eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
7.1هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 رمان #اورا³ پارت مدیر و خادم الشهدا: @Bentol_hosseinn
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت29 - سلام بی بی جان، حالتان خوبه؟ من خیلی وقت نیست که آمدم. بی بی با لحن شیرینش گفت: - الهی شکر مادر، نفسی میاد. - ان شاالله سلامت باشید، بی بی جان خیلی دلم برایتان تنگ شده بود. - دختر گلم من هم دلتنگت بودم یکباره یادم آمد شماره ی منزلتان داخل گوشی ذخیره شده گفتم بهتره احوالت را بپرسم. رها خواست جوابی برای محبت های بی بی بدهد که صدای دلگیر نرگس آمد. -منم هویج هستم! احتمالا وجودم احساس نشده! بی بی خنده ای بامزه کرد. منم با خجالت دستم را به طرفش گرفتم و گفتم: - شرمنده نرگس خانم بی بی را که دیدم حواسم پرت شد. نرگس هم با لبخند دستم را گرفت و گفت: - بله، همیشه همین طوراست بی بی جلوی درخشش من را میگیرد. اصلا جایی که بی بی باشد من خریدار ندارم. بی بی گفت: - برویم، برویم دخترها الان است که اذان را بگویند. نرگس با، بامزگی گفت: الان بی بی جان من داشتم معرفی می شدم، جفت پا آمدی وسط سخنرانیم بی بی، احساس می کنم به من حسادت می کنی! راستش را بگو درکت می کنم. آخر جذابیت من هم حسادت داره! بی بی با چشم های گرد شده به نرگس نگاه می کرد که نرگس ادامه داد. - باشه عزیزم، رسیدم خانه برای بامزگی و خوشمزگی ام اسپند دود می کنم. بابا دیگه خودم عادت کردم نیاز به یادآوری نیست. خدایی این همه جذابیت برای آدم فقط دردسر است. از صحبت های نرگس خنده ام گرفته بود، که بی بی گفت: - برویم رها جان این نرگس اگر پا به پایش بگذارم تا صبح می خواهد حرف بزند. نرگس هم رو کرد به من و با شوخی گفت: - آره برویم رها جان بی بی دوست ندارد صحبت حسادتش پیش بیاید. 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــۆ🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان زهرابانو💗 قسمت30 به هر دو لبخندی زدم و به طرف مسجد حرکت کردیم. در دل به گرمی رابطه ی بین این مادر بزرگ و نوه حسرت می خوردم که چقدر باهم دوست و صمیمی بودند چقدر با حرفهایشان حال همدیگر را خوب می کردند. نزدیک مسجد که رسیدم چادرم را از کیف بیرون آوردم و روسری ام را نزدیک تر کشیدم تا چادر را بپوشم. با لبخند دوست داشتنی بی بی دلم قرص تر شد ؛ پر چادرم را محکم تر گرفتم و همراه شان به مسجد رفتم. چند نفری در مسجد بودند که با بی بی و نرگس احوال پرسی گرمی کردند. بی بی من را دختر حاج آقا علوی معرفی کرد و گفت: - دوست نرگس هستم. نرگس هم به دوستانش من را معرفی کرد. برای من جای تعجب بود چقدر زود با من صمیمی شده بودند. اصلا انگار سالهاست همدیگر را می شناسیم. موقع نماز شد ما بین بی بی و نرگس ایستادم. امام جماعت با صدای ملایم و دلنشین نماز را قرائت می کرد. آرامشی از جنس نور در این حال و هوا وجود داشت که هر کسی درک نمی کند مگر در این صف های پراز نیایش حضور پیدا کرده باشد. در دل از خدا خواستم حال خوش امروزم را از من نگیرد بلکه تجدیدش کند . در دل از خدا برای مغفرت حاج بابا دعا کردم که من را خدایی بزرگ کرده بود من نیز دنبال تلنگری بودم که به دنیای واقعی ام برگردم. در دل از خدا خواستم محبت اطرافیانم را از من دریغ نکند ومن را جوری در این حس خوب غرق کند که لذت های پوشالی را فراموش کنم. 🍁نویسنده_طـــﻟاﺑاﻧـــو🍁 ♦️کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد♦️ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
