eitaa logo
رهروان شاهدان وصال رشکوییه
107 دنبال‌کننده
495 عکس
227 ویدیو
60 فایل
ما ملت امام حسینیم
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از هوالرزاق
دعای ندبه فردا صبح همزمان با طلوع افتاب منزل کربلایی محمدعلی زارع رشکوئیه حاج حسن برگزار میگردد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 عمرمان رفت... تا کی قرار است توبه را به تاخیر بیاندازیم؟! 🎙تلنگری از استاد مطهری (ره) @khabar_hezbollah
سحر گفتم : هوای آشنا دارم هوای آسمان عشق هوای ختمی یک کوه هوای بوریای بی ریای سیّدی عاشق دل من شرجی ّ باغ مه آلودست دل من در میان شیشه های شب , پریشان است درختان حیاتِ یک غمستان غرق در نورند و آهنگ غریبی بر لب برگ درختان است سحر مرغان شبگرد مهاجر, در میان برکه پر شستند عجب مضمون بی تابی! عجب مفهوم پر آبی از آن رود رها برخاست! میان ماهرویان آتش یک عشق افتاده ست سواری هم نوای یک گل سرخ است طنین ریزش آیینه ای همچون نفسهای گل شب بو به روی برگ شبنم ها و یا نیلوفران وقت می ماند آه نصرالله! میان برگهای پونه وزیتون صدای عاشقی دانا نگهبان است نبودم در یکی دریاچه ی محدود ولی از وسعت دشت اقاقی ها چه ادراک کمی داریم چه احساس کمی داریم ما از لاله و زنبق هوای سیدی داریم ما از جنس آب و آه و آیینه هوای دشت دل دارم هوای یک گل تنها هوای یک گل سوسن درختان در مسیر عشق می آیند چمن ها در میان موج دریا شور می خوانند صدای بارش شبنم از آه یک شقایق می زند بیرون ملائک از میان آسمان عشق می بارند به همراه دو دسته پاکت خورشید برای دیدن عاشق برای بردن دریا ببین ای دل چه تصنیف قشنگی می شود مهتاب در جامِ گل نرگس در آن باران و این تصنیف, غوغاییست به یاد آهِ نصرالله. دل از مهمانی گنجشکها در عصر, اینجا نور می گیرد درختان هم صدا با عشق می خوانند کنار ِساقه ی یک کوچه ی آیینه , مهتاب است سوار نقره پوش سروها از کوه می آید میان تپه ها, گل های یک گلزار می رقصند درختی همسفر شد با بهار و نور نگاهی بر فراز تپّه ها مهتاب می بارد که تا حیرانی مردابها را برکند از قلب کوهستان چه احساسی! دل من روی سقف واژه ی گل, نور می کارد وجان هرشب از آهنگ طراوت غرق موسیقیست درختی همچو عاشق رهنمای سر به زیر عشقِ خورشید است و عاشق بچّه های عشق را بر شانه های مهربان خویش می گیرد سحر گفت عاشق صادق به گلها و دل عاشق: چه احساسی! که عاشق از ورای کربلا تا کبریای محض می آید قناری های عاشق, جمله می گریند و او هم سخت می گرید ومن هم خوشتر از مهتاب می گریم و از چشم کبوتر هم سرشک و لاله می بارد از ارواح درختان شاخه ای را با تبر چیدند چرا ما بی تبر ماندیم؟ هزاران بار ما هم در نفس های درختان آتش تزویر را دیدیم دریغا دست صهیون گَردهای شرک را بر روحِ معصوم درختان ریخت وما هم هر شب و هر لحظه با هم میهمان بودیم درون کومه ی تردید نه زیر سقف مهتابِ چکاوکها نه پروازی درون آسمانِ لاجوردکاشیِ ماه و گل مریم درون شطّ یک آیینه رخت خویش را شستیم ولی دیگر بیا جانا! بیا تا رخت حیرت را در آب و سایه ی نیلوفر اندازیم بیا سقف نبودن را دمی از واژه ی همراهی یک لاله پر سازیم بیا تا یک شب اندازیم خود را از دل آیینه در اعماق یک دیدار بیا در روز باران, ناودانی از صفا باشیم تو ای عاشق بیا با خود ببر من را به شهر نور و آیینه به دنیای شقایق ها میان دشت و پرچین حقایق ها و من را با نسیم عشق, روشن کن مرا همراه یک بادام کوهی تا دل مهتاب و صحرای شهادت بر مرا تاباغی از گلهای نور و آشنایی بر و مهمان کن ببین سیّد!! ببین عاشق ! مگر عاشق نبودی برگدا و شاه؟ و با لطف و کرَم همراه خودت گفتی: شهید عاشق و فرزند عاشورا مگر از شهد شیرین شهادت می کند پروا؟ حنا بستی و با توفان خون رفتی در آن وادی به عشق کربلا با لاله های سرنگون رفتی در آن وادی خدای مهربان و پاک را خواندی تو را می خواهم ای تکبیر ناب و ای اذان محض تو بودی مرزبان آفتاب و پاره ای از ماه امام خطبه و کوه کلام و عارف درگاه بهار آشنا با سوره اسطوره ! تو بودی ای گل طاها امام آب در دریا و در صحرا ندید وهم نبیند کور و کر نور و سلام مهربانی را اصول هم دلی با هم زبانی را تو بودی مرد میدان , مرد عرفان, مرد دانش مردِ اهل درد و روح پهلوانی در شب نامرد تو ای عاشق ترین عشّاق در صبح غدیر و ظهر عاشورا بگیر ای آشنا دست منِ بی تاب را یک دم و بر جانم بنه مرهم تو بودی یاس, همچون مادرت زهرا گل حمرا و بودی حوض کوثر همچنان اخلاق پیغمبر بریزم اشک خونین را دهم من جان شیرین را من ای یاس کبود و آسمانی از جدایی سخت غمگینم چرا از کوچه ی قلبم تو کوچیدی؟ چه کس را آشنا دیدی؟ بمیرم از فراق سیّدی محبوب و ربّانی از اندوه بهار ناب و بارانی شاعر..دکتر محمدعلی پاکدل
🔥لحظه عبور جنگنده های رژیم‌صهیونیستی از فراز ورزشگاه کمیل شمعون بیروت در خلال مراسم تشییع پیکرهای مطهر شهدای مقاومت