eitaa logo
کف خیابان🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
8.2هزار ویدیو
58 فایل
تاریخ ساخت کانال:97/1/11 به یاد رفیق شهیدم کانال وقف شهید محمودرضابیضائی مبارزه با فتنه ارتباط با خادم کانال 👈🏽 @Mojahd12
مشاهده در ایتا
دانلود
. وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا... . ، دست خودمان نیست ... ولی چگونه دست خودمان است ... برای یکی و برای یکی ... می نویسند ... . . روزهای زندگی مان آنقدر کم هستند که به آن نبندیم ... کاش به این ، زیاد فکر می کردیم و باور داشتیم اگر بیخیال دنیا شویم ، کوچک ترین پاداش الهی ست ... . . » سلام بر او ، روزی که زاده شد و روزی که می ميرد و روزی که ديگر بار زنده برانگيخته می شود... مریم 15 . . ... @shahid_beyzaii
. از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... . . دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... . . به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . . به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... . . به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . . ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم... . . هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... . . هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... . . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . . . . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... گاهی،نگاهی... @dhahid_Beyzaii
🕊🌷🕊 کوچه هایمان را به نامشان کردیم.... از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی...‼️ جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... . . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود❗️ انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی⁉️ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... . . 🌷به سومین کوچه رسیدم! 🔻شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد‼️❓‼️ چیزی نتوانستم جواب دهم!😔 با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . . 🌷به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی❓🔻⁉️ برای خودت چه کردی⁉️ برای دفاع از ⁉️ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... . . 🌷به پنجمین کوچه و 🌷شهید مصطفی چمران🌷... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم😓 شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! 🔻مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم... . . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود‼️ هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... . . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان...🌷🌷🌷🌷 . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... . . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . . . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... شهدا_گاهی_نگاهی شهدا_شرمنده_ایم😔 🍃🍀🌺🍃🍀🌺🍃🍀 @Shahid_Beyzaii🌺🍃
🕊💔🕊 گفتمش #دل میخری پرسید چند گفتمش دل مال #تو تنها بخند #خنده اےڪرد و دل از دستم ربود تا به خود بازآمدم #او رفته ‌بود دل زدستش روی #خاڪ افتاده‌ بود جای #پایش روی دل #جامانده بود #دوست_شهید_من😍 #شهید_محمودرضا_بیضایی #روزتان_شهدایی @shahid_Beyzaii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊💔🕊 گفتمش #دل میخری پرسید چند گفتمش دل مال #تو تنها بخند #خنده اےڪرد و دل از دستم ربود تا به خود بازآمدم #او رفته ‌بود دل زدستش روی #خاڪ افتاده‌ بود جای #پایش روی دل #جامانده بود #شهید_محمودرضا_بیضایی
💫🌷💫🌷 در صحنه ی زندگی! اگر مراقب لوکیشن #دل نباشیم؛ قطعا #شهادت کات میخوره... نه این که کارگردان(خداوند) کات بده! خودمون تو نقش #بندگی جا نیفتادیم... خودمون! میدونیم! شنیدیم! خوندیم! دیدیم! از شهدا... اما باز کار #خودمونو میکنیم... الهی #مَنَم را؛ تو #ما کن... #شهادت برا تنبل ها نیست! برا شاگرد #مشروط شده ها نیست! #تنبلم #ای_کاش برا خدا بشیم...
می گفت دلگیر نباش ، دلت که گیر باشه رها نمیشی ... خدا بنده هاشو با اون چیزی که بهش #دل بستن آزمایش می کنه ... #شهید_همت @shahid_beyzaii
شهر را به ما سپردند! و رفتند... از شهر چیزی باقی نمانده!! برگردید... #مقاومت کار ما نیست... خانه به خانه! نفر به نفر! در حال #انهدام ! برگردید! دست #دلمان را بگیرید... آی #شهدا با فراموشی درس شما؛ تخریبچی #ماهری شدیم! #منفجر می کنیم دل را با #چاشنی وسوسه های #شیطان ! #انفجار پشت انفجار... وپس لرزه های این انفجار؛ می لرزاند #دل #مهدی_فاطمه سلام الله علیها را... #برگردید ! مقاومت کار ما نیست؛ آقا گناه دارد! بس که ما #گناه داریم... برگردید؛ #آقا_تنهاست ... @shahid_beyzaii
شهر را به ما سپردند! و رفتند... از شهر چیزی باقی نمانده!! برگردید... #مقاومت کار ما نیست... خانه به خانه! نفر به نفر! در حال #انهدام ! برگردید! دست #دلمان را بگیرید... آی #شهدا با فراموشی درس شما؛ تخریبچی #ماهری شدیم! #منفجر می کنیم دل را با #چاشنی وسوسه های #شیطان ! #انفجار پشت انفجار... وپس لرزه های این انفجار؛ می لرزاند #دل #مهدی_فاطمه سلام الله علیها را... #برگردید ! مقاومت کار ما نیست؛ آقا گناه دارد! بس که ما #گناه داریم... برگردید؛ #آقا_تنهاست ... @shahid_beyzaii
اگر دلت را داده ای به ؛😇 پَسَش مگیر😌 بگذار در این روزگار بماند😍 💌 💌 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـــ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد‌. 👇 @shahid_Beyzaii
بیـن ایــن انسانـــهای رنگــارنگـــ! 👥 که خیـــره می شــوند و معــذب می کننــد تــو را... 👀 نگـاه جــوانــکی کــه،زودتــر از تـــو ســرش را بــه زیــر می انـــدازد؛ 😌 تـــا دل مـــولایـــش را نشـــکنـد... 👌🏻 . یــک دنیـــــا ســـت... . و زمـــزمه ای کـــوتــاه: مــــرا عهــــدی ست با جـــانان... 😍❣️ . . . در کوچه و خیابان نگاه را از حیا! میهمان سنگ فرش خیابان می کنیم؛ 😊 و درزهای بهم پیوسته کف پیاده رو را می شماریم... تا نکند چهره به چهره! 🙄 صورت به صورت! نگاه به نگاه افتد... 😖 . اما بعضی ها صفحات اجتماعی را غافل اند! غافل از اینکه پیغام رسان است! 😓 . . ای برادر! عکس با ریش و محاسن با ادیت نورانی! ✨ دست با انگشتر فیروزه و عقیق یمانی!💍 حالت ایستاده و نشسته با برادران ایمانی! 👥 . ای خواهر! عکس سجاده و چادر نماز در اتاق عرفانی! 📿 عکس از گونه ی نصفه و چشم بارانی!🙄 جمع دوستان و کافه های اعیانی!👭 . نیست در یک یار سیدخراسانی!!!😔❤️ . . . . درج کامنت با ادبیات بسیار دخترانه و پسرانه! اینها بخشی از مشکلاتی ست که ما مذهبی ها! در گیر آن هستیم...🙁 خواسته و یا ناخواسته... . . اگر در فضای حقیقی مواظب رفتار و نگاه و کلام مان هستیم! در فضای مجازی هم باشیم...☝🏻 . . عکس با هزار ژست و مدل گذاشتن در این صفحات! 💥 مانند این است که سر چهارراه شهر؛ ایستاده و ژست بگیریم! 😫 و به تعداد فالوور های مان چه دختر و چه پسر! تماشا کنند مارا... 😨 . . مواظب باشیم ها را نلرزانیم... 😓 . . عهد با را فراموش نکنیم...!! . @shahid_Beyzaii