7.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 ویدیو | در جریان اغتشاشات؛
🔸شهادت محسن رضایی، نیروی مدافع امنیت در سمیرم
🔹محسن رضایی، نیروی مدافع امنیت سپاه پاسداران در جریان اغتشاشات شب گذشته سمیرم به درجه رفیع شهادت نائل آمد.🥀💔😔😭
#اغتشاشات
#اصفهان
#محسن_رضایی #سمیرم
#شادی_روحشان_شاد🕊
🕊⃟🇮🇷 https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh 🥀
#محسن_خزایی
#زادهٔ:
۱۵ آذر ۱۳۵۱
#اصفهان، ایران
#درگذشت:
۲۲ آبان ۱۳۹۵
#حلب_سوریه
#مدفن:
گلزار شهدای زاهدان
#محل_زندگی
زاهدان
#ملیت:
ایرانی
#پیشه:
خبرنگار
#سال_های_فعالیت
۲۱ سال
#سبک
خبرنگار. تهیهکننده. کارگردان. مدیر
#عنوان:
خبرنگار مدافع حرم
🍀زندگینامه🍀
#محسن_خزایی در سال ۱۳۷۴ به عنوان متصدی صدا فعالیت خود را در صداو سیما آغاز کرد. وی در سال ۱۳۸۳ مدیر باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان شد.خزایی پس از موفقیت در باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان به عنوان مدیر خبر گیلان معرفی گردید. پس از خبر گیلان بعنوان مدیر روابط عمومی کارخانه فولاد مبارکه اصفهان منصوب شدند و پس از یک سال و نیم فعالیت در سال ۱۳۹۰ به دفتر نمایندگی رهبری در سوریه بعنوان مدیر امور فرهنگی، منتقل شد. سپس در سال ۱۳۹۲ به عنوان خبرنگار رسمی شبکه خبر به فعالیت خود در سوریه ادامه داد و در ابتدای آبان ماه ۱۳۹۵ به عنوان مدیر خبرگزاری صدا و سیما در سوریه منصوب شد. سرانجام، در تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۹۵ در منطقه منیان شهر #حلب_سوریه بر اثر اصابت ترکش خمپاره در حین تهیه گزارش خبری کشته شد.
#فرزندان:
وی دارای سه فرزند است؛ دو پسر و یک دختر
تیراندازی شورشیان به سمت خودروی خزایی
در ۱۱ آوریل ۲۰۱۳ شورشیان سوری با کمین در جاده فرودگاه بینالمللی دمشق و شلیک به خودروی خبرنگار شبکه خبر در سوریه، وی را از ناحیه شکم زخمی کردند.
#درگذشت:
وی در ۱۲ نوامبر ۲۰۱۶ در حلب در حین تهیه گزارش خبری توسط نیرو های تروریستی داعش کشته شد.
#نام_یادشان_گرامی
#شهید_مهران_شوری_زاده
https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh
🌹وقتی آیت الله بیدآبادی(ره) قلب زن رقاص و اشرار را از شیطان تخلیه کرد!
🌷 روزی جمعی از اشرار #اصفهان که مرتکب هرگونه خلافی شده بودند،تصمیم می گیرند کار جدیدی و سرگرمی تازه ای برای آن روز خود بسازند.پس از شور و مشورت با یکدیگر،به این فکر می افتند که یک نفر روحانی را پیدا کرده و سر به سر او گذاشته و به #اصطلاح خودشان(تفریحی) بکنند!
🌹به همین خاطر در خیابان و کوچه به دنبال یک روحانی می گردند که از قضا چشم آنان به عارف بالله و سالک الی الله مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ بیدآبادی(رضوان الله علیه)
🌷می افتد که در حال گذر بودند.گروه اراذل و اوباش به محض دیدن این عالم گرانقدر نزد ایشان رفته و دست آقا را می بوسند و از ایشان #تقاضا می کنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و از تجرد درآورند.ایشان نگاهی به قیافه شیطان زده آنان نمود و در هیچ کدام اثری از صلاح و سداد نمی بینند ولی با خود می اندیشند که شاید حکمتی در آن کار باشد،به همین دلیل دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محله های اصفهان می روند.سرانجام به خانه ای می رسند و آنان از ایشان دعوت می کنند که به آن مکان وارد شوند.
🌹به محض ورود ایشان زنی سربرهنه و با لباس نامناسب و صد قلم آرایش صورت،از اتاق بیرون آمده و خطاب به مرحوم آیت الله بیدآبادی(نور الله قبره)می گوید: به به!حاج آقا خوش آمدی،صفا آوردی!!
🌷ایشان متوجه قضایا می شوند و قصد مراجعت می کنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و می گویند:چاره ای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی!
🌹آن عالم سالک در همان زمان متوجه دسیسه آن گروه #مزاحم می شوند و به ناچار داخل اتاق می شوند.آن جماعت گمراه به ایشان دستور می دهند که در بالای اتاق بنشینند، و سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود،در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته،وارد اتاق می شود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق می چرخد!
🌷جماعت اوباش نیز حلقه وار دور تا دور اتاق نشسته و کف می زنند.زن مزبور،در حال رقص گهگاه به آن عالم ربانی نزدیک شده و در حالی که جسارتی به آن بزرگوار نیز می نماید،این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر می گوید:گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را!
🌹پس از دقایقی که آن گروه گمراه غرق شعف و شادی و سرگرمی خود بودند و ایشان سر به زیر افکنده بودند،ناگهان سر بلند کردند و #خطاب به آنان می فرماید: تغییر دادم…..
🌷به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج می شود،آن جماعت به طرف ایشان به #سجده می افتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه می زنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری می نماید.در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند: در یک لحظه قلب آنان را از تصرف #شیطان به سوی خداوند بازگرداندم….
🌹منبع:كتاب کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد اول،مؤلف: جبرائیل حاجیزاده ناشر: حریم دانش
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh
🇮🇷وقتی آیت الله بیدآبادی(ره) قلب زن رقاص و اشرار را از شیطان تخلیه کرد!
🇮🇷 روزی جمعی از اشرار #اصفهان که مرتکب هرگونه خلافی شده بودند،تصمیم می گیرند کار جدیدی و سرگرمی تازه ای برای آن روز خود بسازند.پس از شور و مشورت با یکدیگر،به این فکر می افتند که یک نفر روحانی را پیدا کرده و سر به سر او گذاشته و به #اصطلاح خودشان(تفریحی) بکنند!
🇮🇷به همین خاطر در خیابان و کوچه به دنبال یک روحانی می گردند که از قضا چشم آنان به عارف بالله و سالک الی الله مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ بیدآبادی(رضوان الله علیه)
🇮🇷می افتد که در حال گذر بودند.گروه اراذل و اوباش به محض دیدن این عالم گرانقدر نزد ایشان رفته و دست آقا را می بوسند و از ایشان #تقاضا می کنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و از تجرد درآورند.ایشان نگاهی به قیافه شیطان زده آنان نمود و در هیچ کدام اثری از صلاح و سداد نمی بینند ولی با خود می اندیشند که شاید حکمتی در آن کار باشد،به همین دلیل دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محله های اصفهان می روند.سرانجام به خانه ای می رسند و آنان از ایشان دعوت می کنند که به آن مکان وارد شوند.
🇮🇷به محض ورود ایشان زنی سربرهنه و با لباس نامناسب و صد قلم آرایش صورت،از اتاق بیرون آمده و خطاب به مرحوم آیت الله بیدآبادی(نور الله قبره)می گوید: به به!حاج آقا خوش آمدی،صفا آوردی!!
🇮🇷ایشان متوجه قضایا می شوند و قصد مراجعت می کنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و می گویند:چاره ای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی!
🇮🇷آن عالم سالک در همان زمان متوجه دسیسه آن گروه #مزاحم می شوند و به ناچار داخل اتاق می شوند.آن جماعت گمراه به ایشان دستور می دهند که در بالای اتاق بنشینند، و سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود،در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته،وارد اتاق می شود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق می چرخد!
🇮🇷جماعت اوباش نیز حلقه وار دور تا دور اتاق نشسته و کف می زنند.زن مزبور،در حال رقص گهگاه به آن عالم ربانی نزدیک شده و در حالی که جسارتی به آن بزرگوار نیز می نماید،این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر می گوید:گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را!
🇮🇷پس از دقایقی که آن گروه گمراه غرق شعف و شادی و سرگرمی خود بودند و ایشان سر به زیر افکنده بودند،ناگهان سر بلند کردند و #خطاب به آنان می فرماید: تغییر دادم…..
🇮🇷به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج می شود،آن جماعت به طرف ایشان به #سجده می افتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه می زنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری می نماید.در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند: در یک لحظه قلب آنان را از تصرف #شیطان به سوی خداوند بازگرداندم….
🇮🇷منبع:كتاب کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد اول،مؤلف: جبرائیل حاجیزاده ناشر: حریم دانش
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh