eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
7.6هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی مجموعه شهید دهقان: 🆔| @Ghoqnooos_7494
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
💚🍃| @shahid_dehghan
■السلام‌علیکم‌یا‌اولیاء‌الله... يك ملتي كه زن و مردش براي جان فشاني حاضرند و طلب مي كنند هيچ قدرتي با آن نمي تواند مقابله كند. 🍃 امام‌خمینی‌ (ره) ما از خدا هستيم همه! همۀ عالم از خداست.. جلوۀ خداست... و همه عالم به سوي او بر خواهد گشت... پس چه بهتر كه برگشتش اختياري باشد و انتخابي و انسان انتخاب كند را در راه خدا و انسان اختيار كند موت را براي خدا و را براي اسلام... نه دهه 50 ای بود!! نه دهه 60 ای !! این جملات را از زبان امام نشنید...! جنگ را در خانه های مردم ندید...! نا امنی را در کشور خود لمس نکرد...! یه دهه هفتادیه امروزی بود...! که خاطرات پدرش را از جنگ شنیده بود و رزمندگان دیگر...! ناامنی در کشورهای مسلمان رادیده بود...! سخنان رهبرش را فرا گرفت! تاب نیاورد که بماند و به تماشای اوضاع نابسامان حرم های اهل بیت بنشیند! تابِ دیدن اسارت دوباره ی ناموس آل الله را نداشت... راه دور نرویم! درهمان نزدیکی رسول گفته بود: ما همه می میمیریم اما چه بهتر که زیبا بمیریم... اما او این ها را نمی شنید که تنها برای لحظاتی متاثر شود... می شنید که عمل کند... که برگزیند و انتخاب کند... راهش را... راه برگشت... برگشت به سوی خالقش... در آخر کار نیز با اختیار خودش انتخاب کرد... و چه انتخابی... هــنیئاً لکم... 💚🍃| @Shahid_dehghan
بهش گفتم: نرو...! خودت گفتی ممکنه برگشتی نباشه... گفتی قرار نیس تعداد زیادی برگردن! باخنده گفت:خیالت راحت من شهید نمیشم! گفتم اگه برنگشتی چی؟ -انگار شوکه شد...! گفت: برنگشتم دیگه...!! دعام کن... حالا‌دعایمان‌میکنی؟! ‌انصافه‌که‌ما‌برای‌تو‌دعا‌کنیم‌؟! تویی‌که‌قبل‌رفتنت‌دلت‌ر‌و‌با‌خدای‌خودت‌صاف‌کردی! اصلا‌انصافه‌که‌بعد‌دعای‌مادرت،ما‌تورو‌دعا‌کنیم؟! ازوقت‌ِرفتنت‌خیلی‌به‌دعاهایت‌محتاج‌شدیم از‌وقتی‌رفتی‌باعث‌استجابت‌خیلی‌از‌دعاها‌شدی! ازوقتی‌رفتی‌‌خیلی‌ها‌بهت‌التماس‌دعا‌گفتن... راستی... سر‌سفره‌ی‌ارباب‌بی‌کفنت‌،خیـــــلے ‌التماس‌دعا ─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─     @shahid_dehghan ─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین🍃 چهره سوم: صبح روز بیست و پنجم آبان ماه سال۹۴: جای سوزن انداختن نیست. کو
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین🍃 چهره چهارم: عصر روز بیست و هشتم اردیبهشت ماه سال۹۵: دل مادر، دوباره هوایی محمدرضایش شده. به صدای پسرش گوش می دهد که می خواند: من تورو دارم/ هیچی نمی خوام/ کرب و بلاته/ آخر دنیا.... خبر آوردند که قرار است هربار که از کوچه رد می شوی، محمدرضا را ببینی. کوچه دوازدهم تبدیل می شود به کوچه شهید محمدرضا دهقان  امیری. به یاد می آورد که محمد با شوخی و خنده گفته بود: بعد از شهادتم کوچه دوازدهم را به نامم بزنی، بس است! حالا به تماشای کوچه می آید؟ باید بیاید و دست روی قلب ناآرام پدر و جگر سوخته مادر بگذارد و آرامشان کند... .   🌸🍃 @shahid_dehghan
ابووصال کتاب طلبه دانشجو، مدافع حرم راهروی تاریک مدیر دبیرستانش با من تماس گرفت که کارم دارد،‌ از محل کارم راهی دبیرستانش شدم. در بدو ورود اولین چیزی که توجهم را جلب کرد راهروی تاریک آنجا بود🤔،‌ با تعجب از مدیر سوال پرسیدم،‌مدیر برگشت و گفت که دقیقا برای همین موضوع شما را خواستیم. بعد یک فیلم🎥 به من نشان داد که دوستانش با گوشی گرفته بودند.زنگهای تفریح با ورزش او در راهرو خیز برمیداشت و با پرشی بلنددستش را به قاب مهتابی میزد که قاب لامپ💡 از سقف کنده میشد و می شکست،‌ آن سال خیلی هزینه مهتابی و لامپ به دبیرستانش پرداختیم.🙄 راوی:مادرشهید @shahid_dehghan
وقتی شهید شد و خبر رو برامون تو حجره آوردن ما داشتیم بازی می کردیم اصلا به اون طرف که خبر رو آورد محل ندادیم چون می دونستیم امیری اهل این حرفا نیست و تریپ لوتی منشی داشت و بعضی وقتا تو مدرسه آستین کوتاه میپوشید و مدل مو و ... برای همین به بازیمون ادامه دادیم و بهش محل ندادیم. تا اینکه باورمون شد که شهید شده😢😭 🍃| @shahid_dehghan
🍃 🖇اذان‌آزادی.... سه روز قبل از شهادت اورا دیده بودم غروب پنج‌شنبه بیست‌ویک آبـــــــــان که بچه‌ها درگیر شدند. مادیر تر به آن نقطه رسیدیم او با دوستانش به شهادت رسیده بودند. آنها را به عقب‌بردند. اضطراب شدیدی داشتم دلم گواهی میداد که اتفاقی افتاده است. هرچه گشتم پیدایش نکردم. میترسیدم از بچه ها سراغش را بگیرم. از یکی از دوستانش سراغش راگرفتم که گفت با بچه ها به عقب رفته است. اما با حرفش ارام نشدم وتا صبح نذر ونیاز کردم که سالم باشد. صبح یکی از بچه ها درحالی که گریه می‌کرد به طرفم آمد. فهمیدم که باسه نفر دیگر شهید شدند. به برکت خون این چهار شهید شهر آزاد شد و با فتح قسمت های زیادی از آن منطقه با روشن کردن موتوربرق اولین اذان بعد از آزادی از بلندگوی مسجد شهر پخش شد.... راوی:همرزم‌شهید شهیـد 🆔| @shahid_dehghan
وقتی شهید شد و خبر رو برامون تو حجره آوردن ما داشتیم بازی می کردیم اصلا به اون طرف که خبر رو آورد محل ندادیم چون می دونستیم امیری اهل این حرفا نیست و تریپ لوتی منشی داشت و بعضی وقتا تو مدرسه آستین کوتاه میپوشید و مدل مو و ... برای همین به بازیمون ادامه دادیم و بهش محل ندادیم. تا اینکه باورمون شد که شهید شده😢😭 🍃| @shahid_dehghan
🍃 🖇اذان‌آزادی.... سه روز قبل از شهادت اورا دیده بودم غروب پنج‌شنبه بیست‌ویک آبـــــــــان که بچه‌ها درگیر شدند. مادیر تر به آن نقطه رسیدیم او با دوستانش به شهادت رسیده بودند. آنها را به عقب‌بردند. اضطراب شدیدی داشتم دلم گواهی میداد که اتفاقی افتاده است. هرچه گشتم پیدایش نکردم. میترسیدم از بچه ها سراغش را بگیرم. از یکی از دوستانش سراغش راگرفتم که گفت با بچه ها به عقب رفته است. اما با حرفش ارام نشدم وتا صبح نذر ونیاز کردم که سالم باشد. صبح یکی از بچه ها درحالی که گریه می‌کرد به طرفم آمد. فهمیدم که باسه نفر دیگر شهید شدند. به برکت خون این چهار شهید شهر آزاد شد و با فتح قسمت های زیادی از آن منطقه با روشن کردن موتوربرق اولین اذان بعد از آزادی از بلندگوی مسجد شهر پخش شد.... راوی:همرزم‌شهید شهیـد 🆔| @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
■صحبت‌های‌شهید‌محمد‌رضا‌دهقان ‌بایکی‌از‌رفقای‌خود■
■بهش گفتم نرو...! خودت گفتی ممکنه برگشتی نباشه... □گفتی قرار نیس تعداد زیادی برگردن! باخنده گفت:خیالت راحت من شهید نمیشم! ■گفتم اگه برنگشتی چی؟ -انگار شوکه شد...! □گفت: برنگشتم دیگه...!! دعام کن... *** [حالا‌دعایمان‌میکنی؟! ‌انصافه‌که‌ما‌برای‌تو‌دعا‌کنیم‌؟! تویی‌که‌قبل‌رفتنت‌دلت‌ر‌و‌با‌خدای‌خودت‌صاف‌کردی! اصلا‌انصافه‌که‌بعد‌دعای‌مادرت،ما‌تورو‌دعا‌کنیم؟! ازوقت‌ِرفتنت‌خیلی‌به‌دعاهایت‌محتاج‌شدیم از‌وقتی‌رفتی‌باعث‌استجابت‌خیلی‌از‌دعاها‌شدی! ازوقتی‌رفتی‌‌خیلی‌ها‌بهت‌التماس‌دعا‌گفتن... . راستی... سر‌سفره‌ی‌ارباب‌بی‌کفنت‌، خیـــــلے‌التماس‌دعا] . . 🍃✨|• @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
‍ 💖💚 « به نقل دوست شهید » تازه یه تصادف سخت کرده بود و شده بود سوژه اون روزها؛ پشت کمرش کشیده شده بود روی آسفالت خیابان و از اصطکاک کمرش سوخته بود. نمیتوانست کمرش رو خم کنه برا همین اگر هوس آب میکرد باید یکی اینطوری آبش میداد که هم آبش میدادیم و هم حسابی سر به سرش میذاشتیم😁 تو همون ایام بود که بهش گفتم واقعا ایندفعه داشتی میمردیا... دست کرد تو جیبش و کیف پولش رو در آورد یه کاغذ درآورد گفت این وصیت نامه امه هر وقت بگن بیا برو، آمادم!!! 😓 فرق ما ک شهدا اینه که ما اهالی حرفیم و آنها از اهالی عمل... کسی است که به مقام رسیده است یعنی از یک جایی به بعد ما هنوز داریم میگوییم و میشنویم ولی او میبیند.. از شنیدن تا دیدن فقط یک قدم فاصله است که آن یک قدم عمل است.. به کرات در جلسات محرم گفته ام که اگر فقط یک محرم، محرم شویم و بفهمیم که چه شده است یقین بدانید که به محرم سال آینده نمیرسیم.. و من یقین دارم در شام فهمید که با رفتن محرم رفت... قال الصادق علیه السلام: "لو قتل الارض به الحسین ماکان سرفا " اگر همه اهل زمین برای حسین علیه السلام کشته شوند اسراف نیست... 🌷کافی ج 8 ص 255 خیلی این عکسشو میخواست که بفرستم واسش ولی نمیدونم چی شد که نتونستم که امروز پیداش کردم خلاصه محمد جان ببخشید که دیر شد..😭 @shahid_dehghan
🔸| « به نقل دوست شهید » تازه یه تصادف سخت کرده بود و شده بود سوژه اون روزها؛ پشت کمرش کشیده شده بود روی آسفالت خیابان و از اصطکاک کمرش سوخته بود. نمیتوانست کمرش رو خم کنه برا همین اگر هوس آب میکرد باید یکی اینطوری آبش میداد که هم آبش میدادیم و هم حسابی سر به سرش میذاشتیم😁 تو همون ایام بود که بهش گفتم واقعا ایندفعه داشتی میمردیا... دست کرد تو جیبش و کیف پولش رو در آورد یه کاغذ درآورد گفت این وصیت نامه امه هر وقت بگن بیا برو، آمادم!!! 😓 فرق ما ک شهدا اینه که ما اهالی حرفیم و آنها از اهالی عمل... کسی است که به مقام رسیده است یعنی از یک جایی به بعد ما هنوز داریم میگوییم و میشنویم ولی او میبیند.. از شنیدن تا دیدن فقط یک قدم فاصله است که آن یک قدم عمل است.. به کرات در جلسات محرم گفته ام که اگر فقط یک محرم، محرم شویم و بفهمیم که چه شده است یقین بدانید که به محرم سال آینده نمیرسیم.. و من یقین دارم در شام فهمید که با رفتن محرم رفت... قال الصادق علیه السلام: "لو قتل الارض به الحسین ماکان سرفا " اگر همه اهل زمین برای حسین علیه السلام کشته شوند اسراف نیست... 🌷کافی ج 8 ص 255 خیلی این عکسشو میخواست که بفرستم واسش ولی نمیدونم چی شد که نتونستم که امروز پیداش کردم خلاصه محمد جان ببخشید که دیر شد..😭 💔| @shahid_dehghan