✍ #خاطره_ای_از_شهید_مهدی_باکری
#جراحت... #و_شهادت
🌷با شروع جنگ تحميلي ازدواج كرد و روز بعد از عقد به جبهه اعزام شد. در طول سال ها تلاش در جبهه و عمليات هاي مختلف، همواره از #فرماندهان_برجسته و #اداري و #نفوذ_معنوي بود. در عمليات فتح المبين، معاون تيپ اشراف بود و در عمليات بيت المقدس از ناحيه كمر مجروح شد. د رعمليات رمضان به عنوان #فرمانده_تيپ_عاشورا، وارد خاك عراق شد و يك بار ديگر مجروح گرديد. در عمليات مسلم بن عقيل، سمت فرماندهي را در لشگر عاشورا داشت. همچنين در عمليات والفجر مقدماتي، والفجر يك تا چهار با همين عنوان به هدايت خيبر بود كه برادرش « #حميد_باكري» به شهادت رسيد.
در آخرين ديدار با حضرت امام، از ايشان براي خود طلب آمرزش و شهادت نمود. «مهدي باكري» پانزده روز بعد در #عمليات_بدر، در اسفند سال۱۳۶۳ مزد زحمات خود را با #شهادت در آغوش گرفت.🌷
https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh
✍ #خاطره_ای_از_شهید_مهدی_باکری
🌷بد وضعی داشتیم . از همه جا #آتش می آمد روی سرمان نمی فهمیدیم تیرو ترکش از کجا می آید.فقط یک دفعه می دیدم نفر بغل دستیمان افتاد روی زمین . قرارمان این بود که توی درگیری بی سیم ها روشن باشد، اما ارتباط نداشته باشیم. خیلی از بچه ها #شهید شده بودند. زخمی هم زیاد بود.توی همان گیرودار، چند تا #اسیر هم گرفته بودیم. به یکی از بچه ها گفتم « ما مواظب خودمون نمی تونیم باشیم، چه برسه به اون بدبختا. بو یه بالیی سرشون بار.» همان موقع صدا از #بی_سیم آمد « این چه حرفی بود تو زدی؟ زود اسیرهاتون رو بفرستید عقب » صدای آقا مهدی بود. روی شبکه صدایمان راشنیده بود. خودش پشت سرمان بود؛ صد و پنجاه متر عقب تر."🌷
🕊کانال شهید مهران شوری زاده (شاهرودی)
https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh