#قسمت_نهم از #بخش_دوم گفتوگوی تفصیلی #خبرگزاری_تسنیم با مادر و خواهر 🌷شهید محمدرضا دهقان امیری🌷 :
- تسنیم: نحوه شهادت محمدرضا چگونه بود؟
- مادر شهید: "دقیقا ساعت یک ربع به 7 شب در عملیات العیس در حومه حلب مورد اصابت گلوله مستقیم توپ 23 قرار میگیرد و از سر و گردن و قسمت چپ بدن او از بین میرود که حتی فرماندهانش میگفتند از بین آن 4 شهید یگان فاتحین نحوه شهادت محمدرضا از همه دلخراشتر بود و آن 3 شهید دیگر با ترکشهای این گلولهای که به محمدرضا خورده بود شهید شدند."
- تسنیم: دلیل اینکه در امامزاده علی اکبر چیذر دفن شدند چه بود؟
- خواهر شهید: "خواست و وصیت خودش بود و به مادرم این قضیه را گفته بود."
🌹 @shahid_dehghan 🌹
هـرروز بیشتر بہ #تو دلبستہ مۍشویم
عـشق ازشناخت مۍگذرد،اتفاق نیست
#مقام_معظم_دلبرے♥️
💟| @shahid_dehghan
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄❁ #قرار_شبانہ ❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
| @shahid_dehghan |
🍃💌
مراقب باشیم ؛ #دل
آرام،
سربه هوا
و عاشق پیشه است..
و خیلی سریع "انس" میگیرد.
اگر غفلت کنیم می رود و خودش را به چیزهای "بی ارزش" وابسته میکند.
#استاد_پناهیان
🍃💌| @shahid_dehghan
#قسمت_دهم از #بخش_دوم گفتوگوی تفصیلی #خبرگزاری_تسنیم با مادر و خواهر 🌷شهید محمدرضا دهقان امیری🌷 :
- تسنیم: در این مدت جای خالیاش را احساس کردید؟
- مادر شهید: "جدای اینکه آیه قرآن میفرماید: شهدا زندهاند؛ ولی من حضورش را با تمام وجودم احساس میکنم. آنقدر عشق و علاقهای بین من و محمدرضا بود که اگر محمدرضا به هر شکلی به غیر از شهادت از این دنیا میرفت به خانواده گفته بودم که من را هم باید همراه محمدرضا دفن کنید و کسی بودم که شاید به مراسم هفتم محمدرضا هم نمیرسیدم اما حالا این مقام شهادت یک مقام عظیمی است که باعث شده ما آرامش داشته باشیم.
هر موقع که دلتنگش میشویم پیش ما میآید و بوی عطر خاصی را که استفاده میکرد را استشمام میکنیم
بارها شده هیچ کس در خانه نبوده و وقتی وارد خانه شدیم متوجه شدیم که بوی عطر محمدرضا در خانه است، حتی یک بار من از سرکار به خانه آمدم و اینقدر بوی عطرش زیاد بود که با تعجب رفتم و تلفن را برداشتم که به شوهرم زنگ بزنم وقتی تلفن را برداشتم دیدم خود تلفن بوی عطر میدهد و برایم خیلی عجیب بود.
مجلس شهید رسول خلیلی که از ما دعوت کرده بودند و رفته بودیم، من اصلا طاقت نداشتم در این مجلس بنشینم و آنقدر از محمدرضا و رسول صحبت کردند که حالم خیلی بد شد. همین که نیت کردم بلند شوم یک لحظه بوی عطر محمدرضا آمد و کنار من صندلی خالی بود و احساس کردم محمدرضا کنار من نشسته که حتی برخورد شانههایش را احساس کردم.
در خانه مدام احساسش می کنیم و با او حرف میزنیم.
صبح که دلم برایش تنگ میشود و گریه میکنم شب به خوابم میآید و من را دعوا میکند و میگوید: «برای چه ناراحتی؟»."
🌹 @shahid_dehghan 🌹
مهــدی جان...
قرار روزهای بی قراری ام ،
کجای آسمان ببینمت؟
من از جست و جوی زمین خسته ام...
نمیآیی؟!
#جمعه_های_انتظار💔
🍃| @shahid_dehghan
#قسمت_یازدهم از #بخش_دوم گفتوگوی تفصیلی #خبرگزاری_تسنیم با مادر و خواهر 🌷شهید محمدرضا دهقان امیری🌷 :
- مادر شهید: "از نحوه شهادتش هیچ کسی چیزی به من نمیگفت و دوستش که در سوریه با او بود از جواب دادن طفره میرفت. هنوز پیکر محمدرضا دفن نشده بود، در شب شهادت امام رضا (ع) حالم خیلی بد شد و خوابیدم همین که سرم را روی بالش گذاشتم محمدرضا به خوابم آمد و به صورت واضح میگفت: «فلانی را اینقدر سوالپیچ نکن وقتی سوال میکنی اون غصه میخوره، دوست داری نحوه شهادت من را بدانی من بهت میگویم» و من را برد به آنجایی که شهید شده بود و لحظه شهادت و پیکرش را به من نشان داد که حتی بعد از این خواب نحوه شهادت را برای فرماندهانش توضیح دادم آنها تعجب کردند و گفتند: شما آنجا بودید که از همه جزئیات با خبر هستید."
🌹 @shahid_dehghan 🌹
🍃و اِن یُرِدکَ بِخَیر فلا رادَّ لِفَضلِه🍃
و اگر خداوند اراده خیر درباره تو کند، هیچکس قادر نیست مانع فضل او گردد ..
"سوره یونس آیه ۱۰۷"
#منبهتوامیدوارم♥️
🍃🌸| @shahid_dehghan
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
•┄❁ #قرار_شبانہ ❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر شهید
#محمدرضا_دهقان♥️
| @shahid_dehghan |
عـرفـه ؛
رمضانِ ڪوچڪے ست
به سبک خـدا
براے آنان ڪه جاماندهاند
از قافله رمضـاݩ ...
#عرفہ
#التماس_دعا:)
🌱| @shahid_dehghan
#قسمت_دوازدهم از #بخش_دوم گفتوگوی تفصیلی #خبرگزاری_تسنیم با مادر و خواهر 🌷شهید محمدرضا دهقان امیری🌷 :
- خواهر شهید: "مراسم هفتم محمدرضا که در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار شد اولین باری بود که کاملا وجودش را احساس کردیم. من هیچ وقت فکرش را نمیکردم که وارد مدرسه عالی شوم و محمدرضا آنجا نباشد. آن روز حالم بد شد و فضا برایم سنگین بود. از مراسم بیرون آمدم و در آن راهرو راه میرفتم و سر محمدرضا غُر میزدم. چند دقیقه بعد بوی عطر محمدرضا اطرافم پیچید و تپش قلبم زیاد شد. دور و برم را دیدم اما کسی آنجا نبود و مطمئن شدم محمدرضا پیشم آمده.
در خوابم هم میآید و یکسری غُرغُرهایی میکند و نشان میدهد که حواسش به ما است."
🌹 @shahid_dehghan 🌹
4_113482669571965429.pdf
212.7K
🍃🌸| #التماس_دعا
PDF دعای عرفه
🍃🌸| @shahid_dehghan