کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🔸| #روز_سوم به نیابت از شهید مدافع وطن #محمدحسین_حدادیان متولد:۱۳۷۴/۱۰/۲۳تهران شهادت:۱۳۹۶/۱۲/۱تهرا
⭕️ خوب شد من جایت نبودم!
🔸سلام محمدحسین. احوالت این روزها کنار بیبی زهرا چطور است؟ میدانی که تو برایمان #شهید_فاطمیهای، نه شهید نمیدانم چندم بهمن. عجیب این مدت یادت افتادهام.
خواستم بگویم که چقدر خوب شد که من جای تو نبودم. خوب شد که خودت در مکان و زمان تکاملت قرار گرفتی. اگر من بودم لابد مثل سردر دانشگاه که تمام بیعرضگیهایم و تمام 《لب و دهن》 بودنم دست به دست هم داد تا سنگ و میلهها چند میلیمتر دورتر از جای واقعیشان بنشینند، اینجا هم دوباره جام فرصتم را میشکستم.
خداراشکر که خودت بودی، اگرنه احتمالاً وقتی #سمند را رودرروی خودم میدیدم، در لحظهای #لذت نشستن درکنار پدر و مادر، یا حتی خیلی مسخرهتر، شاید فکر کردن به یک شیء بی ارزش مثل موبایلم، باعث میشد سنگی دوباره به سرم بخورد، و مرا اینبار چند متری آنطرف بیندازند تا مرکب شهادت، مرا با خود نبرد.
🔹خداراشکر که من نبودم، اگرنه وقتی میشنیدم #حسین و #محمد داخلِ ساختمانِ نما سنگیِ اول #گلستان_ششم گیر افتادند، از ترس آن شلنگهای میخاندود درویشان مهربان یا هجوم گروهیشان با قمه، فراموش میکردم که #عقد_اخوتی خواندیم، و خودم را برای مراسم بدرقه این دو شهید آماده میکردم که قدری بیشتر ناله بزنم و همه بدانند چقدر با هم رفیق بودیم. احتمالاً ذوق نویسندگیام را هم خرج یک متن ادبی میکردم تا برای خاطره تعریف کردن از شهید، دستم خالی نباشد.
قطعاً خوب شد که من نبودم، که اگر بودم شاید در نقش آن پسرک #یقه_سه_سانتی تسبیح به دستِ شیکپوش بودم که سر خیابان و دور از غوغا ایستاده بود و میگفت فحش ندهید! اینجا خانواده نشسته!
🔸و از تو چه پنهان، که شاید اگر میآمدم احتمالاً در بهترین حالتش، به دکهی سر #نوبنیاد میگفتم ارزانترین سیگارش را بدهد. و او یحتمل یک پاکت 《بیستون》 میداد و میگفت بیا، این دو هزار تومان است. میگرفتم و میآمدم دوباره سر همان کوچه، که سیگار را بکشم و در صورت بسیجیهای خسته که با چشمانی مثل کاسهخون و رنگ صورت مثل برف، نفس زنان برمیگشتند، فوت کنم تا از شدت گاز #اشکآور از حال نروند.
آخر تو خوب میدانی که اینها میدانند من به درد کارهای جدیشان نمیخورم. احتمالاً میگفتند روی تو نمیشود حساب کرد و تو همین کار هم از سرت زیادی است. پس تو هم بگو که خوب شد من نبودم و همان بهتر که فقط به شیشهخردهها و #بوی_خون و سوختن پارچهها و صدای بلند آژیر عرض اندام ناجا، در روز بعد واقعه اصلی رسیدم. تقدیر با خط کج و کولهاش رو پیشانی امثال من نوشته: دائماً #جامانده!
🔺تو هم این روزها زحمت زیادی نکش محمدحسینجان. فقط سر سفرهی حضرت زهرا، کنار تمام شیرینزبانیهایت بگو، راستی فلانی هم در آن دنیا خیلی یاد ما کرد. همین!
#شهید_محمدحسین_حدادیان
🖋 علیرضا مشک افشان
❤️| @shahid_dehghan