4_5917972743520781532.mp3
1.11M
▪️▪️▪️
🔉 #روضه | روضۀ جانسوز حضرت زهرا(س) و آیۀ ۲۵ سورۀ مومنون 💔
#فاطمیه
#استاد_پناهیان
▪️▪️▪️
@shahid_ahmadali 🍃🌸
🌸🍃
راوی: دکتر محسن نوری
احساس می کردم که احمد، خداوند را به گونه ای دیگر می شناسد و به گونه ای دیگر بندگی می کند!
ما نماز می خواندیم تا رفع تکلیف کرده باشیم، اما دقیقا مےدیدم که احمد از نماز خواندن و مناجات با خدا لذت می برد.
شاید لذت بردن از نماز برای یک انسان عالم و عارف، طبیعی باشد اما برای یک پسر بچه ۱۲ ساله عجیب بود.
#شهیداحمدعلی_نیری
🍃🌸
@shahid_ahmadali
#دلنوشته
تعجب ندارد از این کہ حالِ دلم گرفتہ است!
مگر مےشود تو داغدار باشے و
من، آرام و قرار داشته باشم؟!
امام زمانم!
امروز ختم «اَمَّن یُجیب» مےگیرم،
شاید حالِ مادر خوب شد...
مادرے کہ همہ خیرات "حیدر" است؛
هم پهلویش شکستہ
هم دلش
و هم محسناش را...
مادرے که براے جد شما بوے بھشت مےداد و مےفرمود:
هر کس این فرد را مےشناسد، کہ مےشناسد،
و هر کس نمےشناسد، بداند کہ این، "فاطمه" است.
او پارهے تن و قلب و روح من است.
هر کس او را بیازارد، مرا آزرده
و هر کس مرا بیازارد، خدا را آزرده است.
راستے! رسولخدا یک حرف را مگر چند بار باید مےگفتند؟!!!
۔۔۔دریغا که چراغ خانه مولا رو بہ خاموشے است ....
_______________
با اذن امام عصر علیه السلام وارد بر ایام عزای فاطمیه میشویم!
و برای ظهور منتقم مادر دعا میکنیم!
▪️آجَرَكَ الله يا بَقِيَّةَ الله في مُصيبَةِ جَدَّتِكَ الصِّدّيقَةِ الشَّهيدَةِ فاطِمَةالزَّهراء
➖➖▪️
الا کہ صاحب عزاے تمام غم هایی!
دوباره فاطمیہ آمده؛ نمےآیی؟!
😔😔😔😭
@shahid_ahmadali
هدایت شده از ام ابیها
🌻گلچینی از بهترین کانالهای ایتا🌻
〰〰〰🔺🔻🔺🔻🔺〰〰〰
●شــ👈ـــناخــت امـــام زمــ♡ــان°عج°
💚eitaa.com/joinchat/3672113166C989713e162 👌🏻
🌺شهادت گنده لات تهران
http://eitaa.com/joinchat/1335885836Cf6915e67a8
🌺عاقبت نگاه نکردن به نامحرم!
http://eitaa.com/joinchat/2186149893C0354e1d5e9
🌺قرآن و نهج البلاغه
eitaa.com/joinchat/1166016514C0ae408af6b
🌺چرا دو فاطمیه داریم؟؟جواب در کانال زیر؛
eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2
🌺"نون نان می شود
http://eitaa.com/joinchat/505479184C4108af7ddd
🌺گرافیک مذهبی (خادم گراف)
http://eitaa.com/joinchat/2523070464C2cb97bc5e4
🌺بازیگران مداحی هم میکنند؟!
http://eitaa.com/joinchat/589168657Cd0065018ab
🌺زیباتــــرین جــــملات مـ❃ـذهبے
http://eitaa.com/joinchat/2583429136C5ff1fafe6c
🌺نماز جماعت، آرزوی جبرئیل
http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
🌺غذای کامل (نان)
http://eitaa.com/joinchat/1182138381C0338b381c9
🌺یوسف الشهدای حزب الله کیست؟
http://eitaa.com/joinchat/1431830531Cec81cd2f0e
〰〰〰🔺🔻🔺🔻🔺〰〰〰
⏬ #پیشنهاد_عضویت
❤️شــ👈ـــناخــت امـــام زمــ♡ــان°عج°
💛eitaa.com/joinchat/3672113166C989713e162
eitaa.com/joinchat/3672113166C989713e162
دعوت نامه👆💌
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💚 شرکت در تبادلات👇
@tabadolkhane
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌸 أشهد أن شما زنده تر از ما هستید مرگ در مسلڪ ققنوس ندارد جایے #شهید_علےاصغر_حسینے_محراب🌷 #سا
🍃🌸
🔸" بہ یـاد یڪ فرمانـــده " ....
🍂با آغاز #عملیات_ڪربلای۵ ، از شب چهارم به عنوان فرمانده ے محور عملیاتے لشکر وﻳﮋه ے ﺷﻬﺪا ﻋﻤﻞ ﻣﻰﻛﺮد. او ﺗﻮاﻧﺴﺖ درآن ﺷﺐ ﭘﺎﺗﻚ ﺷﺪﻳﺪ ﻋﺮاق را ﻗﺎﻃﻊ ﭘﺎﺳﺦ دﻫﺪ. ﺑﻪ ﻃﻮرى ﻛـہ ﺗﺎ ۹ ﺻﺒﺢ ﻫﻴﭻ ڪﺲ از ﻧﻴﺮوﻫﺎى ﻟﺸڪﺮ وﻳﮋه ى ﺷﻬﺪا ﺑﻪ ﺷﻬﺎدت ﻧﺮﺳﻴﺪﻧﺪ.
🍂 درﺷﺐ ﺷﺸﻢ ﻋﻤﻠﻴﺎت و درﺣﺎلے ﻛﻪ ﺑﺨﺶ ﻋﻈﻴمے از ﭘﺎدﮔﺎن ﻗﺼﺮ را ﺗﺼﺮف ڪﺮده ﺑﻮدﻧﺪ؛ ﺗﻮپﻫﺎ و #راڪﺖﻫﺎى_ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻰ ﻣﻨﻔﺠﺮ ﺷﺪﻧﺪ. محراب دچار عارضہ شیمیایے شد او را به اهواز منتقل کردند ولی با همان سوزش چشمان و گلویش و ﺑﺮﺧﻼف دﺳﺘﻮرات ﭘﺰﺷﻚ دوﺑﺎره راهے جبهہ ﺷﺪ.
🍂 درﻓﺎﺻﻠﻪى روزﻫﺎى ﻫﻔﺘﻢ ﺗﺎ دﻫﻢ ﻋﻤﻠیات، او ﻣﺪام درﺗﻚ و ﺗﺎبِ رﻓﺘﻦ به خط مقدم ﺑود ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﻃﺎﻗﺖ از ﻛﻒ داد و ﺑﻌﺪ از ﺧﻮاﻧﺪن ﻧﻤﺎز درﺣﺎلے ﻛﻪ زﻳﺮ ﻟﺐ آﻳﻪ: « اﻟﻠّﻬﻢ ارزﻗﻨﺎ ﺗﻮﻓﻴﻖ اﻟﺸﻬﺎدة ﻓﻰ ﺳﺒﻴﻠﻚ » را زﻣﺰﻣﻪ مےﻛﺮد، ﺑﻪ اﺗّﻔﺎق ﻳﻜﻰ از ﻧﻴﺮوﻫﺎى اﻃّﻼﻋﺎت ﺑﻪ ﻃﺮف ﺧﻂّ ﺑـﻪ راه اﻓﺘﺎد و در ﺣﺎلے ﻛﻪ ﺳﻮار ﺑﺮ ﻣﻮﺗﻮر ﺑﻪ ﭘﻞ ﺷﻬﺮ دوﺋﻴﭽﻰ ﻋﺮاق ﻧﺰدﻳﻚ ﻣﻰﺷﺪﻧﺪ، ﺗﻮﺳﻂ #راﻛﺖﻫﺎىﻋﺮاﻗﻰ ﺑﻤﺒﺎران ﺷﺪﻧﺪ.
🍂 از وﺟﻮد ﻣﺤﺮاب و یار ﻫﻤﺮاﻫﺶ #ﻫﻴﭻ_ﭼﻴﺰ ﺑﺎقے ﻧﻤﺎﻧـﺪ. و ﺑﻪ اﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴـﺐ در تارﻳﺦ #سےدیماه_۱۳۶۵ ﻣﺤﺮاب ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺻﻒ ﺷﻬﺪا ﭘﻴﻮﺳﺖ.
🍂 ﭼﻨﺪ روز ﺑﻌﺪ، ﺑﺮادرش ﺑﻪ ﻗﺮارﮔﺎه ﺗﺎﻛﺘﻴﻜﻰ ﻟﺸﻜﺮ رﻓﺖ و ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﺑﺮادرﺻﻼﺣﻰ ﺑﻪ ﻣﺤﻞّ ﺷﻬﺎدت رﻓﺘﻨﺪ آن ﭼﻪ از ﺑﺪن ﻣﺤﺮاب ﺑﻪدﺳﺖ آﻣﺪ؛ ﭼﻴﺰى ﺣﺪود #۳ﻛﻴﻠﻮﮔﺮم ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻧﺒﻮد. و اﻳﻦ ﻫﻢ ﺗﻘـﺪﻳﺮ اﻟهے ﺑﻮد ؛ ﺑﺮاى اینکہ اﻳﻦ فراز از #وصیتنامہ ﻣﺤﺮاب را بہ ﻳﺎد ﻫﻤﮕﺎن ﺑﻴﺎورد :
✨« بہ ﺷﺮق و ﻏﺮب ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ اﮔﺮ ﺧﺎنہ ام را ﺑﻪ آﺗﺶ ﺑﻜﺸﻨﺪ و ﻗﻠﺒﻢ را ﺳﻮراخ ﺳﻮراخ ﻛﻨﻨﺪ، آرزوى اﻇﻬﺎر ﺿﻌﻒ و ﺷﻜﺴﺖ اﺳﻼم را و دﻳﻨﻢ را ﺑه ﮔﻮر ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺑﺮد. و اﮔﺮ #پیکرم را #زﻧﺪه_زﻧﺪه ، #ﻗﻄﻌﻪ_ﻗﻄﻌﻪ و #ﭘﺎره_ﭘﺎره ﻛﻨﻨﺪ و ﭘﺎرهﻫﺎى ﺗﻨﻢ را ﺑﺴﻮزاﻧﻨﺪ، ﺑﺎز ﻓﺮﻳﺎد ﺧـﻮاﻫﻢ زد: اﺳـﻼم ﭘﻴـﺮوز اﺳـﺖ، ﻛﻔـﺮ و ﻣﻨﺎﻓﻖ ﻧﺎﺑﻮد اﺳﺖ.»✨
#شهید_علیاصغر_حسینی_محراب
#فرمانده_تیپ۸۸_انصارالرضـا
#لشڪر_ویژه_شهـدا
#سالروز_شهادت
@shahid_ahmadali 🍃🌸
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🔹 #او_را ... 24 تو راه خونه بودم که عرشیا زنگ زد. -سلاااااام خوشگل خودم😍 -سلام عزیزم. خوبی؟ -اگه
🔹 #او_را ... 25
رسیدم خونه عرشیا و رفتم داخل.
😈یه نگاه شیطنت آمیز به سرتا پام انداخت و محکم بغلم کرد:
-خوش اومدی بانوی من😍
دوست داشتم زودتر ولم کنه،دیگه از آغوش هیچ مردی لذت نمیبردم.
-ممنون،لهم کردی عرشیا!!
-ببخشید😂😂
از بس دوستت دارم...
خب خانومی بیا بشین ببینم...
کم پیدا شدی....
اون روز هرچی عرشیا زبون میریخت و خودشو لوس میکرد با بی محلی میزدم تو ذوقش!😕
آخر کلافه شد و نشست کنارم و دستامو گرفت تو دستش،
- ترنم....
چیزی شده؟؟
چرا اینجوری میکنی؟😢
- چجوری؟؟؟
-عوض شدی!انگار حوصلمو نداری!
-نه!خوبم...
چیزی نشده...😒
-پس چته؟
-ببین عرشیا...
من همون روز اول گفتم ،این یه رابطه امتحانیه!
میتونم هروقت که بخوام تمومش کنم!!
-ترنم؟؟؟
تموم کنی؟😢
شوخیت گرفته؟
چیو میخوای تموم کنی؟
زندگی منو؟
عمر منو؟؟
-لوس نشو عرشیا😒
مگه دختری؟؟
من نباشم،کسای دیگه هستن!!😏
-چی میگی؟؟چرا مزخرف میگی؟؟
کی هست؟
من جز تو کیو دارم؟؟😥
-بهرحال...
من خوشم نمیاد زیاد خودمو تو این روابط معطل کنم!!
با چشمای پر از سوال و بغض زل زده بود بهم و هر لحظه دستمو محکم تر فشار میداد....😢
خواستم دستمو از دستش بکشم بیرون که سرشو گذاشت رو پام و شروع کرد گریه کردن!!!😳
شوکه شدم!!
دستمو گذاشتم رو سرش و گفتم
-پاشو بابا شوخی کردم😳
چرا اینجوری میکنی؟؟😒
مثل دخترا میمونی عرشیا😏
از اینکه یه مرد جلوم خودشو ضعیف نشون بده متنفرم!!😣
سرشو بلند کرد و تو چشام نگاه کرد...
چشاش سرخ شده بود و صورتش خیس!!😭
-ترنم باورکن من بی تو میمیرم....
خودمو میکشم!!
قول بده هیچوقت تنهام نذاری!
به جون خودت جز تو کسیو ندارم...😭
-من نمیتونم این قول رو بهت بدم!!
من نمیتونم پابند تو بشم...😠
اخم کرد و خواست چیزی بگه اما حرفشو خورد و روشو برگردوند...
سرشو گذاشت رو دستاش و گفت:
-ترنم خواهش میکنم.....
بلند شدم و پالتوم رو برداشتم،
داشتم میرفتم سمت در
که
عرشیا خیز برداشت و راهمو سد کرد...
"محدثه افشاری"
@shahid_ahmadali 🍃🌸
هدایت شده از شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌸
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر
#شهیداحمدعلی_نیری
🌸🍃
@shahid_Ahmadali
༻﷽༺
#السلام_علے_العشق
شش گوشہ اوجِ لذٺِ یڪ خواب نوڪر سٺ
وقتے ڪَسے شبیہِتو #ارباب نوڪرسٺ
صبح علےالطلوع #سلام_علےالحسین
#تسبیح صبحگاهےِ آداب نوڪرسٺ
#صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله
🍃🌸
@shahid_ahmadali
🍃🌸
داستان این شهید رو بخونین
ببینین بعضی وقتا گذشتن از یک #گناه آدم رو به چه جاهایی که نمیرسونه...
یکی از همرزمانش می گفت:
در لحظه ی شهادت ترکشی به #پهلویش اصابت کرد.
وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم.
وقتی روی پایش ایستاد رو به #کربلا دستش را به سینه نهاد وآخرین کلام را بر زبان جاری کرد :
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله...
بعد هم به همان حالت به دیدار ارباب بی کفن خود رفت.
آيت الله حق شناس در عظمت شهید فرمود:
این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم از احمد پرسیدم:
"چه خبر"؟
به من فرمود :
تمامی مطالبی که (از برزخ و...)مےگویند حق است . از شب اول قبر وسوال و ...اما من را بی حساب و کتاب بردند".
استاد مکثی کرد و فرمود :
رفقا!!! آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشت اما نمی دانم این جوان چه کرده بود.چه کرد تا به این جا رسید".
〰〰〰〰
🌹داستان تحول از زبان خود شهيد:
یه روز با رفقای محل رفته بودیم #دماوند.
یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید.
از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم .
همان جا پشت درخت مخفی شدم …می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم!!!!
پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین #دختر جوان مشغول #شنا بودن .
همان جا خدا را صدا زدم و گفتم:
"خدایا کمک کن!
خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم"...
از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها ومشغول درست کردن آتش شدم.
خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود
یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت .
گفتم:
" ازین به بعد برای خدا گریه میکنم"
حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم و مناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله…
به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند سبوح القدوس و رب الملائکه والروح…
از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”🌹
در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد .
در آخرین صفحه نوشته بود که در #دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که #مولای خوبان عالم حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم...🌸
📚 عارفانه
🌹شهید احمد علی نیری🌹
@Shahid_ahmadali
با جستجوی کلمه #عارفانه به زندگینامه این شهید دسترسی پیدا کنید....
#التماس_دعا
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🔹 #او_را ... 25 رسیدم خونه عرشیا و رفتم داخل. 😈یه نگاه شیطنت آمیز به سرتا پام انداخت و محکم بغلم
🔹 #او_را ... ۲۶
-برو اونور عرشیا...
درو قفل کرد و کلیدو گذاشت تو جیبش‼️
-تو هیچ جا نمیری😠
-یعنی چی؟😠
برو درو باز کن!!
باید برم،
قرار دارم...
صداشو برد بالا
-با کی قرار داری⁉️😡
از ترس ته دلم خالی شد...😨
احساس کردم رنگ به روم نمونده،
اما نباید خودمو میباختم...
-با مرجان
-تو گفتی و منم باور کردم😡
میگم با کی قرار داری؟؟
-با مرجااااان....
میگم با مرجان...
-گوشیتو بده من😡
-میخوای چیکار؟؟؟
-هر حرفو باید چندبار بزنم؟؟؟😡
گوشی رو گرفت و زیر و رو کرد.
بعدم خاموشش کرد و گذاشت تو جیبش....
-گوشیمو بده😧
-برو بشین سر جات😡
تپش قلب شدید گرفته بودم...
حالم داشت بد میشد.
رفتم نشستم رو مبل
عرشیا رفت سمت کاناپه و دراز کشید!
ده دقیقه ای چشماشو بست و بعد بلند شد و نشست...
همینجوری که با انگشتاش بازی میکرد،
چنددقیقه یکبار سرشو بلند میکرد و با اخم سر تا پامو نگاه میکرد😠
بلند شد و داشت میومد سمتم که دیگه نتونستم خودمو نگه دارم و بغضم ترکید...😭
دوزانو نشست جلوم و سرمو گرفت تو دستاش...
-ترنمم گریه نکن...😢
اخه چرا اذیتم میکنی؟؟
-دستاشو پس زدم و گفتم
-ولم کن....
بیشعور روانی!!😭
-ترنم من دوستت دارم...😢
-ولی من ندارممممم
ازت متنفرممممم
برو بمییییر😭
بازوهامو فشار داد و گفت
-باشه...
میخوای بری؟؟
-اره،پس فکر کردی پیش تو میمونم؟؟
کلید و گوشیمو داد دستم و با بغض گفت
-خداحافظ عشقم.....😢
سریع بلند شدم و از خونه عرشیا زدم بیرون...
سوار ماشین شدم اما حال رانندگی نداشتم...
حالم خیلی بد بود...
سرمو گذاشتم رو فرمون و هق هقم بلند شد...😭
خیلی تو اون چنددقیقه بهم فشار اومده بود...
نیم ساعتی تو همون حال بودم،
میخواستم برم که عرشیا از خونه اومد بیرون!!
تلو تلو میخورد‼️
داشت میرفت سمت ماشینش که یهو پخش زمین شد......❗️
"محدثه افشاری"
@shahid_ahmadali 🍃🌸
منت گذار بر سر ما، یک نفس، بخوان
باری برای بلبل اندر قفس، بخوان
فریاد تازه کن، بسرا نغمه جهاد
یک دم برای آتش تند هوس، بخوان
هر لحظه شعله ای بکشد گوشه ی جهان
بهر رهایی یمن از خار و خس، بخوان
تکبیر گو، حماسه سرا، مشت را ببند
محکم بکوب بر مگس بوالهوس، بخوان
شمشیر ذوالفقار علی را صدا بزن
یاری بگیر و از لب فریاد رس، بخوان
پرواز کن، ببر دل ما را از این دیار
با دشمن پلید، حدیث، از طبس بخوان
هان ای رژیم غاصب و کودک کش یهود!
بشنو صدای ناله و بانگ جرس بخوان
@shahid_ahmadali
هدایت شده از شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌸
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر
#شهیداحمدعلی_نیری
🌸🍃
@shahid_Ahmadali
❁﷽❁
🍃🌸
دل خستہام از این همہ قیل و قالهـا
از داغ گُنبدٺ شدهام چون هلالها
هے وعده حَرَم بہ خودم مےدهم حُسیْن
دِل خوش شدم دگر ، بہ همین خیالها
#صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله
#آھ_ڪربلا
🍃🌸
@Shahid_ahmadali
🌸🍃
#سیره_شهید_احمدعلی_نیری
احترام احمد آقا به پدر و مادرش بسیار زیاد و مثال زدنی بود....
یک بار دیدم احمد اقا به مسجد آمده و ناراحت است!
با تعجب از علت ناراحتی او پرسیدم.
گفت:
هربار که مادرم وارد اتاق می شد جلوی پایش بلند می شدم تا اینکه امروز مادرم به من اعتراض کرد که چرا این کار را می کنی؟ من از این همه احترام گذاشتن تو اذیت می شوم و...
#احترام_به_والدین
#شهیداحمدعلی_نیری
#خانواده
#سیره_شهید
#از_شهدا_الگو_بگیریم...
🍃🌸 @shahid_ahmadali
یا فاطمة الزهرا ...😭
همه مدیون تو هستند
«الهی مادر»
سایهات کم نشود از سر این نوکرها
من ازین سوختنت پای «علی» فهمیدم
«فاطمه»
هست فقط یـاور بی یاورها..!
🌸🍃
@Shahid_ahmadali
🌷جرعه ای از کلام بهجت عارفان🌷
🌺وظیفه ی انسانی🌺
بعضی به حدی با حیا هستند که با همه ی ناداری و بیچارگی، حاضر نیستند نیاز خود را اظهار کنند!
آیا نباید همسایه ها و همکارها به این گونه افراد رسیدگی کنند؟
🌼برگرفته از کتاب جناب عشق مجموعه رهنمودهای آیت الله بهجت🌼
@shahid_ahmadali
هدایت شده از شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌸
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر
#شهیداحمدعلی_نیری
🌸🍃
@shahid_Ahmadali