🍃📚|خاطرات کتاب ابووصال
📝 #امر_به_معروف_خونین
با یکی از رفقایش برای خرید نان به سمت نانوایی محل میرفتند که میبینند که چند نفر ارازل و اوباش به نانوایی حمله کردند و با کتک زدن به شاطر میخواهند دخل را خالی کنند.
ترس و وحشت عجیبی بین مردم افتاده بود.
کسی جرأت نداشت، کاری کند. #محمدرضا سریع خودش را وارد معرکه کرد تا مانع شود. اما یکی از ارازل شیشه نوشابه خالی که آنجا بود را به زمین کوبیده و با ته بطری شکسته به او حمله می کند.
پشت گردنش میشکافد،زخمی به عمق یک بند انگشت.
در بیمارستان سینا جراحی شد و سر و گردنش بیشتر از هجده بخیه خورد.
اوموقع فقط چهارده سالش بود که می خواست #امر_به_معروف کند.
📝| نقل شده از #مادر_شهید
#ابووصال
#خاطره_شماره_17
🍃📚| @shahid_dehghan