🌷روزی که میخواست برود
آمد خانه و به مادرش گفت که با اعزامم موافقت شده
🌷اوهم از روی احساسات مادرانه خیلی گریه کرد که شاید بابک منصرف شود
اما بابک تصمیمش را گرفته بود وگفت:🌷
🌷من حضرت زینب (س) را خواب دیدم
دیگر نمیتوانم اینجا بمانم
باید بروم سوریه🌷
🌷این قضیه رفتنم مال امروز و دیروز نیست .من چندماه است که تصمیمم را گرفته ام.
حتی شنیدم که به او گفته اند که چطوری میتوانی مادرت را تنها بگذاری و بروی!!🌷
🌷بابک هم گفته مادر همه ما آنجا در سوریه هست من بروم سوریه که بی مادر نمانم.🌷
🇮🇷#هدیه به #روح #مطهر#برادر#شهیدم #مدافع#حرم#بابک#نوریهریس #صلوات# محمدی پسندی# عنایت بفرمائید.🌷
https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh