شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🍃🌸 #امام_خمینی در وصف ایشان می فرمایند: "رهبر ما آن طفل دوازده ساله ای است که با قلب کوچک خود که
🍃🌸
#خاطرات_شهدا
💕 حسين يكبار زخمي شده بود رفته بود بيمارستان و از همانجا برگشته بود خط. يكي از روزها از سنگر سر و صدايي بلند شد از بگومگوها چنين بر ميآمد كه حسين ميخواهد به خط مقدم برود و فرمانده اجازه نميدهد! حسين فرياد ميزد كه من بايد بروم خط. فرمانده هم ميگفت: حسين آقا براي تو حالا زود است.
❣حسين هم با عصبانيت ميگفت: من ثابت ميكنم كه زود نيست!
🍀 چند روز بعد بچهها متوجه شدند كه حسين پيدايش نيست. از هر كسي سراغ وي را گرفتند خبري از او نداشت همه نگران بودند و آن روز هوا حسابي گرم بود. نور گرم خورشيد بيابان را مواج كرده بود. انگار همه جا را آب گرفته بود.ناگهان ديدهباني يك سنگر متوجه نقطه سياهي از دور شد. درست ديده بود يك انسان بود كه نزديك ميشد. وقتي خوب نزديك شد ديدند لباسهايش لباس عراقيهاست. همه آماده شده بودند و كنجكاوانه او را زير نظر گرفته بودند. راه رفتنش آشنا به نظر ميرسيد. آري او آشنا بود. اما... نزديك كه شد همه ديدن حسين آقا است كه لباس عراقي پوشيده...
🍂 فرمانده با عصبانيت و تعجب گفت: حسين اين لباسها چيه چرا اينها را پوشيدي. اصلاً تو كجا بودي پسر؟!
🔸حسين گفت: شما گفتيد رفتن به خط براي من زود است من هم رفتم با دست خالي يك عراقي را كشتم و لباسش را پوشيدم و آمدم.😌
✍ براساس خاطرهاي از #پدر_بزرگوار_شهيد فهميده
#شهید_محمدحسین_فهمیده
#سالروز_شهادت
@shahid_ahmadali 🍃🌸