🔹 #خاطره
| دعــٰای شهــادت... |
یه روز آقا آرمان بهمون گفت: بچهها همهتون فردا روزه بگیرید بیاید حوزه، قراره افطاری بدیم. فرداش همه موقع اذان مغرب سر سفره نشسته بودیم که آقا آرمان رو کرد به بچهها گفت: خب انشاءالله که نماز و روزههاتون قبول باشه؛ شما دلهاتون پاکه و چیزی به افطار نمونده، ازتون میخوام برام یه دعا کنید. همه گفتیم: آقا چه دعایی کنیم؟
آقا آرمان گفت:
دعا کنید شهید بشم...
همهمون دستامون رو گرفتیم بالا دعا کردیم؛ اصلا انگار نمیدونستیم داریم چه دعایی میکنیم... شاید بعضی از بچهها معناش رو هم نمیدونستند...
• یکی از متربیهای شهید
#ماه_رمضان
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
🌳 درختان کنار خانهمان مدتی بود که خشک شده بود. کسی بهشان آب نمیداد. یک روز به آرمان گفتم : پسرم بیا برو اینها رو آب بده. آرمان لباس کهنه ای پوشید و رفت توی کوچه و چند ساعتی مشغول رسیدگی به درختان شد...
| خاطرهای به نقل از پدر بزرگوار شهید |
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
💌 | شور و شعور حسینی
گاهی اوقات که یه مداحی میدید و براش جالب به نظر میاومد، رو میکرد به من و میگفت: اینو گوش بده و نظرت رو بگو. بعد هم صداش رو کمی بلندتر میکرد تا با هم بشنویم. بعد از گوش دادن به اون مداحی، درباره سبک و شعرش صحبت میکردیم.
#خاطره
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
💌 سینهچـاک حضرتآقـا!
... گفت: حضرتآقا عشقه، دوستش دارم. گفتم: عجب! حالا شدی سینهچاک حضرتآقا؟ خندید و گفت: ما که از اول بودیم، بروز نمیدادیم. «به روایت دوست شهید»
"عکس از اتاق شهید آرمان علیوردی"
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
💌 | اهل شوخی
بسیار اهل شوخی بود. برای این که دیگران مخصوصا طلاب را بخنداند، هرکاری انجام میداد. مثلا به رفقای همپایهای میگفت با او کشتی بگیرند و او نیز در حین کشتی با حالتی که دیگران را بخنداند، خودش را به زمین میانداخت...
#خاطره
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
💌 | خجالت میکشم...
با آرمان رفته بودیم یه مسجدی، وقتی اومدیم بیرون به کسی اشاره کرد و گفت: اون رفیق منه. اومد که به سمتش بره یک دفعه برگشت؛ گفتم: آرمان چرا نرفتی حال و احوال بپرسی؟...
#خاطره
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
🖋 #خاطره
آرمان تقریبا هر شب جمعه برای مراسم دعای کمیل به مسجد امینالدوله میرفت.
یک بار به او گفتم :
آرمان، این هفته هم برای دعای کمیل رفتی؟
چطوری وقت میکنی اون وقت شب
از منزلتون برسی اونجا؟
اون وقت شب توی اون محله نمیترسی؟
گفت: نه، ترس نداره، من با ماشین میرم؛
اونجا هم نگهبان داره. تو هم این هفته بیا.
گفتم: تو گواهینامه داری،
ولی من باید یه مقداری از مسیر رو پیاده بیام.
اون وقت شب یکم میترسم.
گفت: عیبی نداره. آدرس منزلتون رو بده؛
خودم میام دنبالت.
خدا میداند ؛ شاید شهادتت را در همان
شبهای دعای کمیل از ارباب گرفتی...
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
📝 اولین باری که با هم بیرون رفتیم، گلزار شهدا بود. پنج نفر بودیم. همانطور که به قبور مطهر شهدا سر میزدیم، به مزار شهید نیری رسیدیم. یکی از ما گفت: کی روضه میخونه؟ همهی ما بهانه آوردیم که روضه نخونیم. اما آرمان داوطلب شد. از او پرسیدیم: چه روضهای میخونی؟ گفت: روضه خانم رقیه سلاماللهعلیها...
خیلی حضرت رقیه(س) را دوست داشت...🥀
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📩 آخرین سفری که با هم رفتیم، سفر قم و جمکران بود. داخل اتوبوس هم موقع رفت و هم موقع برگشت کنار هم نشسته بودیم. روضهای از حضرت رقیه(سلام الله علیها) رو کلیپ کرده بودند که دختر بچهها این شعر: حالا اومدی حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی رو میخوندند... آرمان از این کلیپ خیلی خوشش اومده بود و میگفت: خیلی گریه کردم، خیلی قشنگ بود...
آرمان عاشق حضرت رقیه(س) بود.❤️
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
🌹 یکی از تفریحات شهید آرمان مطالعه زندگینامه و زیارت مزار شهدا بود.
✍🏻 به دستخط مادر شهید آرمان علیوردی
پنجشنبه و یاد شهدا با صلوات...
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَباعَبْدِالله الْحُسَیْن(ع)
آرمان هر روز که از خواب بیدار میشد، اول به سمت این پرچم رو میکرد و به امام حسین(علیه السلام) سلام میداد.
خودش همیشه میگفت: تمام نور و روشنایی اتاق من از وجود این پرچم هست.
📸 این عکس همان پرچم است.
• روایتی از مادر شهید آرمان علیوردی
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
🕊 همسفر خوشخندهی ما...
آنقدر شیرین صحبت میکرد و خوشصحبت بود، که همه ما لذت میبردیم وقتی میخندید و حرف میزد. کربلا که رفته بودیم، با این که درست نمیتوانست منظورش را به عراقیها برساند، ولی آنقدر قشنگ و با خوشرویی صحبت میکرد که عراقیها هم دوست داشتند بیشتر با او ارتباط بگیرند. شاید حرف هم را درست نمیفهمیدند؛ ولی سربهسر هم میگذاشتند. عراقیها از آرمان بیشتر از ما خوششان میآمد؛ از بس که خوشخنده بود...
✍🏻 دوست شهید
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
♥️ #خاطره
|امام حسین(ع) اگه بخواد...|
گفت: دیدی مامان گفتم امام حسین(ع) اگه بخواد واقعا میطلبه، کی فکرشو میکرد؟
✍🏻 به روایت مادر بزرگوار شهید
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
🔸 غیر قابل بخشش...
آرمان از غیبت کردن و دروغ گفتن بسیار متنفر بود. اگر جایی، غیبت میکردند اول از عواقب آن توضیح مفصل میداد. او میگفت: هر چیزی که برای خودت نمیپسندی، برای دیگران هم نپسند.
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚| اهلِ ارادت...
همیشه میگفتن امام حسن(ع) مظلوم واقع شدن و همهی مراسمهاشون و میرفتن. میگفتن:«مظلومترینِ اهلبیت امام حسن(ع) هستن.» به ایشون هم ارادت خاصی داشتن...
•به روایت مادر بزرگوار شهید
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
🕊 به رسم ادب...
آخرین سفری که خانوادگی به مشهد مشرف شده بودیم، شب آخر، شب عاشورا بود.
قرار این بود که صبح زود به تهران برگردیم.
برای خداحافظی و آخرین زیارت به حرم رفتیم که موقع برگشت، آرمان همش هر چند قدمی که برمیداشت به رسم ادب تند تند برمیگشت و گنبد امام رضا(ع) رو نگاه میکرد و اشک میریخت...
منم خیلی حواسم بهش بود و هرموقع که آرمان میایستاد و گنبد رو نگاه میکرد منم کنارش میایستادم و میدیدم که یکریز اشک میریزد. دیدن این صحنه و اشکهاش یک لحظه هم از ذهنم دور نمیشه و دائم جلوی چشمانمه...
• به روایت از مادر بزرگوار شهید
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهادت_امام_رضا(ع)
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
💛| سفر زیـارتی
میگفت: یه چیز این سفرها بده! اونم موقع خداحافظی کردن از اماما و حرمه، که واقعاً دل آدم میگیره موقع خداحافظی بیشتر دلتنگ میشی.
«به روایت از مادر شهید»
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
خیلی اهل شوخی بود. همیشه تمام سعیشو میکرد
که اطرافیانش رو بخندونه و شاد کنه!
هر وقت میدیدمش روحیه میگرفتم.
✍🏻 به روایت از دوست شهید علیوردی
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
💌 هدیهی بعد از شهادت
روز آخر تقریباً اولین و آخرین گفتوگو رو باهاش داشتم. داخل کانال پایهشون مطالب تهذیبی رو تحت عنوان # هدیه میذاشتم، حدیث و شعر و...
بهم گفت: اون جایزههایی که میذارید خیلی قشنگه، استفاده میکنیم، بازم بذارید.
گفتم: جایزه؟!
گفت: ببخشید همون هدیهها.
گفتم: چشم...
هدیه بعدیای که گذاشتم، شعر شهادتش بود...
📄 به روایت از دوست شهید علیوردی
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
✉️ خیلی اهل شوخی بود. همیشه تمام سعیش رو میکرد که اطرافیانش رو بخندونه و شاد کنه. هر وقت میدیدمش روحیه میگرفتم...
🎙 به روایت از دوست شهید علیوردی
#خاطره
#آرمان_عزیز
#نحن_ابناء_المقاومه
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
عصر همان روزی که آرمان به شهادت رسید، داشتم روی بالکن مسجد راه میرفتم که دیدم آرمان دارد وسایلاش را جمع میکند. به او گفتم: آرمان داری کجا میری؟
گفت: احتمالاً امشب خیابونا شلوغ میشه. تو هم بیا تا امشب با هم بریم.
گفتم: آرمان بشین دَرست رو بخون.
گفت: آدم نباید سیبزمینی باشه!
گفتم: خب حداقل از این به بعد کمتر برو.
گفت: باشه؛ ولی امشب میرم...
رفتی و دیگر نیامدی رفیق...
🌹 به روایت دوست شهید علیوردی
#خاطره
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
هروقت عید یا ولادت یکی از ائمه میشد، حتما شیرینی یا شکلاتی چیزی میگرفت و میاومد خونه. اعتقاد داشت همونطور که توی روزهای شهادت نباید کم بذاریم، تو اعیاد و ولادتها هم باید خوشحالیمون رو نشون بدیم.
🌼 به روایت مادر بزرگوار شهید
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
✉️ با آرمان در کار تربیتی حوزه، سر یک موضوعی به اختلاف نظر خوردیم. چون من مسئول کار بودم و آرمان داشت کمک میداد، بدون این که رفتار تندی بکند، حرفم را قبول کرد و از نظرش کوتاه آمد. حواسش بود اصول کار تشکیلاتی را رعایت کند و کار زمین نماند.
🎙 به روایت از دوست شهید علیوردی
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
مهمترین دلیلی که آرمان دانشگاه را رها کرد و وارد حوزه شد، همین بود که میگفت: میبینم این(دینداری و دینفهمی) فعلی را که در جامعه ی ما سطحی است، من باید بروم دین را خوب و عمیق بفهمم و درک کنم و برای دیگران توضیح بدهم. سالهای آخر به جهت سوالی که چند دانش آموز راهنمایی از او پرسیده بودند و پاسخ خوبی برای آنها نداشت، با پیگیری و مطالعه ی مفصل در آن زمینه، مقالهای نوشت و به خوبی به آن شبهه پاسخ داد.
• به روایت پدر بزرگوار شهید
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آرمان واقعا مؤمن بود. چندروزی بود آرمان با من میومد میرفتیم بدنسازی. بعد از یه مدت آرمان اومد و گفت: دیگه نمیخوام بیام. گفتم: چرا؟
گفت: اینجا آهنگ های تند و بلند زیاد پخش میکنن، گوش دادنشون درست نیست!
گفتم: من که پول ترم اینجا رو دادم و تا آخرش اینجام. اما آرمان گفت: من دیگه نمیتونم. رفت و یه باشگاه دیگه ثبتنام کرد.
به روایت از دوست شهید آرمان علیوردی
#خاطره | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
📣 کانال رسمی شهید آرمان علیوردی
@shahid_armanaliverdy