🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#روضه شهادت امام رضا(ع)
#گریز حضرت اباالفضل(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
یارحمن یارحیم
یا اَبَا الْحَسَنِ یا عَلِىَّ بْنَ مُوسى اَیُّهَا الرِّضا یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ
⬅️آی کسی که هر وقت دلتنگ حرم شدی صداش زدی یا امام رضا ...
آی کسی که هر وقت گرفتار شدی صداش زدی یا امام رضا ...
آی کسی که هر وقت گره به زندگیت افتاد صداش زدی یا امام رضا ع..
جوون داری ـ مشکل داری ـ در خونه امام رضا بیا...امشب شب شهادته.. آقا امام رضا رو به جان جوادش قسم بده انشاالله حاجت روا بشید امشب روضه خوان خود امام رضا(ع) است
گفت: بابا...
🔸ناله اي بر لبم از فَرطِ تقلا مانده
🔻روضه خونِ شب آخر خود امام رضاست، حالا یه مروری هم به بعضی از روضه ها میکنه...
🔸ناله اي بر لبم از فَرطِ تقلا مانده
🔸سوختم از عطش و چشم به دریا مانده
🔸باز دلتنگ جوادم كه در اين شهر غريب
🔸به دلم حسرت يك گفتن بابا مانده
🔻شنیدنش هم سخته، من بمیرم برا دل جوادالائمه که منظره رو دیده...گفت:
🔸دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد
جگرم از فرط تشنگی نمیسوزه، جگرم برا چیز دیگه ای میسوزه ...
🔸دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد
🔸به لب سوخته ام روضه ي زهرا مانده
🔸جان به لب مي شوم و كرب و بلا مي بينم
🔸كه لب كودكي از فرط عطش وا مانده
🔻دم آخرش امام رضا داره یک به یک روضه هارو مرور میکنه ..
🔸مادرش چشم به راه است كه آبش بدهند
🔸واي از حرمله آنجا به تماشا مانده
🔸شعله ورمي شوم از زهر و حرم مي بينم
🔸كه در آتش دو سه تا دختر نو پا مانده
🔸دختري مي دود و دامن او مي سوزد
🔸رد يك پنجه ولی بر رخ اوجا مانده
🔸اين طرف غارت و سيلي و نگاه بي شرم
🔸آن طرف بر نوک نيزه سر سقا مانده
( شاعر حسن لطفی)
⏪فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون...
ساعتی بعد برمیگردم
اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم
دیگه با من حرف نزن...
بدان کارم تمامه...
یا صاحب الزمان...
اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن...
عبا روی سر کشیدن...
حالشون منقلبه...
هی روی زمین میشینه...
هی بلند میشه...
وارد حجره شد...
صدا زد اباصلت...
درها رو ببند...
میخام تنها باشم...
یه گوشه ای داخل حجره...
این فرش ها رو کنار زد...
روی زمین نشست...
مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه وناله میزنه...
خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده...
یه گوشه ای ایستاده...
اباصلت میگه اومدم نزدیکتر...
عرضه داشتم...
من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید...
فرمود اباصلت...
اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده...
از در های بسته هم عبور میده...
میگه دیدم تا این آقازاده وارد حجره امام رضا شد...
حضرت خوشحال شدند...
از جاشون بلند شدند ...
هی صدا میزدند...
پسرم خوش آمدی بابا...
جوانم جواد... خوش آمدی بابا...
فهمیدم میوهی دل امام رضا...
آقام جوادالائمه است...
سر بابا رو در آغوش گرفت...
دارن با هم نجوا میکنن ...
عجب لحظات سختیه...
امام رضا داره وصیت میکنه...
اما طولی نکشید...
یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند...
صدای اقا جوادالائمه به ناله بلند شد...
اما خود امام رضا فرمودند...
همه روضه ها به کربلا ختم میشه...
اگر اینجا پسر سر بابا رو در آغوش گرفت...
کربلا قضیه برعکس بود...
یه وقت دیدن عزیز زهرا حسین ع داره میاد...
اما دیگه پاهاش قدرت نداره...
دوزانو اومد کنار بدن اباالفضل...
سر عباسُ از زمین برداشت رو زانو گذاشت..
کمتر بزن بازوی خود را بر زمین اباللفضل
( داداش)
شرمنده ام کردی گل ام البنین اباالفضل
🔸بودُ امیدم مرا یاری کنی
🔸سالها بهرم علمداری کنی
آخ بی برادر گشتمُ پشتم خمید2
دیده بگشا که طبیبت سر بالین آمد
دیده بگشا که حسین با دل خونین آمد
دیده بگشا ای سرو بخون غلطیده
تا نگویند حسین داغ برادر دیده
حسین آرام جانم ..حسین روح وروانم
الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
احمد بهزادی
#التماس_دعا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#روضه امام حسن(ع)
#گریز امام رضا(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ
🔶جانم فدای آن بنایی که نداری
🔶قربان آن گلدستههایی که نداری
🔶هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از
🔶دلتنگی گنبد طلایی که نداری
🔶بابالرضا رفتم نشستم گریه کردم
🔶با یاد بابالمجتبایی که نداری
🔶قالیچهی ارثیهی مادر بزرگم
🔶نذر تو و صحن و سرایی که نداری
🔶من هر شب جمعه سلامی میدهم به
🔶ششگوشهی کرببلایی که نداری
🔶ما سینهزنهایت حسن کم گفتهایم آه
🔶در مجلس دارالبکایی که نداری
🔶دردی که داری در خودت میریزی آقا
🔶حق میدهم درد آشنایی که نداری
⬅️آه گرفتارها آه مریض دارها حاجت مندان جوون دارها امشب دلها را روانه کنید مدینه منوره کنار تربت بی سایبان امام مجتبی انشاالله به پاره های جگر امام حسن(ع) درهرگوشه ای از این مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روابشید شفای همه مریضها انشاالله همه اموات فیض ببرند
یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله
🔸دلی پر زتب و پرازغم
🔸نه طبیب ونه دعوایی
🔸چه کند غریب و بی کس
🔸که ندارد آشنایی
حتی در خونه اش هم غریب بود امام حسن دعا کرد آشناش بیاد میدونی اشنا امام حسن که بود خواهرش زینب بود وقتی که زینب دید حال برادر منقلب شده این جا خواهر نگران شد رفت تمام برادران را صدا زدعباسم
حسین جان بیاید برادر
چه شده خواهر نگرانی زینب فرمود حال برادرمان حسن منقلب شده این جا براداران امدند اما همین که امام حسین دید حال برادر خوب نیست امام حسین نشست کنار برادر آن قدر گریه کرد که امام حسن فرمود حسین جان عزیز مادر
مکن گریه ز مرگم ای برادر
مریز از دیدگان اشکت چه گوهر
یادشهد امام شهدا اموات جمع حاضر فیض ببرند
گفت عزیز مادر مرا باشد پرستاران بسیار امروز کنار بستر من عده ای زیادی نشسته اند برادران و خواهران همه هستند پرستار من امام حسن
اخ مرا باشدپرستاران بسیار
اما حسین جان پرستار یک زینب آن هم گرفتار
پرستار تو روز عاشورا یک زینب وان هم گرفتار
اخ امان از دل زینب که خون شد دل زینب😭
زینبی که یک روزی در مدینه پاره های جگر برادر حسن را می بیند اما یک روزی هم در شهر شام همین زینب ببیند نازنین سر بریده حسین
یا حسین یا حسین یا حسین
درآن مجلس بزم یزیدزینب یک صحنه ای را انشاالله هیچ خواهری به مثل زینب غم نبیند
مگر چه دید زینب دران مجلس بزم یزید زینب دید ملعون به یک دست جام شراب گرفته به یک دست هم چوب خیزران ای داره با چوب برلب ودندان برادر می زنه
🔸یزیدا چوب مزن آخ برلب برادرجان
🔸سر بریده چه کرده است باتو خواهان پرپرمن
🔸سرش بریده ای بادو صد خواری
🔸هنوز دست از سر او بر نمی داری
(یا بقیه الله امام زمان )
🔸سری که درمقابل تو است نور عین من است
🔸خدا نکرده امام تو حسین من است
⏪گفت نانجیب این لب و دندان را با چوب می زنی اما لب و دندان رایک روزی پیمبر خدا بوسید این لب ودهان رابابام علی مادرم زهرا بوسید
🔸مزن ظالم حسین مادر ندارد
🔸آخ مزن ظالم که خواهر دل ندارد
⏪اما جمله اخرمنو و گریز به روضه امام رضا (ع) التماس دعا
از همین جا دلها را روانه کنیم حرم امام رضا ، انشاءالله کنار حرمش ، پیغمبر دو تن را پارۀ تن خطاب کرده ، یکی مادر سادات زهرای مرضیه است ، فرمود : فاطمه پارۀ تن من است . یکی هم امام رضا ، یا رسول الله پارۀ تنت در خراسان به زهر جفا مسموم کردند چنان زهر کاری بود آقا مثل شخص مار گزیده به خود می پیچید .
🔸تمام تار و پود من بسوزد همه شمع وجود من بسوزد
🔸خدایا ناله هایم را اثر نیست کنار بستر من یک نفر نیست
غریبم من غریبم من غریبم
🔸نمی دانم کجایی ای جوادم چرا از من جدایی ای جوادم
🔸عیادت از من دور از وطن کن بیا با دست خود من را کفن کن
غریبم من غریبم من غریبم
اباصلت می گوید : امام چشمش به در بود امام جواد آمد آن لحظات آخر سر بابا را به دامن گرفت ، اما کربلا (آماده اید بگویم یا نه ) زین العابدین نتوانست بیاید قتلگاه ، عمه اش زینب آمد دید حسینش تنهاست ، دید شمشیرها و نیزه ها در یک نقطه فرود می آید دستهایش را روی سر گذاشت هی فریاد می زد : وا محمدا ، واحسینا
الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
التماس دعا
#احمد بهزادی