eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
7.6هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی مجموعه شهید دهقان: 🆔| @Ghoqnooos_7494 📝|ارتباط با ادمین: 🆔| @bentolabbas8
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
السلام علیڪ یا اباعبدالله الحسیـن 🔸| #روز_سوم به نیابت از شهید مدافع‌حرم #مرتضی_عبداللهی متولد:۱۳
•●|🕊 🔻| "شهید مرتضے عبداللهے" یکی از همرزمان پسرم که خودش در این واقعه مجروح شده بود، اینطور برای ما تعریف می‌کرد که روز بیست‌وسوم آبان ماه ۹۶ گویا گروهی از فاطمیون، حیدریون و زینبیون باید به مقری برای شناسایی می‌رفتند. •💌• مرتضی با آنکه تازه از مأموریت برگشته و خسته بود، چون عقیده داشت کار جبهه نباید روی زمین بماند، به بقیه مے‌گوید بیایید ایـن دوستـان را بہ مقررشان برسانیم. •🍃• خـودش جلـوتر از همهـ راه مےافـتد. دوستـش می‌گوید با ماشین تا مسیری را می‌توانستیم طی کنیم و بقیه مسیر را باید پیاده می‌رفتیم. مرتضی به عنوان راهنما جلو می‌دوید و من و بقیه پشت سرش می‌دویدیم تا اینکه از طریق شکافتن دیوار یک ساختمان، داخل ساختمان دیگر رفتیم تا بتوانیم با رزمندگان به مقر اصلی برسیم. •🌸• 🔸| @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
السلام علیڪ یا اباعبدالله الحسیـن 🔸| #روز_ششم به نیابت از شهید مدافع حرم #محمد_پورهنگ متولد:۱۳۵۶/
•●|🕊 "شهید محمد پورهنگ" روز حادثه وقتی به خانه آمد حالت بےحسے و کسلی داشت.گفت یک لیوان آب خوردم که مزه عجیبی داشت، وقتی خوردم حالم عوض شد. من فڪر ڪردم چون آب شـرب منطقه از آب شست و شو جداست، ممکن است آب کثیف بوده است.گمان مے‌کردم که یک مسمومیت ساده است. پزشک معالج نیز یک داروی مختصری داد.هرچه می گذشت به علائم بیماری افزایش مے‌یافت. یک روز تهوع، بے‌اشتهایے و تب و لرز شدید شروع شد. خودشان به شهر دیگرے رفتند و بستری شدند.در مدتی که سوریه بودیم مدام در حال رفت و آمد به بیمارستان بود. 🥀| @shahid_dehghan
•﴿بسم ࢪب الشھداء والصدیقین﴾• چند ماهی از شهادت آقا رسول و آقا محمودرضا می گذشت.🍃 من در حد اسم دو شهید آشنایی داشتم، غافل از اینکه محمد، سخت به تکاپو افتاده برای شناختن این دو شهید و بعدها متوجه شدم سخت دلبسته‌ی هر دو شده. یه روز یادمه شروع کرد به توضیح دادن راجع به آقا محمودرضا بیضایی:"اسمش محمودرضاست اما اسم نظامیش حسین نصرتیه. اهل تبریز؛ یه دختر داره مثل فرشته ها، اسمش کوثره. می دونستی بعد از چند ماه اولین کسی که روز پتاسوعا چراغ های حرم عمه ی سادات (س) رو روشن کرده، آقا محمودرضا بوده؟" چنان با هیجان و با حوصله از شهید بیضایی می گفت که اگر خبر نداشتم، فڪر می ڪردم حتما باهاش آشنا بوده! آخرش گفت:"ببین!من سایت برادر شهید بیضایی رو دارم، می تونی ازش اطلاعات بگیری!" من مات مونده بودم! اطلاعات بگیرم برای چی؟!! گفت: "چی میشه صفحه ی اینستای خودتو بزنی به نامش؟ من آقا رسول رو معرفی می کنم توی اینستا، تو هم آقا محمودرضا" و شروع کرد از غربت این دو شهید گفتن... راست می گفت. با این که ماه ها از شهادت این دو عزیز می گذشت،اما کمتر کسی ازشون اطلاعات داشت. 1⃣| ●| @shahid_dehghan