#الی_الحبیب✨
#روایت_سرخ🌹
#قسمت_شانزده
برای هرچیزی که دیگران بلد بودند تو بلد نبودی حرص میخوردی. مثل همان اردوی شمال که گروه علی یک پله از شما جلوتر افتاده بود و قایق رانی را هم یاد گرفته بودند. چقدر ناراحت شده بودی. گفته بودی:"منم میخوام بیام یاد بگیرم." گروه شما بعداز تاریکی هوا به آن بخش رسید.
حسابی خسته بودی، اما خوشحال از اینکه آن کار را هم یاد گرفته بودی...
ادامه متن در عکس👆🏻
"۵ روز تا حیات عند رب"
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
🆔•| @shahid_dehghan |•