eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
7.5هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی مجموعه شهید دهقان: 🆔| @Ghoqnooos_7494 📝|ارتباط با ادمین: 🆔| @bentolabbas8
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم‌عجل‌‌الولیک‌الفرج‌ به‌حق‌علی‌بن‌موسی‌الرضا💛 🍃| @shahid_dehghan
•┄❁ ❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ‌شهید ♥️ | @shahid_dehghan |
جانا دلم ببردی در قعر جان نشستی من بر کنار رفتم تو در میان نشستی گر جان ز من ربودی الحمدلله ای جان چون تو بجای جانم بر جای جان نشستی 🙂🌙 @shahid_dehghan
•┄══❝سـلـام❞══┄• ☀️ ذکر روز شنبه: یا رب العالمین: ای پروردگار جهانیان🌱 (100 مرتبه) 🌸|@shahid_dehghan|🌸
[ إلهــٓئ...! لَیسَ لِحاجَتی مَطلَبُُ سِواک ، ولا لِذَنبی غافرُُ غَیرُکَ،حاشاکَ! ]🍁 خـدای‌جـان...! جز تو به کسی نیاز ندارم و هرگز غیر از تو آمرزنده ای برای گناهام پیدا نمیکنم...! 🌙 |دعای‌دوازدهم‌صحیفه‌سجادیه| 🍃| @shahid_dehghan
💢ملاک های انتخاب همسر از نظر شهید دهقان مادر شهید دهقان از ملاک های فرزندش برای انتخاب همسر صحبت کرد و گفت: همیشه می گفت همسری می خواهم که مثل شما و خواهرم باشد. روی حجاب خیلی حساس بود و تاکید می کرد که باید حجابش خوب باشد. ما برایش یک الگو بودیم. ❤️| @shahid_dehghan
🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 حدودا اواخر شهریور بود یا اوایل مهر ماه ۹۴ روی تخت اتاقم دراز کشیده بودم که صدای گوشی 📱همراهم به صدا در اومد نوشته بود Mamadreza تلفن رو برداشتم گفت: «داریم میایم دنبالت بریم بیرون» رسیدن خونهٔ ما با موتور 🏍سه ترکه رفتیم تا شهرک شهید محلاتی و طبق معمول گلزار شهدای شهرک بعد از خوندن فاتحه یه دوری توی شهرک زدیم. برحسب عادت محمد بدون دست موتور سواری میکرد😅😯 خلاصه رسیدیم تجریش گشنمون بود ساعت⏰ طرفای ۲۲ بود محمد گفت: «بریم یه سر هیئت پویانفر بعد بریم یه چیزی بخوریم.» ما گفتیم گشنمونه نمیایم😔 محمد گفت: «باشه شما بیرون وایسید روضه ی اولشو گوش بدم میام حیفه از دستم میره» گفتیم باشه برو بیا سریع حدودا بیست دقیقه طول کشید تا بیاد وقتی اومد گفت: «دمتون گرم خیلی بهم چسبید.»☺️ اصلا شارژ شده بود یهویی... ما گفتیم حالا که شارژی شام مهمون توایم 😅😁 خلاصه از جایی که خیلی به رستوران چمن علاقه داشت رفتیم اونجا. ساندویچ🍔 رو گرفتیم محمد گفت: «بریم توی اون چمن های اون رو به رو بشینیم بخوریم» تا نشستیم روی چمنا بارون🌧 شروع شد 😐 گفتم این نظر بود تو دادی😄 گفت: «خوبه که! بارون خیلی هم خوبه» شانس ما بارون بودا بندم نمیومد⛈ حالا اینا یه طرف، چه جوری با موتور🏍 برگشتیم طرف دیگه... وقتی رسیدیم منزل حالتی شبیه به موش آب کشیده داشتیم.😅 منو رسوند خونه و تیکه کلامی هم داشت که «مشتی هستی وصفا دادی»😊 🔸 🌷 ✨ 🍃 @shahid_dehghan
🖐🏻🍃 °| اگر میخواے گُناه و مَعصیٺ نَڪنے،هَمیشہ با وضــو باش، چــون ‹وضُـو› انساݩ رو پاڪ نَگـہ مےداره و جُلوے مَعصیٺ رو مے گیره...! |° 🌙 @shahid_dehghan
📚| نــیــاز انــســان بــه دعـــا: آن کـس که به شدت گرفتار دردے است،نیازش به دعا،بیشتر از شخص تندرستے ڪه از بلا در امان اسـت، نمی باشد... 🔺| 💌|@shahid_dehghan
🕊 "من تو ۵ تا شهید میدم که تو ۵۰ تا شهید ندم.‌" حاج احمد متوسلیان 🔺۱۴ تیرماه، سالروز ربوده شدن دیپلمات‌های ایرانی در لبنان توسط صهیونیست‌ها🔻 @shahid_dehghan
🎞 🗓 ۱۴ تیر ( ۱۳۶۱ ) اسارت دیپلمات های ایرانی در لبنان 🆔| @shahid_dehghan