eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
7.4هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
69 فایل
﷽ [ مـن شنیـدم سـر عشـاق به زانـوے شمـاست و از آن روز سـرم میـل بریـدن دارد ] • ↫زیر نظر خانواده‌‌ محترم‌ شهید "تنھا کانال‌ رسمی‌ شهید در پیامرسان‌ ایتا" 📞| روابط عمومی مجموعه شهید دهقان: 🆔| @Ghoqnooos_7494 📝|ارتباط با ادمین: 🆔| @bentolabbas8
مشاهده در ایتا
دانلود
دلِ من تنگِ شهیدیست کہ جایش خالیست🍃 #شبتون_بے گناه🌙 #التماس_دعاے_شهادٺ 💚 🍃🌹 @sahid_dehghan 🌹🍃
•┄══🌤❝سـلـام❞🌤══┄• 🌤 شهید محمدرضا دهقان ذکر روز یکشنبه: یا ذی الجلال و الاکرام 100 مرتبه •┄═•🌤•═┄• @shahid_dehghan •┄═•🌤•═┄•
🍃🌹| #مصاحبه #قسمت_هفتم گفتگوی تفصیلی خبرگزاری تسنیم با #خواهر_و_مادرشهید🌹 👇
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
🍃🌹| #مصاحبه #قسمت_هفتم گفتگوی تفصیلی خبرگزاری تسنیم با #خواهر_و_مادرشهید🌹 👇
🍃📽| آن روز جمعه بود و صبح زود همه را بیدار کردم و گفتم بلند شوید از خانه برویدبیرون و این برای خانواده خیلی عجیب بود... همه گفتن این موقع صبح کجا برویم؟؟ دخترم همان لحظه گفت برای شهید عبدالله باقری در بهشت‌زهرا مراسمی گرفتند برویم آنجا. من تا این حرف را شنیدم اجبارشان کردم که با هم بروید بهشت زهرا. برای شوهرم خیلی عجیب بود گفت شما هم بیا. من گفتم نمی‌آیم شما خودتان بروید, می‌خواهم خانه را مرتب کنم و احساس می‌کردم ما در خانه میهمان خواهیم داشت. خانواده حدود ساعت 9 صبح به بهشت زهرا(س) رفتند و من شروع به مرتب کردن خانه کردم. اتاق محمدرضا همان مدلی که قبل از رفتنش چیده بود همانگونه بود.من احساس می‌کردم که باید خانه را خلوت کنیم حتی یادم است که کیف پولش که کنار اتاق بود را برداشتم و دیدم کارت ملی محمدرضا داخل کیفش است, با دیدن کارت ملی اش به محمدرضا گفتم تو دیگر نیستی برای چی بهت نگاه کنم. برای اینکه بهتر بتوانم دوری‌اش را تحمل کنم یکی از پیراهن‌هایش را روی چوب‌لباسی اتاق آویزان کرده بودم و هر روز صبح پیراهنش را بو می‌کردم و گریه می‌کردم که شوهرم و دخترم می‌گفتند: مامان چقدر سوسول شدی که پیراهن محمدرضا را بو می‌کنی! ولی من با این چیزها 45 روز را طاقت آوردم اما آن روز همه اینها را جمع کردم. اتفاقا در آن روز تلفن خانه نیز خیلی زنگ می‌زد می‌خواستم آن خبری را که می‌دانستم به آنها بگویم اما می‌گفتم این خبر موثق نیست و اگر بگویم ممکن است نگران شوند... برگشت خانواده خیلی طول کشید حدود ساعت 2 بعد از ظهر برگشتند سریع سفره ناهار را پهن کردم و سریع آن را جمع کردم, چون به خودم می‌گفتم که هیچ چیز نباید نامرتب باشد و هر لحظه ممکن است ما میهمان داشته باشیم... ... 🍃🌹 @shahid_dehghan🌹🍃
•┄══❁🌸❞ #قرار‌هرشب‌ما❝🌸❁══┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ‌شهید #محمدرضا_دهقان♥️ •┄═━❝🌸❞━═┄• @shahid_dehghan •┄═━❝🌸❞━═┄•
شب بخیر گفتن ما، محض اداے ادب است! ورنہ چون شب برسد؛ اول بیدارے ماست! #شبتون_شهدایی🌙 #التماس_دعاے_شهادت❤️ 🍃🌹 @shahid_dehghan 🌹🍃
•┄══🌤❝سـلـام❞🌤══┄• 🌤 شهید محمدرضا دهقان ذکر روز دوشنبه: یا قاضی الحاجات 100 مرتبه •┄═•🌤•═┄• @shahid_dehghan •┄═•🌤•═┄•
🍃🌺| #نیابتی مزار مطهر #شهید_محمدرضا_دهقان /امامزاده علی اکبر(ع) #ارسالی 🍃🌺 @shahid_dehghan
یه سلام گرم و دوستانه خدمت همه اعضای محترم کانال ✋ اول از همه،به تمام اعضایی که به تازگی به جمع ما توی ایتا(پیام رسان داخلی) پیوستن،خوشامد میگیم.عرضم به حضورتون،غَرَض از قرار دادن این پست،رسوندن یه خبر به گوش شما عزیزان هست. ان شاالله به یاری خدا و شهید محمدرضا،قراره از امروز عزم جزم کنیم و یه پست از روز رو به اختصاص بدیم.یه سری حرف کاملا صمیمی و دوستانه و صد البته خودمانی که ان شاالله مورد پسند همگی قرار بگیره...از ادمینای محترم کانال گرفته تا شما همراهای گرامی. توی این بخش،قراره حرف ها و نظراتمون درمورد دنیای اطراف،از زمین گرفته تا آسمون،به صورت کاملا خودمانی زده بشه.یه سری حرف ها مطابق با مناسبت روز هستن و یه سری دیگه هم نه...خلاصه که بستگی داره به شرایط روز. ما که خیلی خوشحال میشیم بتونیم یه لبخند رضایت روی لب تک تک شماها جا بدیم.امیدواریم شما هم این رضایت خاطر رو از ما دریغ نکنید. پست امروز،یه جورایی برای معرفی این مطلب گذاشته شد.ان شاالله به یاری خدا و خودِ شهید محمدرضا از سری بعد شروع میکنیم🙂 دعای خیرتون رو از ما دریغ نکنید... یاعلی✋ 🔴 🍃🌹 @shahid_dehghan 🌹🍃
گفتم که پریشان نکنم اذهان را رویِ جگرم گذاشتم دندان را ماندم به خدا چگونه خون گریه کنم! مرثیه ی کربلایِ را.. 💔 🍂🌹 @shahid_dehghan🌹🍂
•┄══❁🌸❞ #قرار‌هرشب‌ما❝🌸❁══┄• فرستـادن پنج #صلواتــ بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرج‌آقا‌امام‌زمان«عج» هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ‌شهید #محمدرضا_دهقان♥️ •┄═━❝🌸❞━═┄• @shahid_dehghan •┄═━❝🌸❞━═┄•
کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
گفتم که پریشان نکنم اذهان را رویِ جگرم گذاشتم دندان را ماندم به خدا چگونه خون گریه کنم! مرثیه
♦️📝پست اینستاگرامی همسر شهید جاویدالاثر : 🍃بسم الله امشب تو می شوی... زیاد فرصت نمانده نمیخواهی تلفن را برداری و به خانه زنگ بزنی؟ حسن و فاطمه! منتظرند... مهدی , زینب...! من هم...! گفتم من.. دیدی؟ آخرش نتوانستم جلوی خودم را بگیرم من هم منتظرم...! دست بجُنبان مرد... یک خانواده دل به تو داده اند و اینجا چشم به راهند.. 🍃زود از حال ما بپرس قبل از اینکه اَشقیا برای ریختن خون تو صف بکشند و به خط شوند.. قبل از اینکه بال درآوری و پرواز کنی یک نگاهی به آشیانه ات بنداز‌... جوجه هایت نگاهشان به آسمان خشک شد خیلی اوج گرفتی... دستمان به تو نمی رسد می شود با یکی از همین باران های بهاری برگردی؟! قدر یک نمِ باران ! یک بار هم شده تو جای اشک، صورت بچه ها را تَر کن.... ! امشب شب عاشورای توست شب عاشورای بچه های تو... کمی استراحت کن مهمانِ یک شبه ی زمین، تا راهی نمانده... منتخب شدند... خان طومان به تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۹۵ 🍃🌹 @shahid_dehghan