🍃📚| خاطرات کتاب ابووصال
📝 #از_محمدرضا_تا_محمدرضا
عاشق دایی هایش بود و نسبت به دو دایی شهیدش ارادت خاصی داشت.
از نظر اخلاقی شباهت هایی به دایی هایش داشت. در متانت، ادب و مقیّد بودن شبیه دایی بزرگش #شهید_محمدعلی_طوسی بود. اما در پر جنب و جوش بودن و شیطنت هایش به دایی کوچکش #شهید_محمدرضا_طوسی رفته بود. طوری که پدربزرگش به او میگفت: #محمدرضا شیطنت هایت شبیه #محمدرضای من است..!!
📝|نقل شده از #مادر_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_۲۸
🍃📚| @shahid_dehghan
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
•┄═━❝🏴❞━═┄•
@shahid_dehghan
•┄═━❝🏴❞━═┄•
زِ پيشم مـيروے امّا
مهيّا كن مزارم را ...
كه بعد از رفتنت جانا
دگر جـانے نمى بينم
#شبتون_شهدایی🌙
•┄═•🏴•═┄•
@shahid_dehghan
•┄═•🏴•═┄•
🍃📚| خاطرات کتاب ابووصال
📝 #نیمه_پنهان
حالات معنویش را حفظ میکرد و اصلا اهل بروز دادن نبود.
معنویتش را پشت شوخی هایش پنهان می کرد. اگر مواقعی بود که می فهمید طرف مقابلش می خواهد از اوضاع معنویش اطلاع پیدا کند، مطلقا چیزی نمی گفت مگر که خودش حرف بزند.
📝|نقل شده از #مادر_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_۲۹
🍃📚| @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄═•🏴•═┄• @shahid_dehghan •┄═•🏴•═┄•
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
یکی از کتابهایی که شهید دهقان خیلی بهش تاکید داشت #صحیفه_فاطمیه بود.
کتابی که شامل ادعیه، مناجاتها و خطبه ی فدکیه ی حضرت زهرا سلام الله علیها است.
💢 فقط پی سینه زنی و گریه نبود...
#شناخت_راه حضرت زهرا (س) هم براش مهم بود.
#من_مادری_ام...
#شهیدانه_زندگی_کنیم
▪️ @Shahid_Dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃🌸| @shahid_dehghan
⚠️ ان شاءالله می خواهیم از امروز #شهیدانه زندگی کنیم، پس؛
✋بسم الله...
▫️فرقی نمی کرد براشون که کجا باشن و طرف مقابلشون چه کسی باشه...
همه جا و در هر شرایطی سعی می کردند کنترل داشته باشن...
می دونستن خدا و اهل بیت (ع) چقدر توصیه به این امر کردن...
#شهدا هم که حرف گوش کن!😊
🔹از "ابراهیم هادی" بگیم: چند وقتی یه خانمی دنبالش راه افتاده بود و گفت به دستش میاره!! وقتی ابراهیم متوجه شد که بخاطر ظاهر جذاب و تیپش ازش خوشش اومده، برای رهایی از این دام، از فرداش با موهای تراشیده و لباسهای ساده و حتی شلوار کردی می رفت سر کار...
🔸از "سید میلاد مصطفوی" بگیم: رفته بود خواستگاری... کلاه سرش کرده بود!! که بالا رو نگاه نکنه...
🔹از "رسول خلیلی" بگیم: خیلی تو برخورداش با نامحرم کنترل داشت، حیا داشت و نگاه نمی کرد، به حدی که حتی چهره ی خانم های فامیل رو هم یادش نبود...
🔸از "محمدرضا دهقان امیری" بگیم: با تمام امروزی بودنش، در ارتباط با نامحرم غیرت داشت...
👆این ها همه شهیدند! با نسلهایی مختلف...
همچون مولایشان "اباعبدالله الحسین علیه السلام"
✅ان شاءالله از امروز می خواهیم برای لبخند نشاندن بر روی صورت نورانی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
به نیت شهدا به خصوص "شهید محمدرضا دهقان امیری"
در هر مکان و زمانی، چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی، تمام تلاش خودمون رو بکنیم که رعایت کنیم؛
هم با حرف زدنامون، هم نگاه هامون، هم پوششمون، حتی با طرز راه رفتنامون، با نگه داشتن دل هامون و دلبسته نکردن طرف مقابلمون و...
#رعایت_و_کنترل_ارتباط_با_نامحرم
برای قوی شدن ارتباطمون با امام عصرمان...
🍃🌸| @shahid_dehghan
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
•┄═━❝🏴❞━═┄•
@shahid_dehghan
•┄═━❝🏴❞━═┄•
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
زِ پيشم مـيروے امّا
مهيّا كن مزارم را ...
