شهیدمهران شوری زاده( شاهرودی)
🌷همسر شهید اندرزگو: در سفر از افغانستان به مشهد، چند سلاح كمری و چند خشاب داشت. ميدانست كه در پاسگاه
🍃#تشرفات_خدمت_مولا_صاحب_الزمان_(عج)
🍃🌹این خاطره را شهید حجت الاسلام سید علی اندرزگو برای آزاده شهید حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر ابوترابی نقل کرده اند:
🍃🌹یک بار مجبور شدیم به صورت قاچاقی از طریق مشهد به افغانستان برویم.
بین راه رودخانه وسیع و عمیقی وجود داشت که ما خبر نداشتیم.
آب موج میزد بر سر ما و من دیدم با زن و بچه نمی توانم عبور کنم. راه بر گشت هم نبود، چون همه جا در ایران دنبال من بودند. همان جا متوسل به وجود آقا امام زمان ارواحنافداه شدیم؛ نمیدانم چه طور توسل پیدا کردیم گفتیم: آقا! این زن و بچه توی این بیابان غربت امشب در نمانند، آقا! اگر من مقصرم اینها تقصیری ندارند.
🍃🌹در همان وقت اسب سواری رسید و از ما سوال کرد اینجا چه میکنید؟ گفتم: میخواهیم از آ ب عبور کنیم. بچه را بلند کرد و در سینه ی خودش گرفت، من پشت سر او، خانم هم پشت سر من سوار شد. ایشان با اسب زدند به آب؛ در حالی که اسب شنا میکرد راه نمیرفت؛ آن طرف آب ما را گذاشتند زمین. من سجده شکری به جا آوردم و در همان حال گفتم بهتر است از او بیشتر تشکر کنم. از سجده برخاستم دیدم اسب سوار نیست و رفته است.
🍃🌹در همین حال به خودم گفتم لباس هایمان را دربیاوریم تا خشک شود نگاه کردیم دیدیم به لباس هایمان یک قطره آب هم نریخته است! به کفش و لباس و چادر همسرم نگاه کردم دیدم خشک است. دو مرتبه به سجده شکر افتادم و حالت خاصی به من دست داد.
🍃🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة والغره الحمیده
https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh