1.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همسر شهید :
بهار سال 1388همراه پدر و مادرم به سوریه رفتیم، در حرم عمه سادات از حضرت زینب خوشبختی ام و یک همسفر و همراز خوب را از ایشان خواستم. تا قبل از سفر هر خواستگاری می آمد و من رد می کردم. نمی توانستم با طرز فکر هیچ کدام کنار بیایم، و هر کدام را به بهانه ای رد می کردم. آنجا از حضرت زینب خواستم وقتی برمی گردیم اولین خواستگاری که برایم می آید، می فهمم که فرستاده ی شماست و جواب بله را می دهم.
از سفرمان دوماه گذشت، یک شب خواب دیدم که داخل یک حرم نشستم و یک خانم قد بلند و نورانی که صورتشون اصلا پیدا نبود آمدند کنار من نشستند و گفتند : "سوره انعام را همین حالا بخوان ، تو به آرزویت رسیدی"
یک روز بعد از نماز جمعه سفره افطار را آماده کردیم و تازه افطار کرده بودیم که تلفن پدرم زنگ خورد. عموی عبدالحسین خواستگارم بود، از پدرم اجازه گرفته بود و به منزلمان آمد. و خواستگاری پسر برادرش عبدالحسین را مطرح کردند
ولادت : ۱۳۶۵/۴/۱۵ برخوار اصفهان
شهادت : ۱۳۹۴/۹/۲۹ خان طومان
#شهید_مدافع_حرم_عبدالحسین_یوسفیان
"🕊✨️"
#کانال شهید مهران شوری زاده(شاهرودی )
https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh