eitaa logo
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
80 فایل
『﷽』 🌻اینجا با بزرگ مردی آشنا مےشوید که با #تقوایش پله های رسیدن به آسمان را ساخت و با #عمل عارفانه در جوانی ، سرباز امام زمانش شد.☘️ 🌷#شھــیداحمـدعلـی_نیـرے🌷 ✔️تبادل ویو: @banoye_gomnam ✔️انتقاد و پیشنهاد: @ho3133
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 🍂الا یا ایها الساقی در میخانه واکردی 🍂تنم ماند و دلم بردی مرا از من رها کردی #اولین_شهید_مدافع_حرم #شهید_محرم_ترک 🌷 #سالروز_شهادت ❤️ @shahid_ahmadali 🍃🌸
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🔹 #او_را ... 23 دیگه حتی حس و حال رفتن به دانشگاه و آموزشگاه و باشگاه رو هم نداشتم! اما مجبور بود
🔹 ... 24 تو راه خونه بودم که عرشیا زنگ زد. -سلاااااام خوشگل خودم😍 -سلام عزیزم. خوبی؟ -اگه خانومم خوب باشه😉 چقدر سعید "خانومم" صدام میکرد... آخرش چیشد؟ هیچی... الانم به یکی دیگه میگه خانومم 😏 دیگه نمیتونستم هیچ حرف عاشقانه ای رو باور کنم 😔 -ممنون،خوبم -پس منم عالیم😉 کجایی نفسم؟؟ -دارم میرم خونه. کلاسم تازه تموم شده😊 -خب چرا خونه؟ اونجا که تنهایی، بیا پیش من. منم تنهام😉 -آخههه... -آخه نداره دیگه، بیا دیگه... لطفاً... 😢 -باشه عزیزم.میام. -قربونت برم مننننن بیا تا برسی منم سفارش بدم یچیز برای نهار بیارن. -باشه ممنون. فعلاً قطع کردم و گوشی رو کلافه انداختم رو صندلی. همیشه از اینکه کسی بخواد با لوس بازی به زور متوسل شه و کارشو جلو ببره بدم میومد 😠 خصوصاً یه مرد گنده با یه صدای کلفت و اون قد و قواره، بعد بخواد خودشو لوس کنه😖 کلا از نازکشی بدم میومد،دوست داشتم فقط خودم ناز کنم😌 اتفاقا بدم نیومد برم یکم ناز کنم😉 یه نقشه هایی تو سرم کشیدم و راه افتادم 😈 تو راه بودم که مرجان زنگ زد! -جانم -سلام عزیزممم.خوبی؟ -سلام تنبل خانوم.چقدر میخوابی؟؟ -وای ترنم هنوزم اگر ولم کنی میخوابم.نمیدونی چقدر خسته ام.... -خسته ی چی؟؟؟ کجا بودی مگه؟؟ -پاشو بیا اینجا تا برات تعریف کنم😁 -الان نمیتونم،لوس نشو،بگو -چرا نمیتونی مثلا؟😒 -دارم میرم پیش عرشیا -ای بابا... تا کی اونجایی؟ نمیشه بپیچونیش؟ -نه بابا خواستم،نشد! میرم دو سه ساعت میمونم میام،خودمم حوصلشو ندارم. -عه چرا؟ دعواتون شده؟ -نه،دعوا برای چی؟ -پس چرا حوصلشو نداری؟ -ندارم دیگه. سعید که خانواده دار بود،آخرش اون بلا رو سرم آورد، اینکه هیچکس بالاسرش نیست و خونه مجردی هم داره، خدا میدونه تو نبود من با چند نفره....😒 -زیادی بی اعتماد شدیا😅 دیگه اینقدرم نمیخواد فکرای مورد دار کنی راجع به جوون مردم 😅 -دیگه به خودمم اعتماد ندارم،چه برسه به پسر جماعت!! -تو که میگفتی عرشیا بدجور کشته مردته؟! -خودش که اینجوری میگه! ولی تو رابطه ای که هیچ تضمینی وسط نیست، هیچکسم ازش خبر نداره، از عشق خبری نیست! 😒 هر دو طرف میخوان عقده هاشونو جبران کنن،یا عقده شهوت یا کمبود محبت😏 خریته تو این رابطه دنبال عشق باشی😒 - خیلی عوض شدی ترنم 😳 -بیخیال، نگفتی کجا بودی؟؟ -اگه تونستی بعد از قرارت با عرشیا،یه سر بیا اینجا برات میگم😉 -باشه گلم،پس فعلا -فدات،بای "محدثه افشاری" @shahid_ahmadali 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 #السلام_علی_الحسین✋❤️ 🌹زیباترین سلام، سلام علےالحسین 🌿ذڪر علےالدوام، سلام علےالحسین 🌹هنگام احتضار، میایے و مےشود 🌿این آخرین ڪلام، سلام علےالحسین #صباحڪم_حسینے 🌺 @shahid_ahmadali 🍃🌸
4_5917972743520781532.mp3
1.11M
▪️▪️▪️ 🔉 | روضۀ جانسوز حضرت زهرا(س) و آیۀ ۲۵ سورۀ مومنون 💔 ▪️▪️▪️ @shahid_ahmadali 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 راوی: دکتر محسن نوری احساس می کردم که احمد، خداوند را به گونه ای دیگر می شناسد و به گونه ای دیگر بندگی می کند! ما نماز می خواندیم تا رفع تکلیف کرده باشیم، اما دقیقا مےدیدم که احمد از نماز خواندن و مناجات با خدا لذت می برد. شاید لذت بردن از نماز برای یک انسان عالم و عارف، طبیعی باشد اما برای یک پسر بچه ۱۲ ساله عجیب بود. #شهیداحمدعلی_نیری 🍃🌸 @shahid_ahmadali
تعجب ندارد از این کہ حالِ دلم گرفتہ است! مگر مےشود تو داغدار باشے و من، آرام و قرار داشته باشم؟! امام زمانم! امروز ختم «اَمَّن یُجیب» مےگیرم، شاید حالِ مادر خوب شد... مادرے کہ همہ خیرات "حیدر" است؛ هم پهلویش شکستہ هم دلش و هم محسن‌اش را... مادرے که براے جد شما بوے بھشت مےداد و مےفرمود: هر کس این فرد را مےشناسد، کہ مےشناسد، و هر کس نمےشناسد، بداند کہ این، "فاطمه" است. او پاره‌ے تن و قلب و روح من است. هر کس او را بیازارد، مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد، خدا را آزرده است. ‌ راستے! رسول‌خدا یک حرف را مگر چند بار باید مےگفتند؟!!! ۔۔۔دریغا که چراغ خانه مولا رو بہ خاموشے است .... _______________ ‌ با اذن امام عصر علیه السلام وارد بر ایام عزای فاطمیه می‌شویم! و برای ظهور منتقم مادر دعا می‌کنیم! ▪️آجَرَكَ الله يا بَقِيَّةَ الله في مُصيبَةِ جَدَّتِكَ الصِّدّيقَةِ الشَّهيدَةِ فاطِمَةالزَّهراء ➖➖▪️ الا کہ صاحب عزاے تمام غم هایی! دوباره فاطمیہ آمده؛ نمےآیی؟! 😔😔😔😭 @shahid_ahmadali
🌸🍃 #یاد_ایام 🔳عزاداری رزمندگان در ایام فاطمیه تشییع نمادین حضرت زهرا(س) 🍃🌸 @Shahid_ahmadali
هدایت شده از ام ابیها
🌻گلچینی از بهترین کانالهای ایتا🌻 〰〰〰🔺🔻🔺🔻🔺〰〰〰 ●شــ👈ـــناخــت امـــام زمــ♡ــان‌°عج° 💚eitaa.com/joinchat/3672113166C989713e162 👌🏻 🌺شهادت گنده لات تهران http://eitaa.com/joinchat/1335885836Cf6915e67a8 🌺عاقبت نگاه نکردن به نامحرم! http://eitaa.com/joinchat/2186149893C0354e1d5e9 🌺قرآن و نهج البلاغه eitaa.com/joinchat/1166016514C0ae408af6b 🌺چرا دو فاطمیه داریم؟؟جواب در کانال زیر؛ eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2 🌺"نون نان می شود http://eitaa.com/joinchat/505479184C4108af7ddd 🌺گرافیک مذهبی (خادم گراف) http://eitaa.com/joinchat/2523070464C2cb97bc5e4 🌺بازیگران مداحی هم میکنند؟! http://eitaa.com/joinchat/589168657Cd0065018ab 🌺زیباتــــرین جــــملات مـ❃ـذهبے http://eitaa.com/joinchat/2583429136C5ff1fafe6c 🌺نماز جماعت، آرزوی جبرئیل http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab 🌺غذای کامل (نان) http://eitaa.com/joinchat/1182138381C0338b381c9 🌺یوسف الشهدای حزب الله کیست؟ http://eitaa.com/joinchat/1431830531Cec81cd2f0e 〰〰〰🔺🔻🔺🔻🔺〰〰〰 ⏬ ❤️شــ👈ـــناخــت امـــام زمــ♡ــان‌°عج° 💛eitaa.com/joinchat/3672113166C989713e162 eitaa.com/joinchat/3672113166C989713e162 دعوت نامه👆💌 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💚 شرکت در تبادلات👇 @tabadolkhane
🌸🍃 ❄️در این هوای برفی و سرما، یادی کنیم از مجاهدان و دلاوران غیوری که رشادت هایشان در سرما و گرما، باعث #امنیت و آزادی مان است… 🌨ایثار و فداکاری با حداقل ترین امکانات در برف و سرما... 🍃🌸 @Shahid_ahmadali
🍃🌸 أشهد أن شما زنده تر از ما هستید مرگ در مسلڪ ققنوس ندارد جایے #شهید_علےاصغر_حسینے_محراب🌷 #سالروز_شهــادت🕊 @shahid_ahmadali 🍃🌸
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌸 أشهد أن شما زنده تر از ما هستید مرگ در مسلڪ ققنوس ندارد جایے #شهید_علےاصغر_حسینے_محراب🌷 #سا
🍃🌸 🔸" بہ یـاد یڪ فرمانـــده " .... 🍂با آغاز ۵ ، از شب چهارم به عنوان فرمانده ے محور عملیاتے لشکر وﻳﮋه ے ﺷﻬﺪا ﻋﻤﻞ ﻣﻰﻛﺮد. او ﺗﻮاﻧﺴﺖ درآن ﺷﺐ ﭘﺎﺗﻚ ﺷﺪﻳﺪ ﻋﺮاق را ﻗﺎﻃﻊ ﭘﺎﺳﺦ دﻫﺪ. ﺑﻪ ﻃﻮرى ﻛـہ ﺗﺎ ۹ ﺻﺒﺢ ﻫﻴﭻ ڪﺲ از ﻧﻴﺮوﻫﺎى ﻟﺸڪﺮ وﻳﮋه ى ﺷﻬﺪا ﺑﻪ ﺷﻬﺎدت ﻧﺮﺳﻴﺪﻧﺪ. 🍂 درﺷﺐ ﺷﺸﻢ ﻋﻤﻠﻴﺎت و درﺣﺎلے ﻛﻪ ﺑﺨﺶ ﻋﻈﻴمے از ﭘﺎدﮔﺎن ﻗﺼﺮ را ﺗﺼﺮف ڪﺮده ﺑﻮدﻧﺪ؛ ﺗﻮپﻫﺎ و ﻣﻨﻔﺠﺮ ﺷﺪﻧﺪ. محراب دچار عارضہ شیمیایے شد او را به اهواز منتقل کردند ولی با همان سوزش چشمان و گلویش و ﺑﺮﺧﻼف دﺳﺘﻮرات ﭘﺰﺷﻚ دوﺑﺎره راهے جبهہ ﺷﺪ. 🍂 درﻓﺎﺻﻠﻪى روزﻫﺎى ﻫﻔﺘﻢ ﺗﺎ دﻫﻢ ﻋﻤﻠیات، او ﻣﺪام درﺗﻚ و ﺗﺎبِ رﻓﺘﻦ به خط مقدم ﺑود ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﻃﺎﻗﺖ از ﻛﻒ داد و ﺑﻌﺪ از ﺧﻮاﻧﺪن ﻧﻤﺎز درﺣﺎلے ﻛﻪ زﻳﺮ ﻟﺐ آﻳﻪ: « اﻟﻠّﻬﻢ ارزﻗﻨﺎ ﺗﻮﻓﻴﻖ اﻟﺸﻬﺎدة ﻓﻰ ﺳﺒﻴﻠﻚ » را زﻣﺰﻣﻪ مےﻛﺮد، ﺑﻪ اﺗّﻔﺎق ﻳﻜﻰ از ﻧﻴﺮوﻫﺎى اﻃّﻼﻋﺎت ﺑﻪ ﻃﺮف ﺧﻂّ ﺑـﻪ راه اﻓﺘﺎد و در ﺣﺎلے ﻛﻪ ﺳﻮار ﺑﺮ ﻣﻮﺗﻮر ﺑﻪ ﭘﻞ ﺷﻬﺮ دوﺋﻴﭽﻰ ﻋﺮاق ﻧﺰدﻳﻚ ﻣﻰﺷﺪﻧﺪ، ﺗﻮﺳﻂ ﺑﻤﺒﺎران ﺷﺪﻧﺪ. 🍂 از وﺟﻮد ﻣﺤﺮاب و یار ﻫﻤﺮاﻫﺶ ﺑﺎقے ﻧﻤﺎﻧـﺪ. و ﺑﻪ اﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴـﺐ در تارﻳﺦ ۱۳۶۵ ﻣﺤﺮاب ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺻﻒ ﺷﻬﺪا ﭘﻴﻮﺳﺖ. 🍂 ﭼﻨﺪ روز ﺑﻌﺪ، ﺑﺮادرش ﺑﻪ ﻗﺮارﮔﺎه ﺗﺎﻛﺘﻴﻜﻰ ﻟﺸﻜﺮ رﻓﺖ و ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﺑﺮادرﺻﻼﺣﻰ ﺑﻪ ﻣﺤﻞّ ﺷﻬﺎدت رﻓﺘﻨﺪ آن ﭼﻪ از ﺑﺪن ﻣﺤﺮاب ﺑﻪدﺳﺖ آﻣﺪ؛ ﭼﻴﺰى ﺣﺪود #۳ﻛﻴﻠﻮﮔﺮم ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻧﺒﻮد. و اﻳﻦ ﻫﻢ ﺗﻘـﺪﻳﺮ اﻟهے ﺑﻮد ؛ ﺑﺮاى اینکہ اﻳﻦ فراز از ﻣﺤﺮاب را بہ ﻳﺎد ﻫﻤﮕﺎن ﺑﻴﺎورد : ✨« بہ ﺷﺮق و ﻏﺮب ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ اﮔﺮ ﺧﺎنہ ام را ﺑﻪ آﺗﺶ ﺑﻜﺸﻨﺪ و ﻗﻠﺒﻢ را ﺳﻮراخ ﺳﻮراخ ﻛﻨﻨﺪ، آرزوى اﻇﻬﺎر ﺿﻌﻒ و ﺷﻜﺴﺖ اﺳﻼم را و دﻳﻨﻢ را ﺑه ﮔﻮر ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺑﺮد. و اﮔﺮ را ، و ﻛﻨﻨﺪ و ﭘﺎرهﻫﺎى ﺗﻨﻢ را ﺑﺴﻮزاﻧﻨﺪ، ﺑﺎز ﻓﺮﻳﺎد ﺧـﻮاﻫﻢ زد: اﺳـﻼم ﭘﻴـﺮوز اﺳـﺖ، ﻛﻔـﺮ و ﻣﻨﺎﻓﻖ ﻧﺎﺑﻮد اﺳﺖ.»✨ ۸۸_انصارالرضـا @shahid_ahmadali 🍃🌸
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🔹 #او_را ... 24 تو راه خونه بودم که عرشیا زنگ زد. -سلاااااام خوشگل خودم😍 -سلام عزیزم. خوبی؟ -اگه
🔹 ... 25 رسیدم خونه عرشیا و رفتم داخل. 😈یه نگاه شیطنت آمیز به سرتا پام انداخت و محکم بغلم کرد: -خوش اومدی بانوی من😍 دوست داشتم زودتر ولم کنه،دیگه از آغوش هیچ مردی لذت نمیبردم. -ممنون،لهم کردی عرشیا!! -ببخشید😂😂 از بس دوستت دارم... خب خانومی بیا بشین ببینم... کم پیدا شدی.... اون روز هرچی عرشیا زبون میریخت و خودشو لوس میکرد با بی محلی میزدم تو ذوقش!😕 آخر کلافه شد و نشست کنارم و دستامو گرفت تو دستش، - ترنم.... چیزی شده؟؟ چرا اینجوری میکنی؟😢 - چجوری؟؟؟ -عوض شدی!انگار حوصلمو نداری! -نه!خوبم... چیزی نشده...😒 -پس چته؟ -ببین عرشیا... من همون روز اول گفتم ،این یه رابطه امتحانیه! میتونم هروقت که بخوام تمومش کنم!! -ترنم؟؟؟ تموم کنی؟😢 شوخیت گرفته؟ چیو میخوای تموم کنی؟ زندگی منو؟ عمر منو؟؟ -لوس نشو عرشیا😒 مگه دختری؟؟ من نباشم،کسای دیگه هستن!!😏 -چی میگی؟؟چرا مزخرف میگی؟؟ کی هست؟ من جز تو کیو دارم؟؟😥 -بهرحال... من خوشم نمیاد زیاد خودمو تو این روابط معطل کنم!! با چشمای پر از سوال و بغض زل زده بود بهم و هر لحظه دستمو محکم تر فشار میداد....😢 خواستم دستمو از دستش بکشم بیرون که سرشو گذاشت رو پام و شروع کرد گریه کردن!!!😳 شوکه شدم!! دستمو گذاشتم رو سرش و گفتم -پاشو بابا شوخی کردم😳 چرا اینجوری میکنی؟؟😒 مثل دخترا میمونی عرشیا😏 از اینکه یه مرد جلوم خودشو ضعیف نشون بده متنفرم!!😣 سرشو بلند کرد و تو چشام نگاه کرد... چشاش سرخ شده بود و صورتش خیس!!😭 -ترنم باورکن من بی تو میمیرم.... خودمو میکشم!! قول بده هیچوقت تنهام نذاری! به جون خودت جز تو کسیو ندارم...😭 -من نمیتونم این قول رو بهت بدم!! من نمیتونم پابند تو بشم...😠 اخم کرد و خواست چیزی بگه اما حرفشو خورد و روشو برگردوند... سرشو گذاشت رو دستاش و گفت: -ترنم خواهش میکنم..... بلند شدم و پالتوم رو برداشتم، داشتم میرفتم سمت در که عرشیا خیز برداشت و راهمو سد کرد... "محدثه افشاری" @shahid_ahmadali 🍃🌸
🍃🌸 •┄❁❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر 🌸🍃 @shahid_Ahmadali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
༻﷽༺ شش گوشہ اوجِ لذٺِ یڪ خواب نوڪر سٺ وقتے ڪَسے شبیہِ‌تو نوڪرسٺ صبح علےالطلوع صبحگاهےِ آداب نوڪرسٺ 🍃🌸 @shahid_ahmadali
🍃🌸 داستان این شهید رو بخونین ببینین بعضی وقتا گذشتن از یک آدم رو به چه جاهایی که نمیرسونه... یکی از همرزمانش می گفت: در لحظه ی شهادت ترکشی به اصابت کرد. وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم. وقتی روی پایش ایستاد رو به دستش را به سینه نهاد وآخرین کلام را بر زبان جاری کرد : ... بعد هم به همان حالت به دیدار ارباب بی کفن خود رفت. آيت الله حق شناس در عظمت شهید فرمود: این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم از احمد پرسیدم: "چه خبر"؟ به من فرمود : تمامی مطالبی که (از برزخ و...)مےگویند حق است . از شب اول قبر وسوال و ...اما من را بی حساب و کتاب بردند". استاد مکثی کرد و فرمود : رفقا!!! آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشت اما نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد تا به این جا رسید". 〰〰〰〰 🌹داستان تحول از زبان خود شهيد: یه روز با رفقای محل رفته بودیم . یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید. از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم . همان جا پشت درخت مخفی شدم …می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم!!!! پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین جوان مشغول بودن . همان جا خدا را صدا زدم و گفتم: "خدایا کمک کن! خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم"... از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم. خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت . گفتم: " ازین به بعد برای خدا گریه میکنم" حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم و مناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله… به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند سبوح القدوس و رب الملائکه والروح… از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”🌹 در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد . در آخرین صفحه نوشته بود که در مشغول وضو گرفتن بودم که خوبان عالم حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم...🌸 📚 عارفانه 🌹شهید احمد علی نیری🌹 @Shahid_ahmadali با جستجوی کلمه به زندگینامه این شهید دسترسی پیدا کنید....
🍃🌸 #ڪلام_شهـید خداوندا ... با تمام وجود درك ڪردم عشقِ واقعی تويی و عشقِ شهادت بهترين راه ؛ برای دست يافتن به اين عشق ... #سردار_حاج_احمد_کاظمی 🌷 @shahid_ahmadali 🍃🌸
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🔹 #او_را ... 25 رسیدم خونه عرشیا و رفتم داخل. 😈یه نگاه شیطنت آمیز به سرتا پام انداخت و محکم بغلم
🔹 ... ۲۶ -برو اونور عرشیا... درو قفل کرد و کلیدو گذاشت تو جیبش‼️ -تو هیچ جا نمیری😠 -یعنی چی؟😠 برو درو باز کن!! باید برم، قرار دارم... صداشو برد بالا -با کی قرار داری⁉️😡 از ترس ته دلم خالی شد...😨 احساس کردم رنگ به روم نمونده، اما نباید خودمو میباختم... -با مرجان -تو گفتی و منم باور کردم😡 میگم با کی قرار داری؟؟ -با مرجااااان.... میگم با مرجان... -گوشیتو بده من😡 -میخوای چیکار؟؟؟ -هر حرفو باید چندبار بزنم؟؟؟😡 گوشی رو گرفت و زیر و رو کرد. بعدم خاموشش کرد و گذاشت تو جیبش.... -گوشیمو بده😧 -‌برو بشین سر جات😡 تپش قلب شدید گرفته بودم... حالم داشت بد میشد. رفتم نشستم رو مبل عرشیا رفت سمت کاناپه و دراز کشید! ده دقیقه ای چشماشو بست و بعد بلند شد و نشست... همینجوری که با انگشتاش بازی میکرد، چنددقیقه یکبار سرشو بلند میکرد و با اخم سر تا پامو نگاه میکرد😠 بلند شد و داشت میومد سمتم که دیگه نتونستم خودمو نگه دارم و بغضم ترکید...😭 دوزانو نشست جلوم و سرمو گرفت تو دستاش... -ترنمم گریه نکن...😢 اخه چرا اذیتم میکنی؟؟ -دستاشو پس زدم و گفتم -ولم کن.... بیشعور روانی!!😭 -ترنم من دوستت دارم...😢 -ولی من ندارممممم ازت متنفرممممم برو بمییییر😭 بازوهامو فشار داد و گفت -باشه... میخوای بری؟؟ -اره،پس فکر کردی پیش تو میمونم؟؟ کلید و گوشیمو داد دستم و با بغض گفت -خداحافظ عشقم.....😢 سریع بلند شدم و از خونه عرشیا زدم بیرون... سوار ماشین شدم اما حال رانندگی نداشتم... حالم خیلی بد بود... سرمو گذاشتم رو فرمون و هق هقم بلند شد...😭 خیلی تو اون چنددقیقه بهم فشار اومده بود... نیم ساعتی تو همون حال بودم، میخواستم برم که عرشیا از خونه اومد بیرون!! تلو تلو میخورد‼️ داشت میرفت سمت ماشینش که یهو پخش زمین شد......❗️ "محدثه افشاری" @shahid_ahmadali 🍃🌸
