود! ۱۱ ماه دوید و تلاش کرد تا به سوریه اعزامش کنند... اما مگر نه اینکه مهدی یک لوله کش ساختمان ساده بود؛ او را چه به جنگ؟! سؤالی است ساده که بعضی از پاسخ آن ناتوانند...‼️ مهدی این‌بار هم خود را به میدان جهاد رساند، جهادی که قرار نبود مثل گذشته بازگشتی داشته باشد. و اینچنین پدر مهدی نه در سبزوار و در سال ۶۶ بلکه در سال ۹۵ بر سر پیکر علی‌اکبر شهیدش رسید تا قد کشیدن فرزندش را ببیند..🕊🩸 کنار مادر و همسر شهید و سه فرزندی که مهدی برایشان به یادگار گذاشته بود🪞 و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
12.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔻روایت سیزده ساله ها اصغر بهادرانی که بزرگ شده روضه های امام حسینه... ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🔰 | 📍از جنگ تحمیلی تا مدافعان حرم... 🔻در سال ۱۳۶۲ بود که جهت شرکت در دفاع مقدس جذب تیپ مسلم (ع) شد و بعد از مدت کوتاهی بعنوان فرمانده گردان و مسئول محور تیپ انتخاب شد در سال ۱۳۶۴بعنوان فرمانده یکی ازقرارگاه های فرعی قرارگاه نجف انتخاب شد ، در سال ۱۳۶۵بعنوان فرمانده گردان حنین از تیپ ۲۹ نبی اکرم (ص) انتخاب و در عملیات های نصر  ۷، والفجر ۱۰ شرکت داشت که در عملیات اخیر مفتخر به جانباز شدن شیمیایی شد که تا لحظه شهادت از این موضوع رنج می برد. در عملیات مرصاد فرماندهی گردان حمزه تیپ را بعهده گرفت و این گردان بهمراه گردان حنین اولین نیروهایی بودند که با شعار حزب الله ماشاءالله وارد شهر اسلام آباد شدند و ضربات مهلکی به منافین وارد کردند و در این عملیات هم چون بعنوان فرمانده مورد شناسایی تک تیراندازان دشمن قرار گرفته بود از ناحیه ساعد وانگشتان دست هنگامی که با بیسیم مشغول هدایت گردان بود مورد هدف قرار میگیرد. در سال۱۳۹۵ بعنوان اولین فرمانده مستشاری از شهرکرمانشاه عازم سوریه شد و در اعزام دوم بود که به آرزویش یعنی پیوستن به دوستان شهیدش شد ودر وصیتنامه خود اعلام کرده بود که پیکر پاکش را در زیر پای شهدای نصر هفت به خاک بسپارند. 🌷🌷 و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🤲 مناجات نامه 📿اي خداي بزرگ آن قدر به ما عظمت روح و تقوا عطا كن كه همه وجود خود را با عشق و رغبت قرباني حق كنيم. خدايا آن چنان تار و پود وجود مارا به عشق وجود خود عجين كن كه در وجودت محو شويم. خدايا ما را از وجود گرداب خود خواهي و از گردباد هوا و هوس نجات ده و به ما قدرت ايثار عطا كن. خدايا در اين لحظات سخت امتحان نور ايمان را بر قلب ما بتابان و ما را از لغزش نگاه دار. و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🔰 | 📍بسیار به غیبت کردن حساس بود... 🔻به غیبت کردن خیلی حساس بود، می گفت هر صبح در جیبتان مقداری سنگ بگذارید، برای هر غیبت یک سنگ بردارید و در جیب دیگرتان بگذارید، شب این سنگ ها را بشمارید، این طوری تعداد غیبتها یادمان نمی رود و سعی می کنیم تعداد سنگ ها را کم کنیم ... 🌷🌷 📕 ستارگان خاکی ✅ و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
🌷 جعبه‌ی شیرینی را جلویش گرفتم، یکی برداشت و گفت: می‌تونم یکی دیگه بردارم؟ گفتم: البته سید جون، این چه حرفیه؟ برداشت ولی هیچ کدام را نخورد. کار همیشگی‌اش بود، هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات تعارفش می‌کردند، برمی‌داشت اما نمی‌خورد. می‌گفت: می‌برم با خانم و بچه‌هام می‌خورم. می‌گفت: شما هم این کار رو انجام بدید. اینکه آدم شیرینی‌های زندگیشو با زن و بچه‌ش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تاثیر می‌ذاره. و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol
با چندتا از خانواده‌های سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم. یه روز که حمید از منطقه اومد، به شوخی گفتم: دلم می‌خواد یه بار بیای و ببینی این‌جا رو زدن و من هم کشته شدم. اون‌وقت برام بخونی؛ "فاطمه جان شهادتت مبارک!" بعدشروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم. دیدم از حمید صدایی در نمی‌آد. نگاه کردم، دیدم داره گریه می‌کنه، جا خوردم! گفتم: تو خیلی بی‌انصافی هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو، اون‌وقت طاقت اشک ریختن من رو نداری و نمیزاری من گریه کنم، حالا خودت نشستی و جلوی من گریه می‌کنی؟ سرش رو بالا آورد و گفت: فاطمه جان به خدا قسم اگه تو نباشی من اصلاً از جبهه برنمی‌گردم. و💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol