#شهید_رسول_خلیلی
اولین شهید تهرانی مدافع حرم به نقل از پدر بزرگوارش
بسیار با حیا و نجیب،بشدت از نگاه به نامحرم پرهیز میکرد و عاشق ابا عبدالله الحسین علیه السلام بود
کتابخانه شهید مملو از کتابهایی پیرامون عاشورا و دفاع مقدس است
27 آبانماه 92 در چهارمین اعزامش به سوریه در نزدیکی های حرم حضرت رقیه سلام الله علیها به درجه رفیع شهادت نایل شد و به دوستان شهیدش پیوست
روحش شاد
@shahid_ahmadali🍃🌸🍃
🌸
📸 طبق گفته خانواده شهید مرتضی ابراهیمی، این شهید بزگوار قبل از شهادت پنج میثاقنامه (برای همسر، پدر و مادر، فرزندان، خواهران و همکاران) تهیه کرده بود.
شهید ابراهیمی:"پشتیبان ولایت باشید که چراغ راه است"
🌸🍃
@Shahid_ahmadali❤️
🌸
🔰 بسیج یعنی این ...
🔻 رهبر انقلاب: افتخار خود من این است که یک #بسیجی باشم؛ سعی کردهام اینجوری عمل کنم. سال آخر ریاست جمهوری -دو، سه ماه مانده بود به آخر ریاست جمهوری من- در یکی از دانشگاهها برای یک جمع دانشجو صحبت میکردم و به سؤالات پاسخ میدادم؛ یکی از سؤالات این بود که شما بعد از ریاست جمهوری قصد دارید چه کار کنید و شغلتان چه باشد؟ گفتم: اگر امام به من بگوید برو بشو رئیس عقیدتی سیاسی فلان پاسگاهِ مرزىِ منتهاالیه جنوب شرقی کشور، من با افتخار میروم آنجا و مشغول خدمت میشوم! اگر این کار از من برمیآید و این کار را از من میخواهند، من حاضرم و به آنجا میروم؛ توطین نفس کردم. این را از باب اینکه شما فرزندان من هستید، به شما دارم میگویم. صحبت پدرفرزندی است؛ نمیخواهم راجع به خودم صحبت بکنم. هر جا و در هر زمانی به شما نیاز هست، آنجا حاضر باشید. این میشود بسیجی؛ بسیج یعنی این.
🌸🍃
@Shahid_ahmadali❤️
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 رهبر انقلاب با اشاره به حوادث اخیر:
👈 توطئه بسیار خطرناکی توسط مردم نابود شد
👈 لازم میدانم تکریم و تعظیم خود را به ملت بزرگ ایران تقدیم کنم
🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار بسیجیان:
🔹️ لازم میدانم تکریم و تعظیم عمیق خودم را به ملت بزرگ ایران به مناسبت حرکت پُرشکوهی که این چند روز انجام دادند، تقدیم کنم. حقیقتاً ملت ایران یک بار دیگر ثابت کرد که قدرتمند و باعظمت است.
🔹️ یک توطئهی عمیقِ وسیعِ بسیار خطرناکی که آنهمه پول خرج آن شده بود و زحمت کشیده بودند که بتوانند در یک بزنگاهی این حرکت را انجام دهند -حرکت تخریب، شرارت و آدمکشی که بهواسطهی قضیهی بنزین فکر کردند فرصت پیدا شده و لشکر خود را وارد کردند- این حرکت بهوسیلهی مردم نابود شد.
🔹️ بله؛ نیروی انتظامی، بسیج و سپاه وارد میدان شدند و در مواجههی سخت، کار و وظیفهی خود را انجام دادند لکن کاری که ملت در این یک هفتهی قبل کردند، از هر حرکت میدانی بالاتر و مهمتر بود؛ حرکتی که از زنجان و تبریز شروع شد و به همهی شهرهای کشور و حتی روستاها رسید و آخر هم در تهران این حرکت به این عظمت انجام گرفت.
🔺️ آن دشمن اصلی یعنی استکبار جهانی که پشت مانیتورها نشستهاند میفهمد که این حرکت یعنی چه. آنها تودهنی میخورند و وادار به عقبنشینی میشوند. ۹۸/۹/۶
🏷 #دیدار_بسیج
💻 @Khamenei_ir
🍃🌸
#شهید_مهدی_زین_الدین
#تواضع
موقع انتخابات، مسئول صندوق بودم. سر که بلند کردم، دیدم آقامهدی زین الدین، فرمانده لشکر هفده علی بن ابیطالب (ع) توی صف ایستاده، به احترامش بلند شدم. خواستم با احترام بیاورمش جلوی صف. اشاره کرد، نیامد و ایستاد تا نوبتش بشود. موقع رفتن، بدرقه اش کردم. بعد به او گفتم: «آقامهدی، وسیله هست تا شما را برسانند؟ » گفت: «آره! » هر چه نگاه کردم، ماشینی آن دور و بر ندیدم. رفت سمت یک موتورِ گازی تا سوار بشود. رفتم کنارش، گفت: «مال خودم نیست، از برادرم قرض گرفتم»
📚 یادگاران
🍃🌸
@shahid_ahmadali
پست بعد از نگهبانی من، ناصری بود. پست که تمام شد، رفتم سراغش. پتو را کشیده بود روی سرش. تکانش دادم و گفتم: بلند شو، نوبتته، باید بری سر پست، بلند شد رفت و من خوابیدم.
هنوز کامل خوابم نبرده بود که صدای ناصری چرتم را پاره کرد.
بالای سرم بود ، گفت: الان کی سرِ پسته؟ گفتم: مگه تو نرفتی؟
گفت: نه، من همین الان از خواب بیدار شدم ، کی رو فرستادی جای من؟
به اتفاق ناصری رفتیم سمت پست نگهبانی ، با کمال تعجب ، زین الدین را دیدیم که اسلحه انداخته روی دوشش ، و مشغول ذکر گفتن با تسبیح هست .
هرچه اصرار کردیم ، برود و جایش را به ناصری بدهد ، فایده ای نداشت و گفت: شما بروید بخوابید، من اینجا کار دارم ، هم پست میدهم ، هم کارم را میکنم ، ماند تا صبح پست داد...
*روایت حسین رجب زاده از شهید مهدی زین الدین*
🍃🌸
@shahid_ahmadali
🍃🌸
"صبح از منزل بیرون آمدیم. وارد اتوبان ارتش شدیم. همسرشان هم در ماشین بود. حدود 4، 5 دقیقهای از منزل فاصله رفتیم. موتورسواری بمب را به آن سمت که آقای دکتر نشسته بود چسباند. چند ثانیه نشد که نگه داشتم و صدا زدم که پیاده شوید. دکتر یک پایاننامه را مطالعه میکرد. فکر کنم همان روز جلسه دفاع داشت. کاملاً در فضای پایاننامه بود. زمانی که گفتم پیاده شوید، حاج خانم در را باز کرد و پیاده شد. دکتر سرگرم مطالعه بود و عکسالعملی نشان نداد. حاج خانم که زود پیاده شده بود، خواست در را باز کند که با انفجار مجروح شد. ایشان ضربه شدیدی خورده بود؛ از پا و سرش خون میرفت. تمام بدنش مجروح شده بود. آمبولانس آمد و ایشان را به بیمارستان فرستادیم. آقای دکتر در جا شهید شده بود"😭.
راوی: راننده و محافظ شهید
#شهید_مجید_شهریاری
#سالروز_شهادت
@shahid_ahmadali 🍃🌸