eitaa logo
کف خیابان🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
9.3هزار ویدیو
58 فایل
تاریخ ساخت کانال:97/1/11 به یاد رفیق شهیدم کانال وقف شهید محمودرضابیضائی مبارزه با فتنه ارتباط با خادم کانال 👈🏽 @Mojahd12
مشاهده در ایتا
دانلود
مجاهد.دمشق: بدلیل علاقه فراوان به کار خود، برای تشکیل خانواده حاضر به رجعت به تبریز نبود و در ۲۵ اسفند سال ۸۷ مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) با همسری فاضله از خانواده‌ای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد. ثمره این ازدواج دختری بنام «کوثر» است که در ۲۵ اسفند ۹۰ متولد شد.
⚜ ⚜⚜⚜🌷🌷🌷 ⚜💢💢🌷🌷 💢 ⚜🌹🕊🌹 💢 ⚜💢💢🌷🌷 ⚜⚜⚜⚜🌷🌷🌷 هنگامی که به مرخصی می آمد ، روزهای دوشنبه و پنج شنبه روزه مستحبی می گرفت .. با روزه گرفتن روح خود را صیقل می داد .. در جبهه نیز همین کار را میکرد .. یک روز همه ی بچه ها را جمع کرد و پرسید : شماها روزه بدهکار نیستین؟(به دلیل حضور در عملیات و رفت و آمد روزه بدهکار بودند) گفتند : چرا. گفت : پس بیایید همه با هم روزه هایمان را قضا کنیم .. سحرها خودش زودتر از بقیه بیدار می شد، و سحری بچه ها را آماده میکرد،چای را درست میکرد و بعد همه را صدا میزد. با دوستانش تصمیم گرفت تا قضای روزه ی همرزمانی که شهید شده اند را به جای آورند . یک روز بعدازظهر باهم به سنگر عده ای از دوستان رفتیم ..آن ها چای آتشی درست کرده بودند که واقعا بعد از ناهار و توی آن هوای گرم میچسبید .. چای را ریختند و با سینی دور میگرفتند . .وقتی به شهید تورجی رسید؛ چیزی نگفت و چای را برداشت ..ولی بعد هنگام صحبت یواشکی به من که کنارش بودم گفت:(علی لیوان چای مرا با لیوان خالی خودت جابه جا کن؛ من روزه ام) من هم همین کار را کردم و چای را خوردم . شهید تورجی نخواست بگوید روزه است و بچه ها از این که جلویش چای خورده بودند،خجالت بکشند .(راوی :علی نوری) ⚜⚜⚜⚜🌷🌷🌷 ⚜💢💢🌷🌷 💢🌹🕊🌹 @shahid_beyzaii
🌸🍃 °•{ #بــرگـےازخــاطــراتــــ📄 #قــسمتــــــــ_چهارمـ }•° #اولین_دوست🍃 🔹وقتی جذب سپاه شدم، اولین دوستی که پیدا کردم آقا محمدتقی بود. 🔸یک بار پایم شکست و رفتیم پایم رو گچ گرفتیم. زنگ زدم به آقا محمدتقی گفتم: من درمانگاه ولیعصر هستم شما با سرویس جلو درمانگاه بایستید تا من سوار بشم و آژانس نگیرم. گفت: باشه، آمد من و کول کرد، وسط خیابان برای اینکه سر به سرم بگذارد، بلند لا اله الا الله می‌گفت. 🔹به همسرم زنگ زدم گفتم: ناهار چی داریم؟ گفت: ناهار ماهی و برنج🍚🐟 درست کردم و روی اجاقه، رسیدید گرمش کنید و بخورید. 🔸به نکا رسیدیم آژانس🚗 گرفتم و به محمدتقی گفتم من که نمیتوانم تنهایی بروم. بیا برویم خانه ما ناهار باهم باشیم. محمدتقی قبول نکرد و به اصرار زیاد بالاخره سوار آژانس شد، دم در خانه که رسیدیم گفتم: تا دم پله‌ها من را ببر، من نمیتوانم بروم باز من را کول کرد تا پله و بالاخره به هر ترفندی بود بردمش داخل خانه. 🔸گفتم تا من لباسام را عوض می‌کنم تو غذای روی اجاق را گرم و سفره را پهن کن. ۵ دقیقه‌ای کارم طول کشید. وقتی روبروی آقا محمدتقی رسیدم دیدم اسکلت ماهی را بلند کرد و با خنده بهم گفت: این ماهی🐟 که تنش چیزی نداره کلی باهم خندیدیم.😂😂 بهش گفتم از نمی‌خورم نمی‌خورم‌ها باید ترسید. 🔹صمیمیت و مهربانی آقا محمد تقی به گونه‌ای بود که در کنارش احساس آرامش و راحتی می‌کردیم.🌿 °•{مــدافــــع_حــــرم #شھیدمحمدتقےسالخـــورده🌹🍃}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🌷مهدی شناسی ۴🌷  ◀️ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ،ﭼﻮﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ ،ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺸﻨﺎﺳﯿﻢ. ◀️ﻧﻪ!ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺍﻣﺎﻡ،ﻓﻮﻕ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﺎﺳﺖ.ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻨﺶ ﮔﻤﺮﺍﻫﯽ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ،ﮐﻪ ﻓﻮﻕ ﮔﻤﺮﺍﻫﯽ ﺑﯽ ﻧﻤﺎﺯﯼ،ﺑﯽ ﺣﺠﺎﺑﯽ ﻭ ﮔﻨﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﻓﻌﻠﯽ ﻭ ﺻﻔﺘﯽ ﺍﺳﺖ. ◀️ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺿﻼ‌ﻟﺖ ﺩﺭ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﺖ.ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ،ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﻢ،ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻥ،ﺑﻪ ﺑﯿﺮﺍﻫﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ.ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎ ﺩﯾﻦ،ﺩﺭ ﺩﯾﻦ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ... @shahid_beyzaii 💯