کف خیابان🇮🇷
🔸 " در محضـــر شهیـــــد "...
💢 دیگر مدرسه نمیروم!
معلم جدید بی حجاب بود. مصطفی
تا دید سرش را انداخت پایین.
خانم معلم آمد سراغش.دستش را
انداخت زیر چانه اش كه «سرت را بالا
بگیر ببینم.» چشم هایش را بست سرش
را بالا آورد.
از كلاس زد بیرون. تا وسط های حیاط
هنوز چشم هایش را باز نكرده بود.
خونه که رسید گفت:
دیگه نمی خوام برم هنرستان.
گفتیم آخه برای چی ؟
معلم ها بی حجابن.
انگار هیچی براشون مهم نیست.
میخوام برم قم؛ حوزه ...
#شهید_مصطفی_ردانی_پور 🕊
@shahid_beyzaii
سرهنگ زمان شاه بود. اهل #نماز و دعا نبود. مصطفی راكه میديد؛ سلام نظامی میداد. هر دو فرمانده بودند.
مصطفی كه دعا میخواند، میآمد يك گوشه مینشست. روضه خواندنش را دوست داشت. چراغ ها كه خاموش میشد، كسی كسی رانمیديد. قنوت گرفته بود. سرش را انداخته بود پايين، گريه میكرد. يادش رفته بود فرمانده است. بلند بلند گريه میكرد. میگفت «همهی اين ها را از مصطفی دارم.»
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
#درس_اخلاق
@shahid_beyzaii