eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
7.5هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی مجموعه شهید دهقان: 🆔| @Ghoqnooos_7494 📝|ارتباط با ادمین: 🆔| @bentolabbas8
مشاهده در ایتا
دانلود
•┄═•بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم•═┄‌• ذڪر روز پنجشنبــه:‌ لا اِلهَ اِلله المَلِکُ الحَق المُبین🍃🌼 خدایے جز آن خدای یڪتا که سلطان حق و آشڪار است نخواهد بود. تعداد: ١٠٠ مرتبه #صبحتون_شهدایی 🌼•┄═•═┄•🍃 @shahid_dehghan 🍃•┄═•═┄•🌼
•═┄•※💞 #قرآن‌روزانہ 💞※•┄═• •ســـورة: زخرف •صفحہ : ۴۹۵ •جــــزء: ۲۵ 💞•ڪانال‌شهـیدمحمدرضـادهقـان•💞 •══┄•💞•┄══• @shahid_dehghan •══┄•💞•┄══•
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🆔| @shahid_dehghan
از گفت‌و‌گوی تفصیلی با مادر و خواهر 🌷شهید محمدرضا دهقان امیری🌷 : - تسنیم: نحوه شهادتش را چگونه متوجه شدید؟ - مادر شهید: "از آن روزی که محمدرضا رفت به اعضای خانواده می‌گفتم منتظر محمدرضا نباشید، محمدرضا برنمی‌گردد. من هر سال برای محمدرضا یک شال گردن می‌بافتم. امسال هم دخترم کاموایی خرید که برای محمدرضا شال گردن ببافم. حدودا 50 سانت از شال گردن را بافتم ولی اصلا دلم نبود. به خودم می‌گفتم من این را می‌بافم ولی برای محمدرضا نیست و قلبم به این مسئله آگاهی می‌داد و تمام آن 50 سانت را شکافتم که حتی دخترم به من اعتراض کرد و گفت: محمدرضا زودتر از بقیه برمی‌گردد. پیش خودم گفتم محمدرضا که برنمی‌گردد برای چه برایش شال گردن ببافم، این یک حسی بود که من داشتم و دلیلش را نمی‌دانستم. صبح پنجشنبه در دانشگاه بودم و آنقدر حالم بد بود که برای اولین بار بعد از 45 روز از رفتن محمدرضا داستان رفتنش به سوریه را برای یکی از همکلاسی‌هایم گفتم. بعد از تعریف داستان همکلاسی‌ام شروع به گریه کرد و من هم همراه او گریه می‌کردم و احساس می‌کردم که یک اتفاقاتی در این عالم در حال رخ دادن است و با تمام وجودم این قضیه را احساس می‌کردم. ساعت 2 بعد از ظهر که به خانه آمدم مشغول آماده کردن وسایل ناهار بودم که یک لحظه حال عجیبی به من دست داد و ناخوداگاه قلبم شکست و شروع به گریه کردم و احساس کردم دیگر محمدرضا را نمی‌خواهم و انرژی عظیمی از من بیرون رفت. این حالت که به من دست داد خیلی منقلب شدم و رو به قبله برگشتم و یک سلام به اباعبدالله (ع) دادم و با یک حالت عجیبی گفتم: خدایا! راضی‌ام به رضای تو و گفتم: آنچه از دوست رسد نیکوست و نمی‌دانم چرا این حرف‌ها را با خودم زمزمه می‌کردم. از ساعت حدود سه و نیم بعد از ظهر به بعد لحظه به لحظه حالم بدتر می‌شد ساعت 7 بعد از ظهر که شد من در آشپزخانه بودم و گریه می‌کردم و نمی‌دانم چرا این حالت را داشتم. آن شب، شب خیلی سختی بود و خیلی سخت به من گذشت و سعی کردم با خواندن دعای کمیل و زیارت عاشورا خودم را آرام کنم که حالت من بازخوردی در خانه نداشته باشد..." 🌹 @shahid_dehghan 🌹
🔸 #روز_یازدهم به نیابت از شهید مدافع حرم #مصطفی_عارفی متولد۱۳۵۹/۱۰/۱۵خراسان رضوی_تربت جام شهادت ۱۳۹۵/۲/۵تدمر مزار واقع در بهشت رضا مشهد مقدس 🆔| @shahid_dehghan
🍃💌| #نیابتی حرم مطهر امام رضا علیه السلام به نیابت #شهید_محمدرضا_دهقان ✨| ارسالے از #خادم 🍃| @shahid_dehghan
🍃 به زمین خوردی و اهت دل مارا سوزاند جگرت سوخت و این قلب رضا را سوزاند گرچه مثل پدرت از زهر سوختی ولی مجتبائی شدنت آل عبا را سوزاند #آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان #آجرک_الله_یا_امام_رضا 🏴| @shahid_dehghan
•┄❁ #قرار‌_شبانہ ❁┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ‌شهید #محمدرضا_دهقان♥️ | @shahid_dehghan |
جوان بود ! پیش امام‌ جواد آمد ! درد و دل کرد: حال دلم خوب نیست... از مردم خسته شده ام... از همه عاصی شده‌ام ! بریده‌ام، به ته‌خط رسیده‌ام ! امام فرمود: به سمت فرار کن ! 💔 🍃| @shahid_dehghan
•┄═•بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم•═┄‌• ذڪر روز جمعــه:‌ اللهمَ صَل عَلی مُحَمَّد وَآل مُحَمَّد🌸🍃 خدایـا درود فرست بـر محمد و خاندان محمد. تعداد: ١٠٠ مرتبه #صبحتون_شهدایی 🌸•┄═•═┄•🍃 @shahid_dehghan 🍃•┄═•═┄•🌸
•═┄•※💞 #قرآن‌روزانہ 💞※•┄═• •ســـورة: دخان •صفحہ : ۴۹۶ •جــــزء: ۲۵ 💞•ڪانال‌شهـیدمحمدرضـادهقـان•💞 •══┄•💞•┄══• @shahid_dehghan •══┄•💞•┄══•
🔸 #روز_دوازدهم به نیابت از شهید مدافع وطن #حسین_غفاری_نژاد متولد۱۳۶۶مشهد شهادت ۱۳۸۹/۵/۲۶سیستان و بلوچستان مزارواقع در بهشت ثامن حرم مطهر رضوی 🆔| @shahid_dehghan