🌻|چگونه شهید شویم؟ (قسمت اول)
رفیق وصالی من! اصلا میدونی به کی شهید میگن؟
شهید کسیه که از خواستهی خودش میگذره!
بخاطر هدفای بالاتر،بخاطر وطنش،بخاطر اعتقاداتش...
میدونی؟
ارزش شهید پیش خدا خیلی بالاست تا حدی که شهید نظر میکنه به وجه الهی!میدونی یعنی چی؟
یعنی چهره ی اصلی خدا رو که هیچ کس نمیتونه ببینه رو میبینه! میدونی این مقام چقدر بالاست!؟
"احیاءٌ عِند ربِّهم یُرزقون" هستن...یعنی شهید نمرده! بلکه همیشه زنده ست...
چه مقامی بالاتر از این که زنده باشی و نزد پروردگارت روزی بخوری؟
دیدی چقدر شهید مقامش بالاست؟
#مشقعشق ♥️
#وصالنویس✍🏻
@shahid_dehghan
✨ پیامی از طرف خدا
بنده ی من...
من نزدیکتم... 💫
هر وقت صدام کنی جواب میدم ...
🔸سوره مبارکه بقره _ آیه ۱۸۶
#یکآیهیکتلنگر
•|📖 @shahid_dehghan
✍🏻| #خادم_نوشت
سلام و عرض ادب و احترام🌱
لطفاً برای بهترشدن روند کانال شهید دهقان
انتقادات و پیشنهادات خودتون رو با ما به
صورت ناشناس در میون بذارید🌸👇🏻
https://harfeto.timefriend.net/16349170923054
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「📱|#استوری」
خوابش را دید و گفت:
چگونه توفیق شهادت پیدا کردی؟!🥺
-گفت از آنچه دلم میخواست گذشتم ...🙃💛
20روز تا وصال🍂
#دمی_با_شهید
#یاد_شهدا_با_صلوات
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🆔•| @shahid_dehghan |•
•[﷽]•
#روایت
#یادگار_سبز🌱
#قسمت_اول✨
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
شما چند ساعت زودتر از گروهی که بهنام همراهشان آمده بود رسیده بودید، اما چند روز جلو تر بودید. شما به محض رسیدن زیارت کرده بودید و به شهر بعدی رفته بودید. گروه بهنام مدام به خاطر خرابی ماشین و معطلی هواپیما از شما جا می ماندند. فاصلهتان شاید به اندازه یک شهر بود، اما هر چه می آمدند به شما نمی رسیدند. گویا دو سه روزی طول کشیده تا به هم رسیدید. آن هم چون شما بالاخره در بحوث مستقر شدید. یک جایی دور از منطقه درگیری. به اصطلاح خودتان عقبه. اما صدای درگیریها واضح بود.
بهنام بالاخره به تو رسیده بود، اما پیدایت نمیکرد. در تاریکی محض دنبال تو میگشت. تاریکی محض! چقدر آن شب هاهمه جا تاریک بوده. هرکدام از یگان ها در جای مخصوص به خود مستقر شده بود. با فاصله دویست سیصد متر از یگان های دیگر. بهنام یگان شما را پیدا کرد. بچه ها آنقدر فشرده و متراکم توی سوله جمع شده بودندکه نمیشد کسی را پیدا کرد. چشمش فقط دنبال تو بود و از همه سراغ تو را میگرفت، غافل از اینکه تو توی آن سوله نیستی. از شانس خوبش مسئول آموزشتان را دیده و از او شنیده بود که : (( بچه های اطلاعات یه چادر زدن. ساکت رو بردار بیا اونجا))
اما تو داخل چادر هم نبودی. رفته بودی توی سوله دنبال بهنام میگشتی. یاد فیلم های کمدی اعصاب خردکن میافتم. که یک نفر هر چه می رود نمیرسد و دو نفر در جاهای مختلف دنبال هم میگردند. فکر کن اگر مثلا ماجرا واقعی نبودو داستان یا فیلم نامه بود میشد همینطور چند صفحه ماجرا را کش داد. من اما اگر خواننده همچین کتابی بودم احتمالاً این چند صفحه را ورق میزدم. بهنام هم عاقل بود و اجازه نداد این فیلم کمدی کشدار شود.
20روز تا وصال
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#ادامه_دارد
#به_وقت_وصال
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
🆔•| @shahid_dehghan |•
ـ﷽ـ
⸢ 📆 یکشنبه ۱۴۰۰/۸/۲⸥
「ذکرروز: یا ذی الجلال والاکرام」
نسل قبل از ما، از وطنش دفــاع کرد...
نسل ما از حریم انسانیت دفاع کرده و میکند...
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🆔 • @Shahid_dehghan
🌸| #خاطره
دوره ابتدایی وقتی در مدرسه دنبالش میرفتم،
باحجاب چادر بودم.باشادمانی و حیرت کودکانه
اش می گفت:مامان وقتی میای دنبالم همه من و
تو را یک جور دیگر نگاه میکنند! کمی که بزرگتر
شد تازه متوجه شد که آن نگاههای خاص،شکوه
و ابهتی بود که در حفظ حجاب وجود داشت.از
آن موقع چادر برایش یک نماد مقدس شد.
#ابووصال
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
[۱۹روزماندهتاشهادت🌹🍃]
🆔@shahid_dehghan
#تلنگر
حضرت زهرا(سلاماللهعلیھا)،
همیشہ اول براۍ بقیہ دعا میکردن، بعدش براۍ خودشون🙂👌🏻💔
#الگوبگیریم
#وصالنویس
♥️𑁍➪@shahid_dehghan 𑁍
•📻✨•
[ #ولایت ]
امام خامنهای:
[ شهادت ، درّ گرانبهایی است ڪه
بعد از جنگ به هرڪس نمیدهند .]
________________________
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
📻✨| @shahid_dehghan
11.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•[﷽]•
「📱|#استوری」
شهید بہ قلبت نگاه میڪند
اگرجایےبرایش گذاشتہ باشے
مےآید
مےماند
لانہ میڪند
تا #شهیدت ڪند❤
19روز تا وصال🍂
#دمی_با_شهید
#یاد_شهدا_با_صلوات
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🆔•| @shahid_dehghan |•
•[﷽]•
#روایت
#یادگار_سبز🌱
#قسمت_دوم✨
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
همان جا داخل چادر اطلاعات ماند تا تو برگردی. بالاخره برمیگشتی دیگر. قرار نبود که برای همیشه از چادر به سوله و از سوله به چادر بروید که. بالاخره بعد از چند روز به هم رسیده بودید. بهنام که خیلی دلتنگ تو شده بود. تو هم دلتنگ بهنام شده بودی؟
از فردای آن روز کارتان شروع شد. تو در یک دسته بودی و بهنام در یک دسته دیگر. کارتان شروع شده بود اما هنوز برای نبرد زود بود. باید کار های دیگری هم یاد میگرفتید. همان جا در میدان نبردتمرین نقشه خوانی میکردید و کار با قطبنما و جی پی اس را یاد می گرفتید.
بعد به سمت منطقه حرکت کردید. بهنام و گروهش اولین دسته ای بودند که وارد منطقه شدند. همان شب درگیر عملیات شدید و تا صبح درگیر بودید. در عملیات بعدی شما از پایین ارتفاع آتش میریختید و بهنام و گروهش از بالای ارتفاع. حاج عبداللّه باقری، مسئول دسته بهنام، همان جا شهید شد. شهادتش باعث منحل شدن گروه شد. چون ستون دسته شهید شده بود و یکی دو نفر هم باید با پیکر حاج عبداللّه برمیگشتند.
آن چند نفر باقی مانده هم اختیار داشتند که دسته خودشان را انتخاب کنند. من هم اگر جای بهنام بودم گروه تو را انتخاب میکردم. حالا دیگر بهم نزدیک تر شده بودید. شب ها کنارهم می خوابیدید و با هم سر یک سفره مینشستید. با اینکه معمولأ هر کس مشغول کاری بود و کم پیش می آمد همه همزمان غذا بخورند،اما تو و بهنام معمولاً با هم بودید.
19روز تا وصال
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#ادامه_دارد
#به_وقت_وصال
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
#شبتونشهدایی
🆔•| @shahid_dehghan |•
ـ﷽ـ
⸢ 📆 دوشنبه ۱۴۰۰/۸/۳⸥
[ذکرروز: یا قاضی الحاجات]
شهادت یعنی:
در دادگاه آخرت وقتی بندگان
احضار میشوندتو شاهد خدایی...💚
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🆔 • @Shahid_dehghan