eitaa logo
شهیدمهران شوری زاده( شاهرودی)
479 دنبال‌کننده
10هزار عکس
4.6هزار ویدیو
29 فایل
•شهید فاطمیه سـربـاز گـمـنـام امـام زمـاݩ(عـج) شــهـیـد‌ مهران شوری زاده • 🥀🕊🥀 فرمانده و‌ مسئول اطلاعات سپاه زاهدان •تـاریـخ شـهـادت: 1400/10/04• •مـحـل شـهـادت: زاهدان_کورین• ارتباط با ما ↯ @Moheb_shorizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷حمید طوبی در عملیات بدر مسئول واحد دیده بانی گردان ادوات بود. بخاطر شرایط خاص منطقه و عملیات قرار شد برروی تعدای از قایقهای معروف به عساکره که بسیار جثه قوی داشتند ، و نصب شود این موضوع تا قبل از عملیات بسیار تلقی شد و تعداد محدودی از برادران گردان ادوات و از واحدهای مختلف بدین منظور آموزش دیدند. ولی دو روز قبل از عملیات برنامه به شکل دیگری تغییر کرد و بنا شد که این قایقها بعد از شکست خط توسط نیروهای خط شکن را تا پد عراق انتقال دهند. من هم سکانی یکی از این را در شب عملیات داشتم که به من اطلاع دادند حمید طوبی زخمی شده است  از قایقهای کوچک نیز خبری نیست بناچار او را سوار قایق عساکره نمودیم وقتی او را دیدم اصلا حال خوبی نداشت و خونریزی بسیار شدیدی نموده بود. به یکی از رزمندگان گفتم:« وضعیت جسمانیش خراب است باید سریعتر او را به بیمارستان برسانیم»  که ناگهان دستور آتش داد و من دو دل شدم که آتش کنم و یا حمید را به بیمارستان برسانم که ایشان با دست به من اشاره کرد نزدیکش رفتم آهسته و به زحمت گفت:« حاجی برو آتش کن چرا معطل می کنی» با نگرانی گفتم:« ولی ..» که حرفم را برید و گفت:« تا کارت به پایان نرسیده منطقه را ترک نکنید.» من با عجله خود را به پشت سکان آتش رساندم. نگاهی به طرف حمید کردم صورتش و لبانش سفید سفید شده بود. اما به من لبخند می زد و من با اشک قبضه را کشیدم نمی دانم چقدر کارمان طول کشید اما پس از اتمام به طرف حمید رفتم او در کف قایق افتاده بود و به شدت خونریزی داشت صدایش زدم اما جوابی نداد. نبضش می زد ،سریعا او را به خشکی و بعد به بیمارستان رساندیم و انسانی با لباسهای سفید خبر را به ما داد. او به آرزوی دیرینه اش رسیده بود .🌷 https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh
🌷 که هنگام تکبیر گفتن در جبهه های حق علیه باطل از پیروزی رزمندگان اسلام بر مزدوران بعثی به رسید. منطقه عملیات غرور آفرین طریق القدس فتح بستان و سوسنگرد به پایان رسیده بود. مردم حزب الله و رزمندگان اسلام با شنیدن خبر پیروزی بر پشت بام رفته و سر دادند. بچه ها در سراسر جبهه ها جشن گرفته بودند.برادر پاسدارعلی اردلان در جبهه های دشت عباس و کرخه هم جواب عراقی ها را اینجوری داد و گفت: بگویید هر کی میتونه اذان بگه، زمین زیر پای غریو الله اکبر رزمندگان لرزید خودش هم رفت بالای خاکریز و اذان می گفت. از آن طرف هم عراقی ها هم بعد از شکست حسابی جا خورده بودند با هر ندای الله اکبر وحشت زده شلیک می کردند، زمین مثل یک طبل زیر پای رزمندگان می لرزید. آن شب ۱۰/ ۹/ ۱۳۶۰ دو روز بعد از عملیات بعثی ها وحشت زده از الله اکبر منطقه را به و گرفتند که برادر پاسدارعلی اردلان با ترکش توپ و خمپاره بعثی ها در همان شب به درجه رفیع نائل آمد. راستی چرا عراقی ها از تکبیر وحشت کردند، چرا به در اردوگاه ها اجازه اذان گفتن نمی دادند، چرا ایران جواب الله اکبر مردم را با می داد؟🌷 ✍ : غلامحسین سخاوت https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh