eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
7.6هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی مجموعه شهید دهقان: 🆔| @Ghoqnooos_7494
مشاهده در ایتا
دانلود
⸢بسمـ‌رَبــ‌العشقــ♥️⸥ میتوان بین کثرات و شلوغی ها و هزار جلوه از دنیای فانی بود، اما وحدت داشت ... نخ ولایت را گم نکرد ... عشق الهی وحدت میدهد ... هرجا نگاه کنی، اورا میبینی .. مراقبه امروزم این باشد که نخِ محبت مهدی {عج} را بین کثرات گم نکنم✨💔 ⦅شھیدمحمدرضادهقان‌امیرے⦆ ❜ شهادت، بال‌نمیخواد، حال‌میخواد... ❛ 🗒️ پنج‌شنبه ۱۴۰۰٫۸٫۲۰ 🆔 • @Shahid_dehghan
💚 حدود ساعات دو تا سه نصف شب خواب عجیبی دیدم. خانه‌مان نورانی شده بود و من دنبال منبع نور بودم. دیدم پنجره آشپزخانه تبدیل به در شده و شهدا یکی یکی وارد خانه‌ام شده اند. همه جا را پر کردند و با لباس نظامی و سربند، دست در گردن یکدیگر به هم لبخند می‌زنند. مات نگا‌‌هشان کردم و متوجه شده‌ام منبع نور از دو قاب عکس برادران شهیدم است. آن شب برادر شهیدم محمدعلی به خوابم آمد و در حالتی روحانی سه بار به من گفت که نگران نباش، محمدرضا پیش ماست. آن شب تا صبح اشک ریختم و دعا خواندم. بعدها گفتند که همان ساعت سه هواپیمای حامل پیکر محمد رضا و بقیه شهدا روی زمین نشست. [۱روزمانده‌تا‌شهادت🌹🍃] 🆔‌‌@shahid_dehghan
🦋| روزشمارمادرانه۳ ... دل توی دلم نیست،میدانم محمدرضا دارد یک کارهایی میکند، آموزش می بیند، آنهم از نوع سختش، گاها شبها دیروقت به خانه می آید، خسته و کوفته. خودش به وضوح رضایتمند است اما من نگرانش هستم، سوال پیچش می کنم. بعضی وقتها که حوصله دارد سرِ صبر فلسفه می بافد و دلِ سیر جواب میدهد، طوری که خسته ام می کند و پشیمان از سوال، اما تکنیک های سرِحال آوریش حرف ندارد، با دلقک بازی و ایجاد پیام بازرگانی آدم را از خستگی، و از جدیت در پرسش بِدَر می آورد، اما امان از وقتی که حوصله ندارد یا خسته است با انبر هم نمی شود از زیرِ زبانش حرف کشید. می دانم تصمیمش چیست. اما به خاطر دل خودم هم که شده به زبان نمی آورم، حتی بهش فکر هم نمی کنم، راستش در فکرم بیقرارم. هنوز رفتن محمدعلی بعد سی و یک سال برایم مثل گدازه های آتش، سوزان است، فلذا از فکر کردن طفره می روم، خودم را به بی خبری می زنم، بی خبری خوش خبریست. اما هر لحظه دلم مثل سیر و سرکه می جوشد. در خانه همیشه درحال پِچ پِچ کردن با مهدیه اوقات خودش را پر می کند، می فهمم که خواهر برادری درحال پنهان کاری هستند، شنیده ام که تاریخ تکرار میشود، اما اینجا و الان در سال نود و چهار تاریخ انگار با تمام جزئیاتش در حال تکرار است، پنهان کاری از همان نوع قدیمی اش که خودم در مقابل پدر و مادرم انجامش میدادم، پنهان نمودن جدیدترین اخبار از عزم بر رفتن های مکررِ محمدعلی و محمدرضا... به رزم. @shahid_dehghan
+امام حسن(علیه‌السلام)می‌فرمایند: آنچه را از دنیا طلبیده ای و بدان نرسیده‌ای ، به منزله‌ی آن پندار که «هرگز» به اندیشه‌ات خطور نکرده است... ﴿میزان الحکمه ج۳ ص۶۸﴾ ✍🏻بین این همه هدف و آرزو، بین تمام خواسته‌هامون، قطعا هستن مواردی که نشه، نرسیم... آروممون میکنه این کلام آقا... بهش فکر کنیم،از نو شروع کنیم✨ ♥️ 🌱 @shahid_dehghan
روزشمار مادرانه۴ ... سفارش توست، حالا که دوری، انگار اصرارِ بیشتر دارم در انجام سفارشاتت، یکی دوتا که نبودند، ازدواج، انگشتر، شال عزا، شالی که هنوز بوی تو را دارد، برایم طاقت فرساست استفاده اش، اما مهدیه مثل همیشه هوایت را دارد، مامان: محمدرضا خواسته، خوب وقتی میری هیئت، بنداز دور گردنت. همان شال مشکی بلندی که قلبی سپید دارد، سبک است چون پرِ پروازِ تو، نرم و لطیف است چون قلب مهربان و رئوف تو. هر شب که هیئت میروم همراه من است برایم قداست پیدا کرده از آن زمان که گفتی بهش احتیاج داری، حرفی عجیب، اما پر تکرار. درست از هشت سالگیت که یکی برای تو خریدم و یکی برای مهدیه، مثل پیر غلامان امام حسین،ع، با زبان کودکانه ات میگفتی: روزی به دردم میخورد. بزرگتر که شده بودی مدل گفتارت تغییر کرد و گفتی بهش احتیاج داری. نمی دانستم چه احتیاجی، دلم گواهی میداد اما مثل همیشه از افکارم فرار میکردم. مادراست دیگر هرآنچه می اندیشد محقق میشود... در فاصله ایی نه چندان دور، وقتی پیکرت آمد، معنای احتیاجت را فهمیدم، شاید خودت به من فهماندی که همراهت بفرستمش، تا در لحظه ی دیدار با مولایت، نشانِ خادمیت باشد، خادمی به مدت دوازده سال، چه زیباست، دوازده، شاید مقدراتت بر این عدد بوده، وشاید نشانی از ارادتت. آدمیزاد که برای اثبات خادمیش نیازی به عکس ندارد، هرچه گشتم عکسی از تو با شال عزایت نیافتم در یک قاب، تنها همین تصویر...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[﷽]• 🕊⚘ ▫️تمام پاییز 🍂 بوی عطر وصل شما را به محبوب دارد حال و هوایی غریبی برای ما و بهار زندگی شما کاش بهار جاویدان ما هم در همین حوالی پاییز باشد شبیه شما نزدیک شما.... @shahid_dehghan
معبری به سوی اسمان ۲۸.m4a
14.49M
³⁰| ●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ㅤ↻ مَن کانَ لله کانَ اللهُ له..هرکی برا خدا باشه خدا با همه وجودش برا اون میشه... رفقا برا خدا شدیم..⁉️ ۲۱ آبان سالروز شهادت محمدرضایِ دهقان امیری...نمیخوایم بریم همه زندگیامونو درست کنیم؟ 👇🏻 🎧•| @shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺بخشے‌ازسخنان‌ رهبرانقلاب‌و‌شهیدسلیمانے... • چطور بلا تبدیل به نعمت میشه؟ •چطور تهدید تبدیل به فرصت میشه؟ 📱 🌱 •🥀| @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🦋| روزشمارمادرانه۵ بعدترها شنیدم تو روز تاسوعا نزدیک و شاید کنار آقا عبدالله باقری بودی و دیدی آن لحظه را که تیر حرامیان برگونه اش نشست. حالا علت صدای خسته و تکیده ات را در شب عاشورا درک میکنم صدایت فریاد میزد که زخمی عمیق بر قلبت نشسته اما دل مادرانه من باز مادی می اندیشد، محمدرضا نکنه سرما خوردی؟ قرص داری بخوری؟ ریتم صدایت خیلی برایم آشناست من این ریتم را می شناسم، شبیه صدای دائی محمدعلیست شبِ قبل از پرواز: فاطمه به آقاجان بگو من دارم میرم مقرّ. با اینکه از هیئت برگشته بودیم، همراه مهدیه، و باید فرح بعد روضه برایمان تداعی میشد آن طور که تو هماره میگفتی، اما دلهره عجیبی در دلم لانه کرده بود در اتوبوس شرکت واحد بودم که زنگ زدی، دیگر شماره ات برایم ناشناس نیست، آشنایی ست که امواج قلبم را تنظیم می کند. هردویمان احتیاج به تجدید قوا داریم، ایستگاه دانشگاه شریف پیاده شدیم و هم کلام تا خانه از دردها و فراق ها گفتیم، به مهدیه گفتم: صدایت دیگر زمینی نبود، گفتمش آماده باش برای هجران، خودت را با الطاف حلم و صبر بساز، فرصتِ کمی باقی مانده. مهدیه گفت: کاش بیاید و بار دیگر برود، کاش سرباز حسین را یکبار در آغوش گیریم و بویش کنیم... اما قلب من گواهیه دیگری می داد، حرفهایم برای قلب خودم سنگین بود چه برسد برای قلب نحیف و جوان مهدیه، وای خدایا من چقدر آن شب سنگدل شده بودم، اما نه سنگدل نبودم بلکه نزاعی بین مادر یگانه بین و مادر بیگانه بین درمیان بود، این مادری که اینگونه از شهادت فرزند و پاره جگرش حرف می راند منِ دنیایی و مادی ام نبود، نمی دانم چی و کی بود، فقط میدانم دستی رحمت بین بر قلب و روح من مماس شده بود و داشت تمام وجودم را اشغال میکرد. همان دستی که محمدرضا را در آغوشش فشرد و بوسه بر گونه اش زد... @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
.[﷽]. #روایت #مجنون_حضرت_عشق🌹 #قسمت_پنجم 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 بعد از اینکه بچه‌ها با زینبیون به هم رسیدند و دست دا
.[﷽]. 🌹 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 علی فقط از تو گفت. از برادر مجروحش چیز بیشتری نگفت. نفهمیدم که درصد جراحتش چقدر بوده و علی بعداز مجروح شدنش کی برادرش را دیده و اصلا چرا همان وقت نرفته سراغ برادرش؟ می‌دانی انگار یک‌جورایی ته‌دلش از تو گله داشت. می گوید:" محمدرضا بعداز شهادتش انگار بچه‌هایی که میشناخته ول‌ کرده ورفته سراغ بچه هایی که نمیشناخته. هرکس خواب تعریف می‌کند غریبه‌ست. کار همه‌رو داره راه می‌ندازه. با دوستم رفته بودیم چهلم محمدرضا. موقع برگشت سوار موتور بودیم. می‌خواستیم به تشییع یکی از دوستامون برسیم. من دوتا گوشی‌م رو گذاشته بودم توی جیبم. توی راه جیبم سوراخ شده بود و هردوتا گوشی افتاده بود. یک‌دفعه دست کردم توی جیبم دیدم نیست. دوباره راه رو برگشتیم. همین طور که برگشتیم. همین‌طور که برمی‌گشتیم کلی به محمدرضا تشر زدیم که هیچ خیری ازت به ما نرسید. گوشی‌مام هم توراه مراسمت گم شد." آن دنیا هم از مردم آزاری دست برنداشتی؟ در گم شدن گوشی علی که نقش نداشتی؟ داشتی؟ چرا به خوابش نمی‌روی و از دلش درنمی‌آوری. اصلا بگذار ببینم چی شده که به خواب غریبه ها می ‌روی و دوستانت را فراموش کردی؟ آن ها را از کجا می‌شناسی که می‌روی سراغشان؟ می‌دانی مهدیه دربارع این کارت چه می‌گوید؟ "تو خیالت از آشناها راحته. تا توی این دنیا بودی،گرفتارشون کردی و خیالت راحته ازت جدا نمی‌شن شوخی که نیست دلشون گیرِ توعه! اما خب غریبه ها این‌طور نیستن. لازمه گاهی سری بهشون بزنی و ازشون دلبری کنی." ببینم من غریبه‌ام یا آشنا؟ چرا من تو را توی خواب نمی‌بینم؟ چرا تکلیفم را روشن نمی‌کنی. مامان فاطمه می گوید خودت انتخاب کردی که من تورا روایت کنم. و من از همان اولش سوالم این بوده که چرا من؟ اگر زحمتی نیست یک تُک پا تشریف بیاور توی خوابم و بگو آنجا چه کسی سفارش من را کرد؟ می‌دانم که این چیزها منطق بردار نیست و نمی‌شود برای هرکسی توضیح داد. اما به گمانم این دیوانگی من در روایت کردن را پسندیدی و خواستی روایتت هم فرق داشته باشد با همه. تو مجنون حضرت عشق بودی و هستی‌ات هم باید مجنون‌وار روایت می‌شد. 1روزتاوصال 🍂🍂🍂🍂🍂🍂 📚 🌸•| @shahid_dehghan
•❤️🥀• [ ] پخش زنده و مستقیم کنگره‌شهدای‌درپناه‌حرم با توجه به محدودیت های اعمال شده از طرف اینستاگرام برای پیج رسمی شهید دهقان‌امیری مراسم ششمین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری فردا به صورت زنده از پیج زیر پخش خواهد شد. ⏰ از ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۷ آی دی پیج در اینستاگرام و روبیکا: 🆔 https://instagram.com/hosein_vesali94?igshid=1f8gsmbtstv9n ❤️🥀 | @Shahid_dehghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋| 📆 ۲۱ آبان ماه ۱۴۰۰🌸 درششمین‌سالگرد‌شهادت‌شهیدمحمدرضا دهقان‌امیری‌دعوت‌شده‌ایدبه زیارت‌مزار آســـ⛅️ــمانے و مطهـࢪ شھـید...😍🌷 روزتون پر از عطر و حضور شهدا ...✨ التماس دعا✋🏻 🌿 | @shahid_dehghan |🌿
「🦋| شهادت‌مرگ‌نیست،رسالت‌است..🙃 رفتن‌نیست،جاودانه‌‌ماندن‌ است..🥀 جان‌دادن‌نیست،بلکه‌جان‌یافتن‌است.. به‌اجبار‌رفتن‌نیست،به‌اختیار‌رفتن‌است سکوت‌نیست،فریاد‌است🗣تنفر‌نیست، عشـــــق‌است.. 🌱•| @shahid_dehghan |•🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[﷽]• 「‌📌| | درپناه حرم | {ششمین‌سالگردشهادت‌شهید‌مدافع‌حرم‌محمدرضا‌دهقان‌امیری} ⏰|زمان: جمعه‌۲۱آبان‌۱۴۰۰ازساعت‌۱۴:۳۰ 🏠|مکان: خیابان‌آزادی‌جنب‌ناحیه‌مقداد‌سپاه مهدیه‌امـام‌حسن‌مجتبےعلیه‌السلام 😷|با‌رعایت‌پروتکل‌های‌بهداشتے منتظرحضور‌تان‌هستیم...❤️ 🕊 🆔•|@shahid_dehghan|•
🕊•|بسم رب الشهـدا و الصدیقین|•🕊 من‌شنیدم سࢪ عشاق به زانوےِ شماست و از آݩ ࢪوز سـرم میـلِ بریدݩ داࢪد...🍃 بہ منــاسبت ششمین سـالـــگرد شهادت↯ •| •| •| 🔸 جزئیات در تصویر 👆 جهت دریافت جزء قرآن و شرکت در این ختم های دسته جمعی به آی دی زیر پیام دهید. 🆔 [ @anonymous_983 ] 📿 🌹 🆔[@shahid_dehghan]
💌| به روزهاے سپرے شده از عمرم نگاه میڪنم ڪه شما را نداشتم و به حالا که زمان بی شما میگذرد. حتی نمیدانم الان کجایی!؟اوضاع و احوال دلتان خوب است یا دلگیرید!؟مثل پدری که هربار خطای بچه‌اش را میبیند و ذره ذره آب میشود؟من خودم میدانم گناهانم باعثِ‌عقب‌افتادنِ‌ظهورتان شده😔 میدانم هر بار که نامه ی اعمالم را میبینید از اینکه پیروی مثل من دارید دلگیر میشوید..اما با این همه من شما را خیلی‌دوست‌دارم خودتان نگاهی به من بکنید که بتوانم با هوایِ‌نفسم مبارزه کنم که بیشتر از این ظهورتان عقب نیوفتد که وضع ما بدون شما وضع یتیم بی پدر است...💔 من میدانم مثل شهیدان راهت نیستم.‌ مثل شهید دهقان هایی که یاری ات کردند...اما خوب میدانم که هر کس که بخواهد در راهت قـ👣ـدم‌ بردارد تو با آغوش باز او را مےپذیرے. مثلِ حر ....🙃پس به ما کمک ڪن مانندِ شهیدانِ راهـت سرباز باشیـم نه سربار...من مےخواهم به سمتِ تو بیایم آغـوش باز کن...اے عزیزِ مھـرباݩ♥️ ♥️ ✍🏻 🌙 💙 | @shahid_dehghan |💙