🍃❤| #سفر_عشق_در_20_سالگی
📝 #قسمت_اول
کنار اسمش نوشته بودند طلبۀ دانشجوی شهید محمدرضا دهقان امیری ...
جوانی که در 21 سالگی شهید مدافع حریم اسلام شد ...
عدد سن و سالش ما را بیاد جوانهای دوران دفاع مقدس انداخت با این تفاوت که این روزها گرفتن برگۀ اعزام به جبهه کار سادهای نیست.
محمدرضا در دانشگاه شهید مطهری درس میخواند در جایی که شاید با نام مدرسۀ عالی شهید مطهری برای من و شما آشناتر باشد .
این مدرسه به اندازۀ یک قرن با مردم و ماجراهای ایران خاطره دارد؛ از پادشاهان و آدمهایی کوچک و بزرگ گرفته تا علمای بزرگ اسلام و حالا هم شهدای مدافع حرم...
پیش از پیروزی انقلاب نامش مدرسۀ عالی سپهسالار بود. شاید هزاران نفری که در روز از کنار این بنا رد میشوند چیزی از تاریخ و معماری و پیشینهاش ندانند ولی بیشک از چشم انداز چشم نواز آن لذت بردهاند.
حالا یکی از مَدرَسهای این مدرسه به نام شهید محمدرضا دهقان امیری است، جوانی بنام و سرزنده و پر نشاط که مجموعۀ آدمهای بزرگ اینجا را تکمیل کرد...
برای آشنایی بیشتر با شهید محمدرضا دهقان امیری راهی منزلش شدیم...
#ادامه_دارد...
#از_آسمان
#درخواستی
#کپی_با_لینک
🍃❤| @shahid_dehghan
34.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺| مراسم روضه خوانی در منزل شهید دهقان در #پنجمینسالگردشهادت آقامحمدرضا توسط کربلایی محمدحسین پویانفر
#قسمت_اول
📍تهیه شده توسط خادمین کانال رسمی
🔻 فقط با #لینک_کانال_رسمی نشر دهید.
﴾ @shahid_dehghan ﴿
🔺|جهت مشاهده فیلم کامل مراسم به کانال رسمی شهید در تلگرام مراجعه کنید.
﴾ https://t.me/shahid_dehghan ﴿
46.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺| گفتگو با زائرین مزار شهید دهقان در #پنجمینسالگردشهادت آقامحمدرضا
#قسمت_اول
📍تهیه شده توسط خادمین کانال رسمی
🔻 فقط با #لینک_کانال_رسمی نشر دهید.
﴾ @shahid_dehghan ﴿
🔺|جهت مشاهده فیلم کامل به کانال رسمی شهید در تلگرام مراجعه کنید.
﴾ https://t.me/shahid_dehghan ﴿
8.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽•|مستندِ "جوانی با نشاط"
شهید محمدرضا دهقان امیرے
🌷| #قسمت_اول
📲•| @shahid_dehghan
💌| #فواید_زیارت_عاشورا
ایجاد پیوند معنوی با خاندان عصمت و تشدید
علاقه و محبت به آنان، مانند "فراز اللهم اجعل
محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات
محمد و آل محمد"
#قسمت_اول
•|🌱 @shahid_dehghan
•[﷽]•
#روایت
#یادگار_سبز🌱
#قسمت_اول✨
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
شما چند ساعت زودتر از گروهی که بهنام همراهشان آمده بود رسیده بودید، اما چند روز جلو تر بودید. شما به محض رسیدن زیارت کرده بودید و به شهر بعدی رفته بودید. گروه بهنام مدام به خاطر خرابی ماشین و معطلی هواپیما از شما جا می ماندند. فاصلهتان شاید به اندازه یک شهر بود، اما هر چه می آمدند به شما نمی رسیدند. گویا دو سه روزی طول کشیده تا به هم رسیدید. آن هم چون شما بالاخره در بحوث مستقر شدید. یک جایی دور از منطقه درگیری. به اصطلاح خودتان عقبه. اما صدای درگیریها واضح بود.