كه بعد از رفتنت جانا
دگر جـانے نمى بينم
#شبتون_شهدایی🌙
•┄═•🏴•═┄•
@shahid_dehghan
•┄═•🏴•═┄•
1_27863557.mp3
3.69M
شور احساسی / من اگه چنین بمیرم راضی ام
از #حسین_عینی_فرد
•┄═•🏴•═┄•
@shahid_dehghan
•┄═•🏴•═┄•
🍃📚| خاطرات کتاب ابووصال
📝 #شوخی_در_جدی
یکی از همکارانم برای مدرسه ی غیر دولتی اش چند نیرو میخواست. تعدادی را معرفی کردم، #محمدرضا هم در فهرست بود. از قبل به او گفتم که در مصاحبه اش اسم من را نیاورد. قول داد.
وقتی که رفت و نوبت مصاحبه اش شد از او پرسیدند که اگر دانش آموز چهارم ابتدایی شیطنت کند، به عنوان یک مربی تربیتی چه می کنید..؟!
او هم بدون هیچ ملاحظه ای برگشت و گفت: آن قدر بچه را کتک میزنم تا جانش درآید. به خاطر همین جمله اش رد شد. چند وقت بعد که از طریق همکارم جریان را شنیدم به او گفتم که چطور مربی میخواستی بشوی که بچه مردم را کتک بزنی..!!؟
برگشت و گفت من که نمیتوانم دروغ بگویم و کلی خندید. در حین جدّیت کار، شوخی میکرد و سخت نمیگرفت.
کاری را که دوست داشت انجام میداد.
📝|نقل شده از #مادر_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_۳۰
🍃📚| @shahid_dehghan
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
•┄═━❝🏴❞━═┄•
@shahid_dehghan
•┄═━❝🏴❞━═┄•
دلگیرم !!
هرچہ میــدوم
بہ گردپایتـان هم نمیرسم .
مسئلہ یک #سـربـنـد و لـبـاس خاکے نیست .
هواے دلـم از حد هشــدار گذشته #شہـــــدا یارے ام کنید
#شبتون_شهدایی🌙
•┄═•🏴•═┄•
@shahid_dehghan
•┄═•🏴•═┄•
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄═•🏴•═┄• @shahid_dehghan •┄═•🏴•═┄•
#جواز_کربلا
خیلی دوست داشتم اربعین کربلا باشم، اما پدرم موافق نبود. اما باز هر بار که حرف از رفتن میشد باز پدرم راضی نمیشد. چند روز بیشتر به اربعین نمانده بود. دلم شکست و با همان حال به دانشگاه رفتم. در گوشهای باخودم خلوت کردم. عکس محمدرضا را روبرویم گرفتم و شروع به درد و دل کردم و از او خواستم دست مرا بگیرد. ظهر که شد، برادرم خبر داد پدر راضی شده، من زائر کربلا شدم.
راوی: دوست شهید
#کتاب_ابووصال
@shahid_dehghan
🍃📚|خاطرات کتاب ابووصال
📝 #وبالوالدین_احسانا
لحظاتی بود که با دوستان بیرون میرفتیم و یا برای رفتن به هیئت برنامه ریزی میکردیم. او هم همراه بود اما اگر خانواده اش چیز دیگری میگفتند، دعوت مارا رد میکرد و با آنها می رفت.
به شدت مطیع حرف پدر مادرش بود.
هر چه که آنها میگفتند در اولویت بود.
در صورتی که ممکن بود ما به خاطر دوستان با برنامه های خانواده همراهی نکنیم و وقتمان را با آنها بگذرانیم.
📝| نقل شده از #دوست_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_۳۱
🍃📚| @shahid_dehghan
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
•┄═━❝🏴❞━═┄•
@shahid_dehghan
•┄═━❝🏴❞━═┄•
لطفی است که می کند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم توست ؟
#عزیز_برادرم💔
#شبتون_شهدایی🌙
•┄═•🏴•═┄•
@shahid_dehghan
•┄═•🏴•═┄•
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄══🏴❝سـلـام❞🏴══┄•
#روزتون_شهدایی
شهید محمدرضا دهقان
ذکر روز دوشنبه:
یا قاضی الحاجات
100 مرتبه
•┄═•🏴•═┄•
@shahid_dehghan
•┄═•🏴•═┄•
🍃📚|خاطرات کتاب ابووصال
📝 #نیک_سیرت
با دوستش به هیئتی که میشناخت رفتند. اولین بارش بود که در آن هیئت حضور داشت.
از همان ابتدای آشنایی با رفقای هیئتی دوستش، جوری رفتار کرده بود که انگار چندین سال است همدیگر را میشناسند.
از همان جا بود که دوستی های جدید شکل گرفت.
به عنوان یک بچه هیئتی قدرت جذب بالایی داشت و بخاطر خوش اخلاقی و لبخندی که روی لب داشت، سریع رابطه برقرار می کرد.
📝| نقل شده از #دوست_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_۳۲
🍃📚| @shahid_dehghan