5 پــارتــــ تـقـدیــم نـگـاهــ قـشـنـگـتـونــــ♥️
جهت تعجیل در فرج (عج) یہ صلوات بفرستید!ʚɞ☁️🍊
از‌استـٰاد‌پنـاهیان‌پࢪسیدنـد: چطـوࢪ‌‌انـدکے‌تفـکر‌از‌سالـھآ‌عبـآدٺ‌پسندیـده‌تࢪ‌اسٺ؟ فرمودنـد:تفکࢪۍ‌مانند‌تفـکࢪ‌حُࢪّدر‌ڪربلآ((:! '🍂
✨ خجالت‌میڪشم اسمم‌را‌گذاشته‌ام:منتظر امّا زمـانۍڪه دفترانتظارم‌را‌ورق میزنۍمی‌بینی؛ فضاۍمجازۍرا بیشترازامامم‌میشناسم ؛ حتۍگاهۍصبح آفتاب‌نزده آنهارا چِڪ‌میڪنم؛امـا عهدم را نـــه.. ♥️ ✨🍃🌺🍃✨ این جمله رو گوشه ذهنت نگه دار🙃👇🏻 .......دونه........😑 ..........دونه.......... 😞 ..............گناه ..........😤 ................."من"..........😬 ...................لحظه ..........😯 ........................لحظه............🧐 ...................ظهور..............😍 .....مهدی فاطمه............😇 ..روعقب....................🙃 .میندازه...............😔 ✨🍃🌺🍃✨ ‌‌‌‌وَ‌شَھـٰادَت نَصیب‌ِ‌ڪَسـٰانۍمۍشَـود کِہ‌در‌رَهِ‌عشـق‌ بِـۍتَرس‌ بٰـا‌جـٰانِ‌خود‌بـٰازِی ڪُنَنَد! 🌿 ✨🍃🌺🍃✨ 💥 چند تا قلب براۍ امام‌ زمانت شکار کردۍ؟! چَند تامون‌ غصه‌خورِ‌ امام‌زمانیم؟! رفقــا! تو جنگ‌ چیزۍکه بین شھدا جا افتاده‌بود این ‌بودکه ‌میگفتن.. امام‌زمان! درد و بلات ‌‌به‌ جون‌ من❤️ 🌱 ✨🍃🌺🍃✨ 🦋 براے «چـــادر» باید بہ آسمان نگاہ ڪرد🌥 براےچادروحجابت بہ ڪنایہ اطرافیانت نگاہ نڪن!) «آسمانے شدن» بهاء دارد یادت باشد🌝 «بهشت» رابہ بهاء میدهند نہ بہ بهانہ✨ . •••·········~🍃♥️🍃~··········•••
‼️ یه فیـــــ📹ﻠﻢ از زندگی روزانـــه ﺧﻮﺩٺ ﺭو ﺑﮕﯿࢪ👉🏻 ﻭ... ﺑـــــذار ﺟﻠﻮے ﺧﻮﺩﺗـــــــــ...🙃 ﺑﺒﯿݩ ﻣﯽ تونے این‌‌ فیـــــلݦ ﺭو جلوی ﻫﻤـہ ﭘﺨــــــــــش ݢنے؟...📲 اڳـــہ میتونی کھ...خوشابھ حالت💎 قدر خـــــودٺ ࢪو بدون... ولی اگہ نمیتونے....💔 وقتی که زمانــــ🕖ــش فࢪا برسہ....توێ چشمـــــای اشڪ💧ـــے امام زمانـت، چجورۍ میخواے نگاه ڪنے؟!!
🍂میگفت؛🕊 دعا‌کنید‌که‌مبتلا‌بشیم... باخودتون‌میگید‌به‌چی👀‌مبتلا‌بشیم؟!میگفت؛دعا کنیدبه‌درد‌ِ‌بے‌قرار‌شدن💔‌برای‌امام‌زمان‌💗 مبتلا‌بشین:)🥀 میگفت؛اون‌ وقت‌ اگه‌یه‌ جمعه‌ دعای‌ ندبه‌ رو نخوندین...حس‌کسے‌رو دارین که!" شبانه‌لشکر‌امام حسین‌ ع رو ترک کرده!💔
😊 توهنوزبه‌مادرت‌میگی‌تو! باخواهربرادرکوچکتریابزرگترت‌ نمیسازی! بیخیال‌درسای‌مدرسه‌یادانشگاهت‌‌شدۍ! امربه‌معروف‌ونهی‌از‌منکر‌نمیکنی! هنوز ازخیلیاحلالیت‌نگرفتی! لابدانتظارداری‌شهیدم‌بشی...(: 💫 ❣بر چهره دلربای مهدی صلوات❣
💥 خدایا یاریم ڪݩ نگاهـم دࢪ ایݩ فضاۍ مجازۍ "جز بࢪاۍ تو" نبیند و انگشـتانم جز بࢪاۍ تو ڪلیدۍ ࢪا فشـاࢪ ندهد.. [اگࢪ هیچڪس هم نبینھ خــدا مےبینھ خدایـے ڪھ شـاهد و قاضیست(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آره دیگه سعی کنین بچه های خوبی باشین که کار به اکرم و اینجور جاها نرسه 😂
🌿💚 . - میتوانِست زیباییَش را بِه حَراج بُگذارد...؛ اَما باور داشت کـه اَرزان نیست|🌱😌| . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز ازدواج پیامبر«ص» و حضرت خدیجه«س» مبارک باد🌸 ملاک ازدواج حضرت خدیجه«س» با رسول اکرم«ص» چه بود؟! 🎤 」
_میگذردایام‌با‌احساس‌وجودشـ✨!'
إِنَّكَ‌سَمِيعُ‌الدُّعَاءِ ﹝یقیناََتوشنونده‌ی‌دعایی!﹞ [آل‌عمران آیھ۳۸] | |
و زیباترین پنجره دنیا...🌾 |
#تصویری‌ازهمسرشهید #شهیدامین‌رضا‌پور #زهراروشن