منت گذار بر سر ما، یک نفس، بخوان باری برای بلبل اندر قفس، بخوان فریاد تازه کن، بسرا نغمه جهاد یک دم برای آتش تند هوس، بخوان هر لحظه شعله ای بکشد گوشه ی جهان بهر رهایی یمن از خار و خس، بخوان تکبیر گو، حماسه سرا، مشت را ببند محکم بکوب بر مگس بوالهوس، بخوان شمشیر ذوالفقار علی را صدا بزن یاری بگیر و از لب فریاد رس، بخوان پرواز کن، ببر دل ما را از این دیار با دشمن پلید، حدیث، از طبس بخوان هان ای رژیم غاصب و کودک کش یهود! بشنو صدای ناله و بانگ جرس بخوان @shahid_ahmadali
🍃🌸 •┄❁❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر 🌸🍃 @shahid_Ahmadali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❁﷽❁ 🍃🌸 دل خستہ‌ام از این همہ قیل و قال‌هـا از داغ گُنبدٺ شده‌ام چون هلال‌ها هے وعده حَرَم بہ خودم مےدهم حُسیْن دِل خوش شدم دگر ، بہ همین خیال‌ها 🍃🌸 @Shahid_ahmadali
🌸🍃 ای صبح من از طعم ڪلامت شيرين هر لحظہ بہ اعتبار نامت شيرين لبخند بزن ، بخند ، از قند لبت هر صبح بخير و هر سلامت شيرين #شهید_احمدعلی_نیری 🍃🌸 @shahid_ahmadali
🌸🍃 احترام احمد آقا به پدر و مادرش بسیار زیاد و مثال زدنی بود.... یک بار دیدم احمد اقا به مسجد آمده و ناراحت است! با تعجب از علت ناراحتی او پرسیدم. گفت: هربار که مادرم وارد اتاق می شد جلوی پایش بلند می شدم تا اینکه امروز مادرم به من اعتراض کرد که چرا این کار را می کنی؟ من از این همه احترام گذاشتن تو اذیت می شوم و... ... 🍃🌸 @shahid_ahmadali
یا فاطمة الزهرا ...😭 همه مدیون تو هستند «الهی مادر» سایه‌ات کم نشود از سر این نوکرها من ازین سوختنت پای «علی» فهمیدم «فاطمه» هست فقط یـاور بی یاورها..! 🌸🍃 @Shahid_ahmadali
🍃🌸 #ای_شهید گاهــی ... که دلم سخت می‌شود ؛ آنقدر تو را تڪرار می‌کنم ، تا مـثل ذره ای ، در امتداد نگاهت گم شوم و این آغاز پیدا شدن من است ... #پاسدار_مدافـع_حـرم #شهید_اکبر_شهریاری 🌷 #سالروز_شـهادت 🕊 @shahid_ahmadali 🍃🌸
🌷جرعه ای از کلام بهجت عارفان🌷 🌺وظیفه ی انسانی🌺 بعضی به حدی با حیا هستند که با همه ی ناداری و بیچارگی، حاضر نیستند نیاز خود را اظهار کنند! آیا نباید همسایه ها و همکارها به این گونه افراد رسیدگی کنند؟ 🌼برگرفته از کتاب جناب عشق مجموعه رهنمودهای آیت الله بهجت🌼 @shahid_ahmadali
به جان خریده ها را به نان نمی فروشیم🌷🍃 با صلواتی بر محمد و ال محمد یادی کنیم از شهدای عزیز هسته ای انقلاب🌺🍃 @shahid_ahmadali