بهنام بالاخره به تو رسیده بود، اما پیدایت نمیکرد. در تاریکی محض دنبال تو میگشت. تاریکی محض! چقدر آن شب هاهمه جا تاریک بوده. هرکدام از یگان ها در جای مخصوص به خود مستقر شده بود. با فاصله دویست سیصد متر از یگان های دیگر. بهنام یگان شما را پیدا کرد. بچه ها آنقدر فشرده و متراکم توی سوله جمع شده بودندکه نمیشد کسی را پیدا کرد. چشمش فقط دنبال تو بود و از همه سراغ تو را میگرفت، غافل از اینکه تو توی آن سوله نیستی. از شانس خوبش مسئول آموزشتان را دیده و از او شنیده بود که : (( بچه های اطلاعات یه چادر زدن. ساکت رو بردار بیا اونجا))
اما تو داخل چادر هم نبودی. رفته بودی توی سوله دنبال بهنام میگشتی. یاد فیلم های کمدی اعصاب خردکن میافتم. که یک نفر هر چه می رود نمیرسد و دو نفر در جاهای مختلف دنبال هم میگردند. فکر کن اگر مثلا ماجرا واقعی نبودو داستان یا فیلم نامه بود میشد همینطور چند صفحه ماجرا را کش داد. من اما اگر خواننده همچین کتابی بودم احتمالاً این چند صفحه را ورق میزدم. بهنام هم عاقل بود و اجازه نداد این فیلم کمدی کشدار شود.
20روز تا وصال
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#ادامه_دارد
#به_وقت_وصال
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
🆔•| @shahid_dehghan |•
.[﷽].
#روایت
#سرِ_سربلند🌹
#قسمت_اول
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
مقداد همان خواستگار سمجی که چندین بار آمد و رفت تا دل مهدیه را بدست آورد. هم دل مهدیه را و هم بعدا دل تورا. رسم روزگار یک جوری پیش رفت که باهم رفیق شدید. یک جورهایی شاید شد برادر بزرگترت.
سپاهی بودنش بیشتر از همه خصوصیاتش برای تو جذاب بود و همین سپاهی بودن باعث علاقهات به مقداد شد. به گمانم نقشه کشیده بودی از طریق مقداد یک راهی برای خودت باز کنی. یک راه و مسیری که تو را برساند به سوریه. اشتباه هم نکرده بودی مقداد بود که پای تو را به آموزشگاه باز کرد.
البته با شک و تردید. چون مانده بود بین دوراهی. هم علاقهات به مسائل نظامی را میدید و هم میدانست پدر و مادرت چقدر به درسهایت حساس هستند. با این حال یک بار تو را با خودش به آموزشگاه برد تا سر یکی از کلاسها بشینی و ببینی اصلا اهل این کارها هستی یا نه؟
13روزتاوصال
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#ادامه_دارد
#به_وقت_وصال
#یک_روز_بعد_از_حیرانی 📚
🆔•| @shahid_dehghan |•
#روایت
#مجنون_حضرت_عشق🌹
#قسمت_اول
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
چقدر همه هم رزمانت با رمز و راز حرف می زنند. مثلاً علی میگوید اولینبار همراهیکی از قدیمی های آموزشگاه رفته بودی. انگار که خودمان خبر نداریم آن قدیمی آموزشگاه مقداد بوده. یک جوری هم می گویند قدیمی آموزشگاه انگار که چهل سالگی را هم رد کرده باشد.بنده خدا شاید آن موقع هنوز سیساله هم نشده بود.مقداد تورا به علی و بقیه معرفی کرد. آنها هم همسنوسال خودت بودند،فقط کمی زودتر از تو آموزش را شروع کرده بودند.
زود با علی و بقیه رفیق شدی. علیو رفقایش مسئول کارهای اجرایی آموزش بودند. کارهای مربوط به برگزاری کلاس، آماده کردن وسایل، هماهنگی با استاد و کارهای ثبتی بعداز کلاس.
برای شرکت در کلاسها هم اجازه داشتی. هم کارهای آموزشی میکردی و هم مطالب جدید یاد میگرفتی. آموزشگاه همانجایی بود که سالها آرزویش را داشتی. همآموزش میدیدی هم کارهای پرهیجان را تجربه میکردی. کارهایی مثل تخریب و انفجار که بیشتر از همه کارهای دیگر دوست داشتی.
پیگیری کردنهایت یاد علی هم مانده.آنقدر که یکجورهایی برای یادگیری رشوه میدادی. با موتور تا خانه علی میرفتی و تا آموزشگاه می رساندیاش، بعد دوباره برش میگرداندی، فقط برای اینکه چیزی یادت بدهد. شبهایی که دورهم جمع میشدید ودر آموزشگاه میماندید میرفتی سروقت هرکس که بیدار بود. هرکس که یک مطلب بیشتر از تو بلد بود از دستت آسایش نداشت.اگر دورهای برگزار میشد و شرایط شرکت تو در آن دوره نبود خودت را به آب و آتش میزدی، برای اینکه خودت را به آن کلاس برسانی.
مثلا دوره مربیگری راپل که برای دوره شما نبود. به علی گفته بودی:"هماهنگ کن چند جلسه من برای برگزاری کلاس بیام." میخواستی به بهانه برگزاری کلاس آموزش را هم ببینی.
_اینجوری نمیشه.باید یه چیزی به ما بدی تا قبول کنیم.
به علی و رفیقش ناهاردادی تا قبول کردند هفته بعد تو کلاس را برگزار کنی.
اما دقیقا همان موقع جریان اعزام پیش آمده و یک ناهار شد طلب تو از علی و رفیقش.
6روزتاوصال
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#ادامه_دارد
#به_وقت_وصال
#یک_روز_بعد_از_حیرانی 📚
🥀•| @shahid_dehghan
نیاز ما و رسانه...❕❔
مقام معظم رهبری♥️:
«امروز مهم ترین ابزار جنگ بین قدرت ها در دنیا رسانه است و امروز حتی قدرت های بزرگ هم با رسانه ها دارند کار می کنند.»
#قسمت_اول
#ادامه_دارد🕊
#روشنگری✌️🏻
#ناگفته_های_رسانه
🆔|@shahid_dehghan
چگونه یار آقا امام زمان (عج)باشیم🤔؟!
✔️•اول از همه یک منتظر واقعی،باید آداب و
اصولی را رعایت کند تا بتواند از جرگه منتظران
واقعی امام مهدی(عج) در آید.
1⃣•بر همین اساس یک منتظر واقعی کسی
است که گوش به فرمان امام خود باشد.
2⃣• و آنچه که او می گوید و فرمان میدهد،انجام دهد.
3⃣•و در دوران انتظار به تمام اعمال خواسته
شده جامه عمل بپوشاند.
4⃣•و در رفتار،کردار و تمام اعمال ریز و درشت
خود نظارت و کنترل کامل داشته باشد.
5⃣• و مطیع محض امام خود در هر حال و
شرایطی باشد.
1⃣| #قسمت_اول
🌍| #حسین_زمان
🖇﴾@shahid_dehghan﴿🖇
#الی_الحبیب✨
#روایت_سرخ🌹
#قسمت_اول
شما چند ساعت زودتر از گروهی که بهنام
همراهشان آمده بود رسیده بودید، اما چند
روز جلو تر بودید.
شما به محض رسیدن زیارت کرده بودید و
به شهر بعدی رفته بودید. گروه بهنام مدام
به خاطر خرابی ماشین و معطلی هواپیما از
شما جا میماندند. فاصلهتان شاید به اندازه
یک شهر بود، اما هر چه می آمدند...
ادامه متن در عکس👆🏻
«٢٠ روز تا حیات عند رب»
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
🆔•| @shahid_dehghan |•
11.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
1⃣#قسمت_اول
قراره چند هفته دربارهی یه موضوعی که خیلی جدیدا راجبش بحث میشه، حرف بزنیم....
این موضوع جدید نیست ولی یه اسم جدید بهش دادن:
‼️ایلومیناتی/ Illuminati‼️
⚠️ایلومیناتی:
یک انجمن مخفی در عصر روشنگری👁🗨
🔺کلیپ باز شود...
💡#روشنا
🌱°|@shahid_dehghan |°