📖| #خاطره
🌹یه روز ازم پرسید: "چرا کار نظامی نمیکنی؟"
به شوخی گفتم: "صبر کن سردار هم میشم! 😄
بابا منو راه نمیدن که"جوابش برام خیلی جالب
بود... "به قول سردار ناصری که توی جمع یگان
عملیات ویژه سپاه صحبت میکرد ، ما باید برای
سپاه حضرت حجت آماده بشیم...باید رزم بلد
بود...باید جنگ بلد بود...حضرت حجت جنگجو
میخواد...
شعار ما فقط اینه اللهم عجل لولیک الفرج
اما وقتی حضرت حجت ظهور کنه میتونیم توی
سپاه حضرت خدمت کنیم و بجنگیم؟ چیزی از
هنر جنگیدن بلدیم؟"انقد جوابش دندون شکن
بود که من ساکت موندم... یعنی اصلا جوابی
نداشتم درمقابل حرفش...
چند لحظه بعد گفتم: "313 نفر هستن دیگه!😁...
از ما بهترون تا دلت بخواد هستن!"
گفت: "کی مثلا؟!! کی فکر میکرد عقیل بختیاری
یا رسول و باقی شهدا شهید بشن؟!اما شهید شدن
و جزو 313 شدن به قول خودت..."
محمدرضا! کی فکر میکرد تو شهید بشی و جزء
یاران امام زمان (عج) باشی؟ به حرفات خیلی
خوب عمل کردی...
(به نقل از دوست شهید)
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیرے
•°|🥀 @shahid_dehghan
📝| #خاطره
📚| #ابووصال
ڪتاب طلبه دانشجو،
#شهید_محمدرضا_دهقان🕊
خیلی دوست دارم روزی جای مدافعان حرم
باشم و ببینم که آنها چه دلی دارند که اینگونه
از تمام دارایی خود می گذرند و به برای دفاع
از ارزشهایشان به جنگ دشمن میروند.دشمن
خبیثی داریم! به هیچ وجه کوتاه نمی آید و
مدافعان زیادی را به مقام شهادت رسانیده اما
شاید نمیداند که این مرز و خاک مردمانی غیو
و با شهامت دارد، مردمانی که شهادت طلب هستند و برای دفاع از ارزش هایشان هر کاری
می کنند.
•📖| @shahid_dehghan
🥀| #خاطره
بسمـ رب الشهدا
یادمه قبل شهادتت با یه بنده خدایی که تو نیرو بود در موردت صحبت میکردیم گفت: این حسین وصالی که تو اینستا هست میگن هر جا میشینه از رسول میگه ها
بهش گفتم: خب بگه مگه چیه⁉️
به شوخی و خنده😄 گفت نه دیگه نباید بگه مگه الکیه باید اجازه بگیره و همینجوری میخندید
گذشت
گذشت
گذشت
تا رسید آبان نود و چهار همون آدم تو تلگرام بهم پیام✉️ داد گفت فلانیم میتونی فردا بیای پیشم کارت دارم❗️ گفتم :اره رفتم پیشش عکستو📷 از تو گوشیش در آورد
گفت :دهقان که شهید شده همون وصالیه ؟
گفتم: اره بغضش ترکید😭 گفت خاک به سر من که اون روز با کنایه پشتش حرف میزدم خیلی گریه کرد خیلی...
محمدرضا اون الان دیگه فراموش کرده یادش رفته شاید
ولی من نه فراموش میکنم نه عادی شده برام هر شب قبل خواب همون حال روزیو دارم که خبر شهادتتو دیدم همون بغض...
#شهید_محمدرضا_دهقان
🍃🌸 @shahid_dehghan
🌱| #خاطره
🌸[از محمدرضا تا محمدرضا]🌸
عاشـق دایۍ هایش بود و نسبت به دو دایۍِ
شهیدش ارادت خاصی داشت.از نظر اخلاقے
شباهت هایی به داییهایش داشت.در متانت،
ادب و مقید بودن، شبیه دایی بزرگش "شهید
محمد علی طوسی" بود،اما در پر جنبوجوش
بودن و شیطنتهایش به دایی کوچکش"شهید
محمدرضاطوسی"رفته بود،طوریکه پدربزرگش
به او میگفت: محمـدرضا، شیطنت هایت شبیه
محمدرضاے من هست.
(راوی: مادر شهید)
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیرے
•|📜 @shahid_dehghan
🌱| #خاطره
اوایل آشنایی من و محمدرضا، وقتی دم به دم
همدیگر دادیم یادم میآید که به دلیل تسلط من
بر حرفه عکــ📸ـاسی زیاد در این مورد صحبت
میکردیم.محمد به این رشته علاقه داشت و می
-گفت: به عکاسی علاقهمندم و در مقابل تو هیچ
هنری ندارم.
وقتی می دیدم اینطوری مودبانه حرف میزند و
افتاده حال است به شوخی میگفتم:چقدر مودب
هستی آقاجون شهیدبازی در نیار.او جواب میداد
: ما هنر شهادت نداریم.
هر بار این این جمله را از او می شنیدم در دلم
نهیبی میزدم و نگاهی به چهره محمد میکردم
و در دلم میگفتم: احساس میکنم تو هنرش را
داری. به خودش هم چند بار گفتم. جوابش این
بود:«من آرزوی شهادت دارم اما خداوند صلاح
ما را بهتر میداند.»
نقل از سید طه صالحیان
•°|🕊 @shahid_dehghan
📝| #خاطره
📚| #ابووصال
ڪتاب طلبه دانشجو،
#شهید_محمدرضا_دهقان🕊
شما شهدا بویآسمان دارید پس به حرمت
خدای آسمان ها شفاعتمان کنید. بال و پر
پرواز گرفته اید. اما گاه گاهی نیز خبر از
زمینیان غبار آلود بگیرید و پاکمان کنید.
•|📚 @shahid_dehghan
📝| #خاطره
📚| #ابووصال
ڪتاب طلبه دانشجو،
#شهید_محمدرضا_دهقان🕊
زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم
بایداین بار به غوغای قیامت برسم
من به“قد قامت”یاران نرسیدم،ایکاش
لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم
•|📲 @shahid_dehghan
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🥀✨ " آهاۍیارِسفرکردھ چقدرجاےخالےِشمادرد دارد ..! 📆 ۱۵مهر۹۴ #سالگرداعزامشهیدبهسوریه #شهید_محمد
🌱| #خاطره
رفتم یه سری وسایل لباسای اضافه که براش
آوردم همین جلوی ساکش گذاشتم زمین بهش
گفتم: محمدرضا امیدوارم سوریه بهت خوش
بگذره! :)
اصلاً اینو که بهش گفتم اونقد تعجب کرد اصلاً
یه حالِ عجیبی شد!همون ساعت ۶ صبح بلند
شد توی خونه شروع کرد هروله کردن.هی میزد
تو سر و صورتِ خودش.حسین حسین میکرد.
زینب زینب میگفت.اصلاً حال عجیبی پیدا کرد.
رفت پای کامپیوتر نشست.یه سری مداحیها رو
باصدایبلند شروعکرد روشنکردن.ینی میدویید
دوراتاق وشعفوشادمانیخودشرو ابراز میکرد.
اصلاً باورش نمیشد که این جمله رو بخواد از من
بشنوه.ولی من خودم که رو زمین نشسته بودم
احساس کردم از درون دارم میشکنم.خورد میشم پروازکردنمحمدرضاروهمونلحظهداشتماحساس
میکردم با تمام وجودم...
(نقل از مادر شهید)
#ملازمان_حرم
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیرے
•|🥀 @shahid_dehghan
🌱| #خاطره
مدافع شو
پیش او از همرزمان و رفقای رسول گله کردم که
چرا اقدامی جدی درباره معرفی این شهید برای
مریدانش انجام نمی دهند تا بهتر معرفی شود.
می گفت که خودت برو و وارد جریان شو. برو
مدافع شو.من تعجب کرده بودم که مدافع شدن
را به عمل می دانست نه به شعار.
(نقل از دوست شهید)
•|📲 @shahid_dehghan